نوشـــدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو مده پندم از اين عشــــــق كه مـــــن دير زماني[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] خود به جــــان خواستم از دام تمنــــاي تو رستن[/FONT]
نوشـــدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی، حالا چرا؟!
تو قد بینی و مجنون جلوه ی نازدل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت
زبانِ تیشه ندانم چه گفت با فرهادتو قد بینی و مجنون جلوه ی ناز
تو چشـــــم و او نگاه ناوک انداز
در اندیشه ی دل نگنجد خدایدر ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
میاسای ز آموختن یک زمانیک سینه پر از قصه هجر است و لیکن
از تنگ دلی طاقت گفتار ندارم
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسنفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
سوی من لب چه میگزی که مگویدارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
آنچنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
سپهر بلند ار کشد زین توسوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیده ام که مپرس
وقتی که با تو هستم پایان ناز با توسپهر بلند ار کشد زین تو
سرانجام خشت است بالین تو
وقتی که با تو هستم پایان ناز با تو
شرم حضور از من اَغوش باز با تو
تا گشودم قفس مـــــرغ کلام از دهنموصلم میسر است ولی بر مراد نیست
بر دل نهم چه تهمت شادی که شاد نیست
مبتلا گشتم در این بند و بلاتا گشودم قفس مـــــرغ کلام از دهنم
سوخت از اَتش هجران پر و بال سخنم
الا اي پير فرزانه مكن منعم ز ميخانه
كه من در ترك پيمانه دلي پيمان شكن دارم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |