تو مدرسه چه شرارت هایی كردید زود اعتراف كنید!
- شروع کننده موضوع 3ctor
- تاریخ شروع
B A H A R E*
عضو جدید
من عاشق ماشین بازی بودم خیلی ماشین دوست داشتم اونم از نوع کنترلی!!!!
همش سر کلا با میزا ماشین بازی میکردم از ته کلا میومدم تو تخته و دستی میکشیدم و بعد از کلاس پرت میشدم بیرون(سر زنگ های دینی و این چرتا)
یه بار چنان دستی کشیــــــــدم که خوردم به معلم!!!! اوه اوه چنان دادی زد!
همش سر کلا با میزا ماشین بازی میکردم از ته کلا میومدم تو تخته و دستی میکشیدم و بعد از کلاس پرت میشدم بیرون(سر زنگ های دینی و این چرتا)
یه بار چنان دستی کشیــــــــدم که خوردم به معلم!!!! اوه اوه چنان دادی زد!
B A H A R E*
عضو جدید
اره.....مگه از درخت بالا رفتن خیلی عجیبه ؟؟!!
afn741
عضو جدید
احتمالا" قراره بازیگر فیلمهای هندی بشی و خودت خبر نداریهمش از درختای توی حیاط مدرسه بالا میرفتم !
چند بار ناظم باهام دعوا کرد ولی من گوش نمیکردم و هر وقت که چشمشو دور میدیدم باز از درختا بالا میرفتم .
afn741
عضو جدید
سر دارم خوبشم د ارم اگر این تجربیات نبود و سرم ابدیده نمیشد الان توانایی تحمل ضربات ماهی تابه توسط همسرم رو نداشتم . سعی کن سرت رو تقویت کنی برای ایندت خوبه .
چیز عجیبی نیست !
پس بقیه شم میگم !
اره از همون بچگیم به اینکار علاقه داشتم . بعضی وقتا ساختمانهای نیمه ساز رو که میدیدم از دیوارهاشون بالا میرفتم ! خلاصه اصلا از بالا رفتن خوشم میومد .مادرم چند بار دعوام کرد
خلاصه یه روز با مادرم داشتیم میومدیم خونه . فکر کنم هشت یا نه سالم بود . دیدیم یکی از زنهای همسایه جلو در خونه شون نشسته . مادرم ازش پرسید چرا جلو در نشسته و تو نمیره ؟؟ اون خانمه گفت که رفته بوده خرید و حالا که برگشته دیده کلید خونه رو داخل خونه جا گذاشته و لذا پشت در مونده ! ( خانمهای بی حواس !!) 
من وقتی اینو شنیدم راحت از دیوار خونه شون بالا رفتم و از اون طرف پریدم تو حیاط و در خونه رو باز کردم !
اون خانمه خیلی از من و مادرم تشکر کرد و از اون زمان به بعد دیگه مادرم برا اینکارا دعوام نکرد .
شاید برا همین کارهام در بچگی بود که وقتی بزرگ شدم به صخره نوردی علاقه مند شدم و سپس در نهایت صخره نوردی و بالا رفتن از صخره های عمودی و مرتفع یکی از مهمترین سرگرمیهای من شد بطوریکه میتونم بگم شیفته ش هستم
همه ما در این دنیا بازیگریم . نقش خودمون رو بازی میکنیم !
B A H A R E*
عضو جدید
من سه بار میز پینگ پنگ و شکستم!!!!
همش منو به خاطر بابا و مامانم میبخشیدن!!!!
همش منو به خاطر بابا و مامانم میبخشیدن!!!!
afn741
عضو جدید
نیتم شوخی بود . بهت تبریک میگم پس از اول استعداد ت رو تقویت میکردی .
B A H A R E*
عضو جدید
میز پینگ پونگ ! چجوری میشکستید ؟؟ جفت پا میپرپرید رو میز ؟؟!!
اول راهنمایی بودم یه دوست داشتم سوم بود اذیتش میکردم میفتاد دنبالم منم میرفتم رو میز بعد اونم میومد هی بالا و پایین میشدیم تا میشکست!دوستم خیلی چاق بود!
B A H A R E*
عضو جدید
من دوره‌ی ابتدایی و راهنمایی خیلی شیطون بودم!!!! دیگه اخریا مدیرمو زنگ میزد خونمون مامانم تلفن و قط میکرد روش!!!!:دی
خدا کنه بچم به خودم نرههههههههههههههه!
B A H A R E*
عضو جدید
ناظم راهنماییم سکته کرد از دست من!!!
خیلی پرو بودممممممممممم ولی درسم خیلی خوب بود باسه همین اخراجم نمی کردن!
خیلی پرو بودممممممممممم ولی درسم خیلی خوب بود باسه همین اخراجم نمی کردن!
afn741
عضو جدید
مطمئن باش بچه ارومی خواهی داشت چون من اروم بودم ولی دخترم از دیوار راست بالا میره اگر هم دیوار گیر نیاره از خود من بالا و پایین میره . ولی خوب بچه شیطون خوبه . چون وقی خوابه کمبودش کاملا" احساس میشه و دلم براش تنگ میشه و وقتی بیداره زله مشم .
B A H A R E*
عضو جدید
من عاشق ماشین بازی بودم خیلی ماشین دوست داشتم اونم از نوع کنترلی!!!!
همش سر کلا با میزا ماشین بازی میکردم از ته کلا میومدم تو تخته و دستی میکشیدم و بعد از کلاس پرت میشدم بیرون(سر زنگ های دینی و این چرتا)
یه بار چنان دستی کشیــــــــدم که خوردم به معلم!!!! اوه اوه چنان دادی زد!
همش سر کلا با میزا ماشین بازی میکردم از ته کلا میومدم تو تخته و دستی میکشیدم و بعد از کلاس پرت میشدم بیرون(سر زنگ های دینی و این چرتا)
یه بار چنان دستی کشیــــــــدم که خوردم به معلم!!!! اوه اوه چنان دادی زد!
سوم ابتدایی بود ................من دوستم تو حیاط داشتم دنبال هم می دوییدیم............دوستم یهو واستاد منم از پشت خوردم بهش ......رفت سرش محکم ........خورد به دیوار ............... ضربه مغزی شد ............... بردیمش بیمارستان ......... خوشبختانه باباش .......... دکتر بود ........خودش عملش کرد ............... منم ماجرا رو ادناختم به گردن یکی از بچه ها و شدم شاهد مجرا............خدا روشکر دوستمم حالش خوب شد.........
B A H A R E*
عضو جدید
نه من حوصله ندارم!!!! مامانم خیلی حوصاه منو داشته!من این جوری نیستم!
سه ساله که بودم میگفتم من حسن اقام!!!! الان هنوز بعضی فامیلا منو با این نام میشناسن!اخه بابام پسر نداشته میخواستم پسرش بشم!!!! دامن نمیپوشیدم گلسرم نمیزدم!!!
afn741
عضو جدید
کارهات چقدر شبیه دخترمه . وقتی دخترم شعر میخونه هر جا کلمه مامان داشته باشه به جاش کلمه بابا میذاره . ارزو به دل موندم یه بار مثل دخترها برام ناز کنه همه حرکاتش پسرونه تازه بعد از کلی صحبت عروسک دست میگره اخه 9 سالشه
B A H A R E*
عضو جدید
عاشق تابستونا بودم که با بابام برم محل کارش!!!
شبا بابامو مجبور میکردم بریم ماشین سواری!!!
اره منم خیلی شبیه پسرا بودم! یه دوره‌ای!بعدش نه درست شدم!!! وای بابامو مجبور میکردم با هم برقصیم بابام بلد نیست برقصه فقط دست میزد بعد بهش رقصیدن یاد میدادم .........چه دورانی بود!
B A H A R E*
عضو جدید
زنده باشه انشا........دخترا معمولا بابایی هستن!راست میگفتن قدیمیا دختر هووی مادرشه!!!!
B A H A R E*
عضو جدید
یه پیش نماز داشتیم وای...............نمیگم ولش کن!!!تاپیک استارتر بیچاه قفل میشه!!!!
آخ از پیش نماز گفتی... یادش بخیر یه پیش نمازی داشتیم خیلی بچه مثبت بود جوونم بود طفلی
من و دوستم میرفتیم پشت سرش وا میسادیم به نماز خوندن ......(ضمنا نماز تو مدرسه راهنماییمون اجباری بود:ی) از ص غ ع گفتناش غش میکردیم از خنده
بعضی وقتا فقط میرفتیم نماز که بخندیم
از اول نمازهی استارت میزدیم:ی:ی
خدایا مارو ببخش
من و دوستم میرفتیم پشت سرش وا میسادیم به نماز خوندن ......(ضمنا نماز تو مدرسه راهنماییمون اجباری بود:ی) از ص غ ع گفتناش غش میکردیم از خنده
بعضی وقتا فقط میرفتیم نماز که بخندیم
از اول نمازهی استارت میزدیم:ی:ی
خدایا مارو ببخش
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
لطفا این داستان را بخوانید ... مدیر مدرسه | گفتگوی آزاد | 4 | |
| S | اطلاعات در مورد مدرسه | گفتگوی آزاد | 3 | |
| M | هنرمندان از روزهای مدرسه می گویند | گفتگوی آزاد | 5 | |
|
یادتو میاد شما هم (معنی اصطلاحات پرکاربرد در مدرسه) | گفتگوی آزاد | 0 | |
|
من به مدرسه ميرفتم تا در س بخوانم | گفتگوی آزاد | 4 |