مطلب طاعت و پيمان و صلاح از من مست
که به پيمانه کشي شهره شدم روز الست
که به پيمانه کشي شهره شدم روز الست
آتش آواز خزان سوز! رساتر باشیدر چشمات موسم انگور چینی است
پلکی بزن که مست شویم استکان چرا
در اشک عاشقان خدا برق دیگریست
هر آب تیره را که ببینی گلاب نیست
وه که دردانهای چنين نازک
در شب تار سفتنم هوس است
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
تو ای گریخته از آب و خاک خطه ی خویش
به بال خاطره بنشین و یاد یاران کن
تیر و کمان گرفته ای سوی شکار میروی
صید تو اند عالمی بهر چه کار میروی
منم که دیده به دیدار دوست کردم بازیک روز بین همه هم قطار هام
افتاد واگن شک و غذاب هام
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |