بعد از اینكه روز یازدهم محرم اسرا را از كربلا حركت دادند به سوی كوفه به خاطر نزدیكی این دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر كوفه نمودند گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازههای كوفه و بیرون شهر سپری كرده باشند در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین ـ علیهالسلام ـ و خارجی معرفی كردن آن حضرت مردم كوفه از این پیروزی خوشحال میشوند و جهت دیدن اسرا به كوچهها و محلهها روانه میشوند و با دیدن اسرا شادی میكنند.
ولی با خطابههایی كه امام سجاد ـ علیهالسلام ـ و خانم زینب ـ سلامالله علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد میكند و خودشان را به كوفیان و مردم میشناسانند و به حق بودن قیام امام حسین ـ علیهالسلام ـ اذعان میكنند شادی كوفیان را به عزا تبدیل میكنند. در طول مدتی كه در كوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حركت میكردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در كجاوههای جا داده شده بودند و آنان كه خیال میكردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند، جسارت و اهانت میكردند، عدهای هم از نسب اسرا سؤال میكردند با این وضع وارد دارالاماره میشوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد كه حاكم كوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارك میزد و خود را پیروز میدان قلمداد میكرد و كشته شدن امام حسین ـ علیهالسلام ـ را خواست خدا قلمداد مینمود.[1] ولی با جوابهای كه از جانب خانم زینب و امام سجاد ـ علیهالسلام ـ میشنید بیشتر رسوا میشد.
در خبرها آمده كه ابن زیاد بعد از آنكه یك روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در كوچهها و محلههای كوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد[2] و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذیالجوشن به شام روانه كرد. دستور داد كه امام سجاد را با غل جامعه دستها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بیجهاز به سوی شام حركت دادند. مدتی كه اسرا از كوفه و شام در حركت بودند را منابع ذكر نكردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بیادبیهای حاملین سرهای مبارك از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر میكردند.
نقل شده كه اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ را سه روز پشت دروازههای دمشق نگه داشتند تا شهر را آذینبندی كنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده كه روز اول صفر سر امام حسین ـ علیهالسلام ـ را همراه كاروان اسرا وارد دشمق كردند.[3] واقعه دلخراشی كه برای اسرا اتفاق افتاد این بود كه علیرغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارك ولی شهر ملعون دستور داد سرها جلوی كاروان اسرا و از دروازه ساعات كه جمعیت انبوهی تجمع كرده بودند وارد كنند، و مردم غافل شام كه از حقیقت ماجرا بیخبر بودند با مشاهده كاروان شادی و هلهله میكردند و بر سرها اهانت مینمودند. سفر شام برای اهلبیت امام حسین ـ علیهالسلام ـ بسیار تلخ و مصیبتهای دوران اسارت در این دیار، برایشان از سختترین مصیبتها بوده است. وقتی از امام سجاد ـ علیهالسلام ـ پرسیدند در سفر كربلا، سختترین مصیبتهای شما كجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام»[4]
منابع:
[1] . ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول، ص 361، و ترجمه نفسالمهموم، پیشین، ص 519.
[2] . محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، ص 329، خرداد 1372.
[3] . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص 240، اسفند 1374.
[4] . ابو مخنف، مقتلالحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول، 1380، ص 385
ولی با خطابههایی كه امام سجاد ـ علیهالسلام ـ و خانم زینب ـ سلامالله علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد میكند و خودشان را به كوفیان و مردم میشناسانند و به حق بودن قیام امام حسین ـ علیهالسلام ـ اذعان میكنند شادی كوفیان را به عزا تبدیل میكنند. در طول مدتی كه در كوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حركت میكردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در كجاوههای جا داده شده بودند و آنان كه خیال میكردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند، جسارت و اهانت میكردند، عدهای هم از نسب اسرا سؤال میكردند با این وضع وارد دارالاماره میشوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد كه حاكم كوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارك میزد و خود را پیروز میدان قلمداد میكرد و كشته شدن امام حسین ـ علیهالسلام ـ را خواست خدا قلمداد مینمود.[1] ولی با جوابهای كه از جانب خانم زینب و امام سجاد ـ علیهالسلام ـ میشنید بیشتر رسوا میشد.
در خبرها آمده كه ابن زیاد بعد از آنكه یك روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در كوچهها و محلههای كوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد[2] و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذیالجوشن به شام روانه كرد. دستور داد كه امام سجاد را با غل جامعه دستها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بیجهاز به سوی شام حركت دادند. مدتی كه اسرا از كوفه و شام در حركت بودند را منابع ذكر نكردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بیادبیهای حاملین سرهای مبارك از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر میكردند.
نقل شده كه اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ را سه روز پشت دروازههای دمشق نگه داشتند تا شهر را آذینبندی كنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده كه روز اول صفر سر امام حسین ـ علیهالسلام ـ را همراه كاروان اسرا وارد دشمق كردند.[3] واقعه دلخراشی كه برای اسرا اتفاق افتاد این بود كه علیرغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارك ولی شهر ملعون دستور داد سرها جلوی كاروان اسرا و از دروازه ساعات كه جمعیت انبوهی تجمع كرده بودند وارد كنند، و مردم غافل شام كه از حقیقت ماجرا بیخبر بودند با مشاهده كاروان شادی و هلهله میكردند و بر سرها اهانت مینمودند. سفر شام برای اهلبیت امام حسین ـ علیهالسلام ـ بسیار تلخ و مصیبتهای دوران اسارت در این دیار، برایشان از سختترین مصیبتها بوده است. وقتی از امام سجاد ـ علیهالسلام ـ پرسیدند در سفر كربلا، سختترین مصیبتهای شما كجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام»[4]
منابع:
[1] . ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول، ص 361، و ترجمه نفسالمهموم، پیشین، ص 519.
[2] . محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، ص 329، خرداد 1372.
[3] . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص 240، اسفند 1374.
[4] . ابو مخنف، مقتلالحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول، 1380، ص 385