دوچرخه عروس! / عکس

[A M I N_BND]

 

[fariba.sh70]

ای جان چه رومانتیک

 

[A M I N_BND]

ای جان چه رومانتیک

دوس داری با دوچرخه خونه شوهر بری؟

 

[fariba.sh70]

ابتکار جدیدیه

 

[A M I N_BND]

ابتکار جدیدیه

آره اما چرا طفره میری از جواب دادن؟

 

[fariba.sh70]

آره اما چرا طفره میری از جواب دادن؟

کی میگه طفره میرم تا با یکی از این ماشینایی که تو نمایشگاه نیویورک بود نیاد منو نمیتونه ببره

 

[A M I N_BND]

پس خدا رو شکر عروسی نوه ملکه انگلیسو ندیدی.وگر نه بدبخت میشد داماد

 

[fariba.sh70]

پس خدا رو شکر عروسی نوه ملکه انگلیسو ندیدی.وگر نه بدبخت میشد داماد

چرا اونم دیدم اما اونقدر پرتوقع نیستم

 

[mmr1414m]

آخي چه عاشقانه بهترين چيز سادگي و كم توقع بودنه

 

[parandi2]

ای جان چه رومانتیک

الانه که لباس عروس بره لای چرخ بعد از اون بالا بیفتن پایین یه تریلی از رو کله عروس رد بشه و مغزش بپاشه کف جاده. بعد مرده بره خودشو بکشه اما سریع نجاتش بدن و تو بیمارستان بفهمه که اون پسر یه تاجر ثروتمنده که تو بچگی وقتی با مادرش داشته می رفته مسافرت موقعی که قطار از روی ریل می افته تو رودخانه و یه خانواده نجاتش می دن. بعد تبهکارا که با پدرش دشمن بودن اونو دزدین و اونو آورده بودن چین. بعد بفهمه که کار یکی از همین گروهای تبهکاریه اونم بیفته دنبالشون و همه رو با انواع روشهای رزمی بفرسته اون دنیا. بعد با سگش که از نژاد ژرمن بوده و بهش می گفتن بوشوگ بره پارادایس تا مادرشو که گیر تبهکارا افتاده بوده نجات بده. تا بشه پسر شجاع. اما چون قراره آخر داستان غمگین باشه. قبل از رسیدن به مادرش برونکا مادرشو بکشه و اونم مادرشو بزاره داخل تابوت و تو رود نیل بندارژزه تا خوراک پرنده ها بشه

 

[safa13]

اخییییییییی...چه پروانه ای و ساده...نازی

 

[parandi2]

اخییییییییی...چه پروانه ای و ساده...نازی

 

[A M I N_BND]

چرا اونم دیدم اما اونقدر پرتوقع نیستم

بابا کم توقع...

 

[m.e.a.r]

تمام دخترا یاد بگیرند و کم قر بزنند

 

[A M I N_BND]

تمام دخترا یاد بگیرند و کم قر بزنند

کی یاد بگیره؟
دخترای ایرونی؟
عمرااااااااااااااااا

 

[safa13]

 

[malihe68]

دختره خل رو نگاه با دوچرخه داره میره خونه شوهر " حقشه که لباسش بره لای چرخش کله پا بشه

 

[malihe68]

کی یاد بگیره؟
دخترای ایرونی؟
عمرااااااااااااااااا

دخترای ایرونی واسه خودشون شخصیت و عقل دارند............
آخه عقل هم خوب چیزیه

 

[A M I N_BND]

دخترای ایرونی واسه خودشون شخصیت و عقل دارند............
آخه عقل هم خوب چیزیه

تو ميخاي با چي بري خونه شوهر؟
اسب سفيد بالدار؟
نيس بابا.نيسسسسسسسسسسسسسسس

 

[parandi2]

داستان منو خوندین؟

 

[niaz**]

الانه که لباس عروس بره لای چرخ بعد از اون بالا بیفتن پایین یه تریلی از رو کله عروس رد بشه و مغزش بپاشه کف جاده. بعد مرده بره خودشو بکشه اما سریع نجاتش بدن و تو بیمارستان بفهمه که اون پسر یه تاجر ثروتمنده که تو بچگی وقتی با مادرش داشته می رفته مسافرت موقعی که قطار از روی ریل می افته تو رودخانه و یه خانواده نجاتش می دن. بعد تبهکارا که با پدرش دشمن بودن اونو دزدین و اونو آورده بودن چین. بعد بفهمه که کار یکی از همین گروهای تبهکاریه اونم بیفته دنبالشون و همه رو با انواع روشهای رزمی بفرسته اون دنیا. بعد با سگش که از نژاد ژرمن بوده و بهش می گفتن بوشوگ بره پارادایس تا مادرشو که گیر تبهکارا افتاده بوده نجات بده. تا بشه پسر شجاع. اما چون قراره آخر داستان غمگین باشه. قبل از رسیدن به مادرش برونکا مادرشو بکشه و اونم مادرشو بزاره داخل تابوت و تو رود نیل بندارژزه تا خوراک پرنده ها بشه

ایول چه رمانتیک
اینم واسه خودش ایده اییه

دیگه دوره زرمی بازی به سر اومده با یه تفنگ میفرستنش اون دنیا
یهو با یه تک تیرانداز کهنه کار آشنا بشه و اون فوت و فن یادش بده که بتونه تیرهارو تو هوا بگیره که نخورن بهش بهتره

 

[mina.eror]

آخه کی با دوچرخه میره منزل همسر؟من که به جز لامبورگینی سوار چیز دیگه ای نمیشم

 

[parandi2]

آخه کی با دوچرخه میره منزل همسر؟من که به جز لامبورگینی سوار چیز دیگه ای نمیشم

داستانمو بخون.

 

[mina.eror]

الانه که لباس عروس بره لای چرخ بعد از اون بالا بیفتن پایین یه تریلی از رو کله عروس رد بشه و مغزش بپاشه کف جاده. بعد مرده بره خودشو بکشه اما سریع نجاتش بدن و تو بیمارستان بفهمه که اون پسر یه تاجر ثروتمنده که تو بچگی وقتی با مادرش داشته می رفته مسافرت موقعی که قطار از روی ریل می افته تو رودخانه و یه خانواده نجاتش می دن. بعد تبهکارا که با پدرش دشمن بودن اونو دزدین و اونو آورده بودن چین. بعد بفهمه که کار یکی از همین گروهای تبهکاریه اونم بیفته دنبالشون و همه رو با انواع روشهای رزمی بفرسته اون دنیا. بعد با سگش که از نژاد ژرمن بوده و بهش می گفتن بوشوگ بره پارادایس تا مادرشو که گیر تبهکارا افتاده بوده نجات بده. تا بشه پسر شجاع. اما چون قراره آخر داستان غمگین باشه. قبل از رسیدن به مادرش برونکا مادرشو بکشه و اونم مادرشو بزاره داخل تابوت و تو رود نیل بندارژزه تا خوراک پرنده ها بشه