مشاعرۀ سنّتی

[ni_rosa_ce]

دل ز مرغان گرفتار نیارم بر کند

ورنه این باغ به چشمم قفسی می آید

...

 

[mohandes soror]

دور شو از بر م ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

 

[ni_rosa_ce]

دور شو از بر م ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

من نه پیر سال و ماهم گر سپیدم موی بینی

حسرت زلف سیاهی در جوانی کرده پیرم

. . .

 

[mohandes soror]

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند

 

[ni_rosa_ce]

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند

دیدم به خواب شب که به من داد ساغری

تعبیر قتل ماست که پیمانه پر شدست

. . .

 

[mohandes soror]

تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
و آخر بسوخت جانم در کسب این فضائل

 

[ni_rosa_ce]

لب ، نیک و بد دنیا نادیده که میخندد

صدگونه بلا دیده ، این گونه که میگرید

...

 

[mohandes soror]

در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شد آتش به همه عالم زد

 

[عطار]

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش

 

[ni_rosa_ce]

در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شد آتش به همه عالم زد

دی ماه را به روی تو تشبیه کرده ام

و امروز سر ز شرم به بالا نمیکنم

. . .

 

[ni_rosa_ce]

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش

شمع اگر کشته شد از باد مدارید عجب

یاد پروانه ی هستی شده بر باد کنید

. . .

 

[mohandes soror]

در پاش فتاده ام به زاری
آیا بود آنکه دست گیرد

 

[mohandes soror]

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش

شاهدان گر دلبری زین سان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند

 

[ni_rosa_ce]

شاهدان گر دلبری زین سان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند

چقدر با دال ؟؟؟

داغ مجنون بیابان گرد دارد در جگر

لاله ای کز سینه ی صحرا و هامون میدمد

. . .

 

[mohandes soror]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
اینم به خاطر دوست عزیزم...سین...

 

[polsar]

دی ماه را به روی تو تشبیه کرده ام

و امروز سر ز شرم به بالا نمیکنم

. . .

من و تو ان دو خطیم اری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز اغاز به یکدگر نرسیدن بود

 

[ni_rosa_ce]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
اینم به خاطر دوست عزیزم...سین...

مخسی

سر بالین من خسته جگر می آیی

جان فدای تو که چون عمر ، بسر می آیی

. . .

 

[عطار]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
اینم به خاطر دوست عزیزم...سین...

سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

بلد نیست بهونه میاره شما راحت باش
اینم دال برای دوست عزیزم :دی

 

[polsar]

دل اکندم ز مهر خاک و افسون های رنگینش
فریب شعر و موسیقی و افیون و شراب و زن

 

[mohandes soror]

نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه های غریبانه قصه پر دازم

 

[ni_rosa_ce]

سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

بلد نیست بهونه میاره شما راحت باش
اینم دال برای دوست عزیزم :دی

عاشقشم

دل چو از پیر خرد نقل معانی میکرد

عشق میگفت به شرح آنچه بر او مشکل بود

...

 

[mohandes soror]

سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

بلد نیست بهونه میاره شما راحت باش
اینم دال برای دوست عزیزم :دی

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
اینم به افتخارت دی

 

[ni_rosa_ce]

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
اینم به افتخارت دی

تو هم با عطار دست به یکی کردی ؟؟؟

دل خرابی میکند دلدار را آگه کنید

زینهار ای دوستان جان من و جان شما

...

 

[polsar]

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
اینم به افتخارت دی

دم به دم فال حافظ گرفتن
بخت را ازمودن بهانه

 

[polsar]

تو هم با عطار دست به یکی کردی ؟؟؟

دل خرابی میکند دلدار را آگه کنید

زینهار ای دوستان جان من و جان شما

...

ای عشق ای سرشت من ای سرنوشت من
تقدیر من غم تو و تغییر تو محال

 

[mohandes soror]

مخسی

سر بالین من خسته جگر می آیی

جان فدای تو که چون عمر ، بسر می آیی

. . .

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

 

[mohandes soror]

دم به دم فال حافظ گرفتن
بخت را ازمودن بهانه

هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت باهمه کج باخته ای ینی چه

 

[امیر افشار]

هر گوشه یکی مستی دستی زده بر دستی
آن ساغی هر مستی با ساغر شاهانه

 

[Eshragh-Archi]

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست

ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

 

[polsar]

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم ان عاشق دیوانه که بودم