راستی منم یه داستانن با حال بگم؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا میگفتی دیگه...
یواشکی.........

حالا میگفتی دیگه...


بگو.............راستی منم یه داستانن با حال بگم؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا میگفتی دیگه...یواشکی.........
![]()
پس من داستان ونمیگم.....بچه ها نمیخواستم بحث اصلیو تحت وشعاع قرار بدم فقط میخواستم یکم جوء کلوپ شلوغ دیده شه.![]()
سما شما کدوم دانشگاه در میخونی؟
میشه یه سوال بپرسم؟؟؟بچه ها این چارت دروس کارشناسی ناپیوسته ازاد قزوین هست + نیمسال پیشنهادی شون ... (میگن با سراسریا یکیه فقط ممکنه تو بعضی دروس جبرانی و اختیاری فرق کنن)
http://www.qiau.ac.ir/affairs/Educational/chart.aspx
(بعد انتخاب دانشکده و رشته پایین صفحه همه ترم ها + اختیاری رو کلیک کنید)
فقط 2 تا سوال داشتم :
اول اینکه دروس جبرانی یعنی چی؟
دومم کسی میدونه کلا چند واحد از اختیاری هارو باید پاس کنیم؟
من کاردانی و تموم کردم... واسه کارشناسیم سال دیگه.. چون امسال نخونده بودم.. شما چی؟![]()
خوبه که...من مهر ارک میخونم.
پس سعی کن خوب بخونی که مثل ما یه دانشگاه زاقارت قبول نشی.
فقط به فکر بهترینها باش.![]()
سلام خوبین همکلا30 ؟
چقد سوال پرسیدین !
_نه نیستم (خو نبودم)!!!
_بله تمومه
_منم یه درس عقب افتاده بودم 2 روز 1.5 درس خوندم رسوندم خودمو بهتون... درس 9 خیلی خیلی اسون بود فقط چنتا لغت جدید تو ازمون تستیش داشت یه نمه به خودتون زحمت بدین امروز میتونین 9 و 10 رو باهم بخونین.... راستی بعد هر 6 درس یه ازمون مروری بر واژگان داره بعد از 6 درس زوده ولی میگم بعد هر 12 درس روز بعدشو درس جدیدو تعطیل کنیم اون 12 درس گذشته رو یه مرور اساسی بکنیم و اونایی هم که عقب موندن برسن ... نظرتون چیه؟
_اخه نه اینکه کم بود فک کردم ... خلاصه معذرت
_ممنون ولی اینجا که فقط 2 تا استاد معماری هست! ( یاور رستم زاده و توحید حاتمی)
از مهندس عمرانا کیا میان سر کلاسای معماری ؟ (برا سازه و ...)
چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوبه که...اما میتونی سال دیگه هم شرکت کنیا...چشم..
راستی رتبه ات چدبود؟؟؟
اقای کربکندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟سلام ... اول ممنون بابت همه داستان ها و مطالبی که گذاشتین
اما جوابای همکلاسیم...
اول اینکه خوبه اینجوری هرچی باید بخونیم زیر دستمه !! فک میکنم اینجوری بهتر بشه برنامه ریزی کرد
حالا واقعا زیر 12 هارو پیش میدن؟! مطمئنین ؟ این کارا برا تو ازاده هااااا ... سراسریم آره؟!
فکر میکنم اقای جهان زمینو موقع ثبت نام دیدمشونیه نمه شبیه کربکندی هستن نه؟!
در کل ممنون بابت جواب ها و این همه اطلاعات
اقای کربکندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟![]()
سلام بچه ها.خوبین؟خوشین؟چه خبرا.تو این مدت که ما نبودیم اینجا چه خبرا شده؟؟؟؟![]()
چون مرده سالخورده بوده احتمالا از آلزايمر رنج مي برده!!! خيلي بهش سخت نگير، قلبش پاكه!!!من داستانم و میگم.... بخونین ضرر نمیکنیناااااااا
مراقب قضاویتهایتان باشید
چون ممکن انها شما را شرمنده کنند!
در یک عصر پاییزی ، فرد سالخورده ای اتومبیل خود را در حاشیه جاده متوقف کرد و وارد رستورانی شد.سوپ گرمی گرفت و تنها پشت میزی نشست.
همان موقع یادش آمد که نمک برنداشته است. پس بلند شد و بعد از گرفتن نمکدان، دوباره به طرف میز رفت که یکدفعه متوجه شد مرد سیاهپوستی در جای او نشسته و به آرامی مشغول خوردن سوپ اوست.بادی به غبغب انداخت و با خودش گفت:این سیاهپوست باید ادب شود.درس خوبی به او می دهم.سپس رفت سر همان میزنشست و با خودش گفت: سر میز شست
و با خیرخواهی اجازه داد که او کمی از سوپش را بخورد . بعد کاسه را به طرف خودش کشید و قاشقش را در سوپ فرو برد تا آن را با او شریک شود.مرد سیاهپوست به آرامی کاسه را به سمت خودش کشید و به خوردن ادامه داد.
او نیز سعی کرد کاسه را آهسته به طرف خودش بکشد تا او هم بتواند بخورد.سرانجام سوپ تمام شد. پس از ان ، مرد سیاهپوست از جای خود بلند شد و با اشاره از او خواست کمی صبر کند. سپس با یک ظرف بزرگ سیب زمینی سرخ کرده برگشت و مثل سوپ، انها را با او شریک شد.
بعد از غذا ، آنها با هم خداحافظی کردند و او به سمت دستشویی رفت. وقتی که بر گشت متوجه شد که کیفش پایین صندلی نیست. شروع به داد و فریاد کرد و مدام می گفت : وای نباید به آن مرد اعتماد می کردم! و این فریادها ادامه داشت تا زمانی که کیف او را پایین صندلی میز کناری در حالی که یک کاسه سوپ سرد روی ان بود پیدا کردند.
هیچ کس به سوپ او دست نزده بود و این خود او بود که اشتباه سر میز مرد سیاهپوست نشسته و در غذای او شریک شده بود.
قلب هر انسانی ، بهشت یا جهنم اوست !
واقعا همینطوره.مگه نه
چون مرده سالخورده بوده احتمالا از آلزايمر رنج مي برده!!! خيلي بهش سخت نگير، قلبش پاكه!!!
سلام..میگم یسنا جان الان وقتای بیکاریتو چطور میگزرونی؟؟؟/ مازیار جوابه سوالمو ندادا