مشاعرۀ سنّتی

[taraneh_de]

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

 

[*نيروانا*]

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد ....دوستی کی آخر امد دوستداران را چ شد...

دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند............

 

[wall_E]

دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند............

دانم سر اردغصه را رنگین برارد قصه را ...این اه خون افشان ک من هر صبح و شامی میکشم

 

[taraneh_de]

دانم سر اردغصه را رنگین برارد قصه را ...این اه خون افشان ک من هر صبح و شامی میکشم

مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد می‌دارد که بربنديد محمل‌ها

 

[wall_E]

مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد می‌دارد که بربنديد محمل‌ها

الا یا ایها ساقی ادرکاسا و ناولها ....ک عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

 

[taraneh_de]

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفست
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

 

[wall_E]

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفست
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

آی ادم ها ک در ساحل نشسته شاد و خندانید ....یک نفر در اب دارد میسپارد جان...

 

[taraneh_de]

نمی‌کند دل من ميل زهد و توبه ولی
به نام خواجه بکوشيم و فر دولت او

 

[raha]

وضال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

 

[banoo12]

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست در انکار بماند

 

[sarab_m]

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست در انکار بماند

دل نیست این دلی که به من دادی
در خون تپیده، آه رهایش کن
یا خالی از هوا و هوس دارش
یا پای بند مهر و وفایش کن

 

[Mahdy.T]

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم از یار شود رختم از اینجا ببرد​

 

[taraneh_de]

دایم گل این بستان شاداب نمی ماند

دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

 

[نارون آبي]

يا خزاني خالي از فرياد و شور
مرگ من روزي فرا خواهد رسيد
روزي از اين تلخ و شيرين روزها
روز پوچي همچو روزان دگر
سايه اي ز امروز ها ‚ ديروزها
ديدگانم همچو دالانهاي تار
گونه هايم همچو مرمرهاي سرد
ناگهان خوابي مرا خواهد ربود
من تهي خواهم شد از فرياد درد

 

[taraneh_de]

دارم اميد عاطفتی از جانب دوست

کردم جنايتی و اميدم به عفو اوست

 

[t.askari]

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

 

[t.askari]

دادیم ز کف نقد جوانی و دریغا
چیزی به جز از حیرت و حسرت نستاندیم

 

[t.askari]

موی سپید را فلکم آسان نداد
این رشته را به نقد جوانی داده ام

 

[t.askari]

می رسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی ست
آن زمان، هر دل فقط یک بار عاشق می شود

 

[t.askari]

دایم دل خود ز معصیت شاد کنی
چون غم رسدت خدای را یاد کنی

 

[t.askari]

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد

 

[Ekram]

دائم گل این بستان شاداب نمی ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

 

[دختر شرقی]

ياد مي آرم كه در دستان من
روزگاري شعله ميزد خون شعر

 

[As7az]

راز دل با یار محرم هم نباید باز گفت
روزی آن محرم اگر بیگانه شد تکلیف چیست؟

 

[نارون آبي]

تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغي که نمی بینی دردی که نمی دانی
دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی
ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی

 

[نارون آبي]

يك سكوت بر دلم آن روز نشست
گفتم اين مرد غزل هاي من است
بعد از آن روز دلم
خط خطي كرد همين دفتر را
شعر مي خواند كه عاشق باشد
مثل يك قمري آواز به دست
كه سكوتش سرد است
خواندمش باز بيا
جنس اين فاصله ها دريا نيست
تن من زنداني ست
در هجوم تن تو

 

[*نيروانا*]

وعشق تنها عشق تورا به گرمي يك سيب مي كند مانوس

 

[banoo12]

تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخه گل زیبا از بهر که می رویی ؟

 

[banoo12]

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد

 

[tayyebeh amini]

دل می رود ز دستم صاحبدلان خدارا... دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا