مشاعرۀ سنّتی

[joghd123]

ای باد حدیث من نهانش می‌گو
سر دل من به صد زبانش می‌گو


می‌گو نه بدانسان که ملالش گیرد

می‌گو سخنی و در میانش می‌گو

 

[Ghazal_joon]

ور به سنگ از صحبت خویشم برانی عاقبت

خود دلت بر من ببخشاید که آخر سنگ نیست

 

[joghd123]

ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب
خاطر آسوده ازین گردش ایام بخسب

 

[erfan_com]

این همه شعر رو چه جوری به یاد دارید؟؟؟

 

[naghmeirani]

ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب
خاطر آسوده ازین گردش ایام بخسب

با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام

 

[mohandes soror]

مشکلی دارم زدانشمندان مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند

 

[yasna68]

مشکلی دارم زدانشمندان مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند

دشمن جانم تو بودی درد پنهانم زتوست
با همه این شکوه ها گر راحت جانی بیا............

 

[الهام مجهول]

انکه جانم روشنی می بخشد می اید زود زود
تا که او اید دلا در فراقش بسوز سوز سوز

 

[joghd123]

زخم جفای یار که بر سینه مرهم است
از بخت من زیاده و از لطف او کم است

 

[الهام مجهول]

تمام دلخوشیم این بود که دل به تو دادم زود
اسیر اشتباهم من که تو بودی دنبال سود

 

[joghd123]

در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت

کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟
می خور که به زیر خاک می‌باید خفت

 

[yasna68]

در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت

کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟
می خور که به زیر خاک می‌باید خفت

ترسم که در ایینه ببیند رخ خود را
گیرد نظر از عاشقو بر خویش کند ناز..............................

 

[joghd123]

ز عشقت باز طشت از بام افتاد
فرست از بام باز آن نردبان را
مرا گویند بامش از چه سویست
از آن سویی که آوردند جان را

 

[erfan_com]

ز عشقت باز طشت از بام افتاد
فرست از بام باز آن نردبان را
مرا گویند بامش از چه سویست
از آن سویی که آوردند جان را

آن شبی که در راه خود دیدمت
مست بودم و در سبد دیدمت
گفتم ای دوست مرا نصیحتی کن
گفتی که هشیار بر بد دیدمت

 

[yasna68]

ز عشقت باز طشت از بام افتاد
فرست از بام باز آن نردبان را
مرا گویند بامش از چه سویست
از آن سویی که آوردند جان را

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

 

[joghd123]

مردیم و یار هیچ عنایت نمیکند
واحسرتا که بخت عنایت نمیکند

در پیش چشم او لب او میکشد مرا
وان شوخ چشم بین که حمایت نمیکند

 

[erfan_com]

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

می و می خانه امشب کجاست؟
عشق و سرمستی همه به پاست
بیا در ره ما قدم گذار
یار ما دگر در پس ایوانهاست

 

[yasna68]

می و می خانه امشب کجاست؟
عشق و سرمستی همه به پاست
بیا در ره ما قدم گذار
یار ما دگر در پس ایوانهاست

تا فکندم به سر کوی وفا رخت اقامت
عمر بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت .........

 

[joghd123]

ترا باشد به جاى من همه کس
مرا اندر دو گیتى خود تویى بس

 

[yasna68]

ترا باشد به جاى من همه کس
مرا اندر دو گیتى خود تویى بس

سعدیااا مرد نکونام نمیرد هرگز...................(قبوله؟؟!؟!!؟؟؟!؟!)

 

[joghd123]

سعدیااا مرد نکونام نمیرد هرگز...................(قبوله؟؟!؟!!؟؟؟!؟!)

نه ولی دیگه گفتی دیگه.....
ز دوری تو دو چشمم چو رود جیحون است
شوم فدای تو، احوال چشم تو چون است

 

[yasna68]

نه ولی دیگه گفتی دیگه.....
ز دوری تو دو چشمم چو رود جیحون است
شوم فدای تو، احوال چشم تو چون است

اونوقت چراااااااااااااا!!!!!!!حالا ما یه چیزی گفتیم شما چرا...................

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت ازرده ی گزند مباد............

 

[mohandes soror]

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید

 

[venous_20]

در هر دشتی که لاله زاری بوده است
از سرخی خون شهریاری بوده است
هر شاخ بنفشه که از زمین میروید
خالی است که بر رخ نگاری بوده است

 

[yasna68]

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید

دشمن جانم تو بودی درد پنهانم ز توست
با همه این شکوه هااااااااااااا گر راحت جانی بیا.......

 

[venous_20]

از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر عهد و یک میثاق بود

 

[yasna68]

از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر عهد و یک میثاق بود

در دیاری که نیست کسی یار کسی
یا رب ای کاش نیفتد به کسی کار کسی

 

[venous_20]

در دیاری که نیست کسی یار کسی
یا رب ای کاش نیفتد به کسی کار کسی

شعربسیاربامعنی وقشنگی بود
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند
فرخزاد

 

[yasna68]

شعربسیاربامعنی وقشنگی بود
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند
فرخزاد

مرسی دوست عزیز من واسه دال چنتا بیت بیشتر بلد نیستم فکر کنم یه 7or8 باری اینو گذاشتم مجبورم بازم بذارم گویا کسی جز ما 2تا نیس .........
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به شهر پر ملال ما پرنده پر نمی زند......................

 

[joghd123]

در شریعت معنی دیگر مجو
غیر ضو در باطن گوهر مجو
این گهر را خود خدا گوهر گر است
ظاهرش گوهر بطونش گوهر است