[]
نظم در امریکا
این روزها کار هیجان انگیزی انجام نداده ام که برای شما تعریف کنم و آخر هفته ها را هم خیلی آرام می گذرانم. ولی وقتی که هوا بهتر شود قصد دارم کارهای مهیجی انجام دهم که هم زندگیم از یکنواختی در بیاید و هم مطالب جالبی برای نوشتنم داشته باشم. یکی از کارهایی که حتما می خواهم انجام دهم پرواز با کایت بر روی دریا است و یکی دیگر از کارها هم غواصی است. برای این روزها که هوا بارانی است ممکن است شروع به یادگیری ویولون هم بکنم. راستش من واقعا نمی دانم که آیا زن و یا دوست دختر گرفتن می تواند تضمینی برای بهتر شدن زندگی باشد یا خیر. بسیاری از ما هزینه روحی و مالی گزافی را می پردازیم که فقط رابطه دیپلماتیک داشته باشیم و در اغلب مواقع هم این نوع روابط بعد از یک مدت نمی تواند جوابگوی نیازهای احساسی و یا حتی دیپلماتیک ما باشد.
در امریکا اگر شما بخواهید دوست دختر و یا دوست پسر بگیرید باید بسیار مواظب باشید که از نظر روحی به او وابسته نشوید تا زمانی که ترکتان می کند لطمه زیادی نخورید. در واقع روابط دیپلماتیک در امریکا یک نوع مبادله تجاری است که می تواند در هر زمانی که منافع طرفین ایجاب کند توسط هر یک از دو طرف فسخ شود. من با چیزهایی که از امریکا دیده ام و با شناخت نسبی از خصوصیات خودم ترجیح می دهم که تنها باشم و تنها زندگی کنم ولی این یک مسئله سلیقه ای است و ممکن است برای یک نفر دیگر این قضیه فرق کند. ولی با اینکه من تنها هستم, سعی می کنم که زندگی ام خسته کننده نباشد و کارهایی را انجام می دهم که معمولا افراد متاهل حسرت آن را می خورند!
و اما مطلبی که می خواستم خدمت شما عرض کنم در مورد نظم در امریکا است. من نظم را به دو بخش نظم شخصی و نظم اجتماعی تقسیم می کنم.
نظم شخصی:
در امریکا اصولا انسان ها منظم نیستند و خیلی شلخته و بی خیال هستند. اگر به درون خانه آنها بروید می بینید که هیچ چیزی در جای خودش قرار ندارد و حتی ممکن است که کلاه دونفره خانم ها را هم بر روی مبل راحتی وسط اطاق پذیرایی ببینید. اگر مبل ها و یا میز تلویزیون را جابجا کنید حتما اشیایی را پیدا خواهید کرد که چندین سال قبل گم شده بودند. کشوی لباس آنها معمولا نیمه باز است و بخشی از لباسهایشان هم از آن زده است بیرون. در روزهای تعطیل هیچ قاعده خاصی را در پوشیدن لباس و یا مرتب کردن ظاهر خودشان رعایت نمی کنند و با همان تنبانی که خوابیده اند از رختخواب بلند می شوند و به کافه محله خودشان می روند.
در ایران به نظر می رسد که نظم شخصی در بسیاری از خانواتده ها بیشتر از امریکاییان است. در ایران قوانینی برای امور خانواده وجود دارد که بیشتر افراد آن را رعایت می کنند. مثلا برای صرف غذا در ایران همه دور هم جمع می شوند و غذا می خورند و یا اینکه بعد از بیدار شدن, رختخواب خود را مرتب می کنند و یا موقع بیرون رفتن از خانه موهایشان را مرتب می کنند و لباس مرتب می پوشند. در ایران مراسم مختلف با نظم بهتری انجام می شود. مثلا امریکاییان هیچوقت آن وسواس و دقتی را که ما در رعایت قوانین عید نوروز از خودمان نشان می دهیم در کریسمس از خودشان نشان نمی دهند.
نظم اجتماعی:
در امریکا یک سیستم و نظام اجتماعی وجود دارد که انسان ها را وادار می کند تا در راستای آن سیستم حرکت کنند. مثلا وقتی شما به یک شرکت خدماتی زنگ می زنید و برای یک ساعت خاص قرار می گذارید, آن کار به احتمال زیاد در ساعت خودش انجام خواهد شد زیرا سیستم آن شرکت به طریقی است که بیشترین استفاده را از کارمندان خود بکند و آنها را وادار می کند که کارشان را به موقع انجام بدهند و سر ساعت به کار بعدی خود بپردازند. به همین طریق سیستم حمل و نقل, ارتباطات و کلیه امور شهری در قالب سیستم تعریف شده خودش قرار می گیرد. برای همین شما در امریکا احساس می کنید که همه چیز منظم است و در جای خودش قرار دارد. رانندگی نیز مثل بقیه چیزهای دیگر در امریکا بر طبق اصول تعریف شده خودش است.
در واقع کشور امریکا مثل یک واحد حسابداری در یک شرکت خصوصی است. همه چیز در جهت بهره وری بیشتر و گردش بهتر سرمایه انجام می پذیرد و نظم اجتماعی نیز بر اساس آن شکل گرفته است. به عنوان مثال اگر اتوبوسها و یا قطارها منظم نباشند شما به موقع به سر کار خود نخواهید رسید و در نهایت سرمایه گذاران ضرر خواهند کرد. اگر مراسلات پستی دقیق و منظم نباشد بخش عظیمی از گردش سرمایه دچار اختلال خواهد شد و در نهایت سود دهی پایین خواهد آمد. اگر شما در سر کار خود لباس مرتب نپوشید ممکن است که در جذب مشتری اخلال ایجاد شود و سوددهی پایین بیاید. نظم اجتماعی در امریکا رابطه بسیار نزدیکی با گردش سرمایه و شرکتهای خصوصی دارد. بنابراین اگر یک بزرگراه کشش لازم را برای ترافیک مورد نیاز نداشته باشد سرمایه گذاری می کنند و یک بزرگراه دیگر به موازات آن ایجاد می کنند.
ولی در ایران سیستم اجتماعی خاصی برای گردش سرمایه وجود ندارد و برای همین کارها الله بختکی انجام می شود. بسیاری از امور در اداره دولت و عام المنفعه است و هیچ گونه حساسیتی بر حیف و میل شدن آن وجود ندارد. زمان نیز به عنوان سرمایه از بین می رود و در مجموع شما در جامعه به جای نظم هرج و مرج اجتماعی می بینید. بنابراین وقتی مثلا شما زنگ می زنید به یک شرکت لوله کش که یک نفر را بفرستد تا لوله های منزل را تعمیر کند آن فرد یا در ترافیک گیر می کند و یا مریض است و یا یک قرار دیگری در آن روز داشته است و نمی آید. شما هم که به خاطر لوله کشی مرخصی گرفته اید و در خانه مانده اید, یک روز از سرمایه خود و شرکتی که در آن کار می کنید را به هدر داده اید. و این زنجیره اجتماعی همین طور به دور هم می پیچد و گره های بازنشدنی ایجاد می کند.
در نتیجه شما نظم اجتماعی را در هیچ کجای کشور نمی بینید و حتی در رانندگی نیز بی نظمی مشهود است. زیرا که حساب و کتابی برای میزان تولید راه و جمعیت ساکن شهر وجود نداشته است و به علت ترافیک های سنگین و دائمی این بی نظمی به پایین ترین سطح آن که رانندگی است نیز سرایت کرده است. در واقع اتلاف سرمایه های انسانی یکی از پیامدهای اصلی بی نظمی است .