مشتری نیستی!

mehrshad53

اخراجی موقت
اینقدر بدم میاد که بعضی فروشنده ها از قیافه طرف قضاوت میکنن که طرف مشتری نیست و کم احترامی میکنن.....
سال 76 بود،رفتم جمهوری و پیش یکی از فروشنده های لوزام صوتی حرفه ای و یک باند B&W را قیمت گرفتم. طرف یه نیگا به من کرد و به زور گفت 450 هزار و روش را کرد اونور!
گفتم میشه یه تست صدا بکنین برام؟ انگار که فحشش دادم گفت فلانی(شاگردش) روشنش کن برای اقاااااااااا!
بعد از شنیدن صدا گفتم صداش خوب نیست!
طرف گفت: تو صدا میفهمی چیه؟
یه نیگاش کردم گفتم داداش فکر کنم سیم بلندگوها اینورته!( یکیش برعکس متصل شده)
طرف خندید و گفت حتما!!!! گفتم چک کن! به شاگردش گفت نیگا کن!
شاگردش گفت آقا یکیش برعکسه! و درستش کرد.... تازه صدای بلندگو در اومد و طرف داشت سکته میکرد.....
گتفم حالا صداش خوبه داداش.....
کلی خجالت کشید و یه جورایی عذر خواهی کرد!
 
آخرین ویرایش:

ali_reza6556

کاربر فعال
حالا قیافت مگه چه شکلی بود که اون قضاوت روکرد
نکنه با دو چرخه بودی:D
نزنیا
ولی درست میگی کاسب بودنم یه سری اصول خاص خودشو داره;)
 

monamona

عضو جدید
منم با این دسته از افراد برخورد داشتم
واقعا خییییلی زشته که از ظاهر قضاوت می کنن
امیدوارم خدا به راه راست هدایتشون کنه
 

mehrshad53

اخراجی موقت
حالا قیافت مگه چه شکلی بود که اون قضاوت روکرد
نکنه با دو چرخه بودی:D
نزنیا
ولی درست میگی کاسب بودنم یه سری اصول خاص خودشو داره;)

خب اونزمان 450 تومن خیلی پول بود و منم با قیافه داشجویی .....
ولی خودم با کلی بدبختی یه 300 تومنیش را خریده بودم و میخواستم اگه بشه اپگریدش کنم....
 

fatam

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خوم یه مدت تو یه مغازه کار میکردم

هر روز با 50 نفر سر و کله میزدیم
تقریبا سی دی فروشی بود

بعضیا که میومدند معلوم بود مشتری نیستند،میمدند فقط عکسای فیلما رو ببینند
روزی 4 تا از اینا بیاد خوب نفر پنجم باهاش برخورد میشه دیگه


تقريبا؟ يوزا جان، دقيقا چي بود اون مغازه هه؟;)
 

Eng.probe

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام :gol:
روز خوش ببخشین چرا بعد از این همه مدت یادتون اومده ؟!!!
حتما این قدر طرف اساسی رفته رو اعصابتون که بعد از این همه وقت (از زمان دانشجویی تون ) تا الان یادتون نرفته :biggrin::biggrin:
خوب تنها چیزی که میتونم بگم اینه که من و هم در ناراحتیتون شریک بدونین دوست من ;);)
میدونی من هم از این آدما زیاد دیدم و حتی هر روز بیش تر هم میشن !!!
ولی خوب چاره چیه باید تحملشون کنی دیگه :gol:
خلاصه یه روز هم نوبت شما میشه که ....
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
مغازه دارا هم حق دارند

من خوم یه مدت تو یه مغازه کار میکردم
دیوونه میشدم
هر روز با 50 نفر سر و کله میزدیم
تقریبا سی دی فروشی بود

بعضیا که میومدند معلوم بود مشتری نیستند،میمدند فقط عکسای فیلما رو ببینند
روزی 4 تا از اینا بیاد خوب نفر پنجم باهاش برخورد میشه دیگه
میلاد راس میگه منم مغازه دار بودم واقعا آدم دلش میخواد بگیره یه کف گرگی پیاده کنه تو صورتش
 

شقایق21

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام بچه ها
ولی من خیلی حوصله دارم هر کی میاد تو مغازه من اینقدر حرف میزنم باهاش که بیچاره شرمنده میشه به جای یکی 2 تا میخره
 

SerpentoR

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهرشاد خان کاملا و صد در صد باهات موافقم
با اجازه از استاد مهرشاد در ادامه عمل مقدس خاطره گویی:

ما 3 راهنمایی بودیم ، مدرسه ما رو برد اردوی قم!! وسط ظهر ولمون کرد ما هم رفتیم یه کبابی تو قم.
رفتیم تو حدود 15 نفر باهم به طور اکیپی. چون مغازه کوچیک بود دو تامون رفتیم که مثلا سفارش بدیم و کباب رو تو خیابون بخوریم! یهو طرف از پشت دخل بلند شد اومد دستشو گذاشت رو پشت ما دوتا اروم باهامون راه اومد. و گفت ما فقط اینجا مشتری قبول میکنیم و از مغازه انداختمون بیرون!!!
همین که انداخت بیرون و رفت تو. ما جریان و به رفیقامون گفتیم بعدش همه وایسادن پشت شیشه یارو رو هووو کردیم!!!!
در و باز که فحشمون بده همه پخش شدیم. و این کارو چند بار کردیم و باز هم در رفتیم.خیلی حال داد حقش بود. نباید از روی ظاهر دانش آموزی ما اون طور بامون برخورد میکرد
 

spow

اخراجی موقت
وخاطرات تمام نشدنی وشیرین مهرشاد همچنان ادامه دارد....
 

mehrshad53

اخراجی موقت
سلام :gol:
روز خوش ببخشین چرا بعد از این همه مدت یادتون اومده ؟!!!
حتما این قدر طرف اساسی رفته رو اعصابتون که بعد از این همه وقت (از زمان دانشجویی تون ) تا الان یادتون نرفته :biggrin::biggrin:
خوب تنها چیزی که میتونم بگم اینه که من و هم در ناراحتیتون شریک بدونین دوست من ;);)
میدونی من هم از این آدما زیاد دیدم و حتی هر روز بیش تر هم میشن !!!
ولی خوب چاره چیه باید تحملشون کنی دیگه :gol:
خلاصه یه روز هم نوبت شما میشه که ....

اینکه الان نوشتمش معنیش این نیست که الان یادم اومده!:surprised:
ولی خب من اصولا حافظه خوبی دارم و خاطره هم زیاد و الان هم اصلا ناراحت نیستم و هروقت یادم میافته خنده ام میگیره اتفاقا....
خاصیت زمان اینه که خیلی از اتفاقای بد هم یه خاطره خوب میشن،گرچه این اتفاق همون موقع هم به من خیلی حال داد و طرف بود که حالش گرفته شد!:smile:
 

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
اتفاقا منم هر وقت برم خرید همش فکر می کنن می خوام بخرم( شوخی کردم:D)
تازشم تو شهر ما یه پاساژ هست که هر کی بره توش صاب مغازه هاش از زور رونق بازار دم در مغازه هاشون وایسادن و هی تعارف می زنن ..........
 

TELLI

عضو جدید
آقا مهرشاد واقعا شما چند سالته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!:eek::eek::eek::eek::eek::surprised:
 

ilili

عضو جدید
لولوفر خانم

لولوفر خانم

به نظر من در كل فروشنده بايد برخورد خيلي خوبي با مشتري ها داشته باشه
ميشه گفت بايد جذب مشتري كنه تا مشتري دفعه ي بعد هم باز از همون جا خريد كنه
حتي اگه مشتري قصد خريد نداشته باشه فروشنده ميتونه با حرف زدنش مشتري رو تشويق به خريد كنه
 

عطیه 67

عضو جدید
اینقدر بدم میاد که بعضی فروشنده ها از قیافه طرف قضاوت میکنن که طرف مشتری نیست و کم احترامی میکنن.....
سال 76 بود،رفتم جمهوری و پیش یکی از فروشنده های لوزام صوتی حرفه ای و یک باند B&W را قیمت گرفتم. طرف یه نیگا به من کرد و به زور گفت 450 هزار و روش را کرد اونور!
گفتم میشه یه تست صدا بکنین برام؟ انگار که فحشش دادم گفت فلانی(شاگردش) روشنش کن برای اقاااااااااا!
بعد از شنیدن صدا گفتم صداش خوب نیست!
طرف گفت: تو صدا میفهمی چیه؟
یه نیگاش کردم گفتم داداش فکر کنم سیم بلندگوها اینورته!( یکیش برعکس متصل شده)
طرف خندید و گفت حتما!!!! گفتم چک کن! به شاگردش گفت نیگا کن!
شاگردش گفت آقا یکیش برعکسه! و درستش کرد.... تازه صدای بلندگو در اومد و طرف داشت سکته میکرد.....
گتفم حالا صداش خوبه داداش.....
کلی خجالت کشید و یه جورایی عذر خواهی کرد!

ار این ماجرا ها زیاده اتفاقاً یادمه این خونمونو که می خواستیم مادر چادریم و پدر ساده پوشم به یه بنگاهی رفتن که قبل از این که بذارن بگن چه جور خونه ای می خوان طرف گفت ما برا شما هیچ خونه ای نداریم ولی پدر که خیلی عصبانی شده بود چیزی نگفت و از بنگاهی اومد بیرون و گفت دیگه دور این محل و خط کشیدم اما دست روزگار ما رو به اون محل کشوندو ما شدیم هم محلیه بنگاهیه!:biggrin::biggrin::biggrin:
:gol:
 

mehrshad53

اخراجی موقت
به نظر من در كل فروشنده بايد برخورد خيلي خوبي با مشتري ها داشته باشه
ميشه گفت بايد جذب مشتري كنه تا مشتري دفعه ي بعد هم باز از همون جا خريد كنه
حتي اگه مشتري قصد خريد نداشته باشه فروشنده ميتونه با حرف زدنش مشتري رو تشويق به خريد كنه

ار این ماجرا ها زیاده اتفاقاً یادمه این خونمونو که می خواستیم مادر چادریم و پدر ساده پوشم به یه بنگاهی رفتن که قبل از این که بذارن بگن چه جور خونه ای می خوان طرف گفت ما برا شما هیچ خونه ای نداریم ولی پدر که خیلی عصبانی شده بود چیزی نگفت و از بنگاهی اومد بیرون و گفت دیگه دور این محل و خط کشیدم اما دست روزگار ما رو به اون محل کشوندو ما شدیم هم محلیه بنگاهیه!:biggrin::biggrin::biggrin:
:gol:

توی کشورای خارجی چنان باهات برخورد میکنن که از شرمندگی یه چیزی میخری....
مساله اینجاست که فروشندگی یه کار کاملا تخصصیه و توی کشور ما هم که تخصص کلا کیلویی دوزار .......
4سال پیش رفته بودم توی فروشگاه زارا (دوبی) و میخواستم یه چیزی برای خانومم سوغاتی بگیرم،چیزی به فکرم نمیرسید .....
یه دفعه یه دختر خوشگل و مهربون! اومد گفت چی میخوای؟ براش گفتم،کلی پرسید قدش چه قدره،وزنش چه قدره و ..... و هی خودش لباسا را میپوشید و نشونم میداد،آخر یکیش را خوشم اومد و خریدم.....
حالا اینجا رفتم یه ضبط کوچولوی پیک نیکی! از نمایندگی سونی بگیرم، میگه فقط آکبندش را دارم اگه میخری بازش کنم؟!!!!!!!!!!!!!!
گفتم اگه باید حتما بخرم، دیگه دیدن نداره که!!!!
 

Similar threads

بالا