● نويسنده: ملیحه - ستارزاده
1. امپراطوري گوك ترك و نخستين ارتباطهاي تركان با جهان متمدن
تماس ميان اقوام التايي و تمدن كهن ايران از زمانهاي قديم وجود داشته است. رشته كوههاي هندوكش و البرز تا حد زيادي ايران را در برابر تهاجم صحرانوردان حفظ ميكرد؛ اما گذرگاههايي هم وجود داشت كه رخنه صحرانوردان را به داخل ايران ممكن ميساخت. يكي از گذرگاهها در دامنه رشته جبال قفقاز و ساحل غربي درياي خزر قرار دارد. خسرو انوشيروران (531-579م) شهر دربند (باب الابواب) را احداث كرد تا مانع ورود تركهاي خزر به ايران گردد.(1) خراسان منطقه ديگري از قلمرو ساساني نيز مورد هجوم تركها بوده است. تركهاي غارتگر از محلي به نام راشت واقع در ميان دو كوه در دورترين نقطه خراسان به اين ايالت حمله ميكردند، اين تجاوزات در زمان خلافت عباسي هنوز ادامه داشت. فضل بن يحيي برمكي با احداث دروازهاي در اين گذرگاه مانع ورود تركها به خراسان گرديد.(2) اما ماوراءالنهر، يعني سرزمين ميان سلسله جبال هندوكش و درياچه آرال دالاني مناسب براي عبور اقوام التايي به درون ايران بود. از همين منطقه بود كه سكانها (Scythians) در نيمه قرن دوم پيش از ميلاد، كوشانيان در نيمه قرن اول ميلادي، هپتاليان (هياطله) (Hephthalites) در قرن پنجم ميلادي و سرانجام تركهادر نيمه اول قرن دهم ميلادي / نيمه اول قرن پنجم قمري و مغولها در قرن سيزدهم ميلادي / قرن هفتم قمري وارد ايران شدند. دهستان، واقع در جنوب صحراي قراقوم و بخشي از گرگان (جرجان) در عصر ساساني در تصرف تركها بوده است. پادشاهان ساساني از جمله بهرام پنجم (420-440 م)، فيروز (459-483 م) و انوشيروان در دفاع از ساحل جنوبي درياي خزر شهرهاي مرزي احداث و در آنها سدها و ديدبانهايي برپا ساختند تا مانع پيشروي تركها شوند.(3)
در حدود قرن پنجم ميلادي گروه صحرانوردان جووان – جووان (Juan – Juan) در مغولستان مستقر بودند و به زبان مغولي صحبت ميكردند. طي اين قرن و نيمه اول قرن ششم ميلادي اين قوم سرزمينهاي وسيعي از سرحد منچورستان تا تورفان و ساحل شرقي درياي بالخاش و نيز دره اورخون واقع در مغولستان تا ديوار چين را در تصرف داشتند. در ميان قبايل زيردست آنها طايفه آهنگري به نام تيوكيو (Tiu-Kiu) وجود داشت كه به ساختن سلاح و ديگر ادوات اشتغال داشتند. واژه «ترك» نام ديگر اين طايفه بود كه به معناي كلاهخود است و به مناسبت تپهاي از رشتهكوههاي التائي كه شباهت به كلاهخود دارد و موطن قديمي تركها بوده است اتخاذ گرديده بود. واژه «ترك» همچنين به معناي قدرت و توانايي تعبير شده است و در آغاز نام قبيله و يا احتمالاً طايفه شاهي بوده است. در كتيبههاي اورخون متعلق به قرن هشتم ميلادي واژه «ترك» رنگ سياسي به خود گرفته و در عباراتي چون «تركهاي من»، «ملت من» به كار برده شده است.(4)
در سال 546 ميلادي، به هنگام شورش يكي از قبايل زيردست، قوم تيوكيو به رهبري بومين (Bumin) (Tumen در منابع چيني) به دفاع از خان جووان – جووان برخاست و شورش را سركوب كرد. وي به عنوان پاداش از دخترخان خواستگاري كرد، اما تقاضاي او رد شد.(5) بومين به خان توباي ترك كه شمال چين را در تصرف داشت و در منابع چيني وي (Wei) خوانده ميشد روي آورد و با شاهزاده خانم توبائي ازدواج كرد، سپس دو قوم ترك دست به دست هم دادند و اتحاديه جووان – جووان را در هم شكستند. سلطان نشين جووان – جووان مغولي در سال 551 م از ميان رفت و نخستين امپراطوري ترك در تاريخ به نام گوك ترك (Gok Tork) پا به عرصه وجود گذاشت. قلمرو اين امپراطوري از مغولستان تا مرزهاي شمالي چين و از آنجا تا درياي سياه را دربرميگرفت و با سه تمدن باستاني چين، ايران و بيزانس (روم شرقي) هم مرز بود. امپراطوري گوك ترك به صورت اتحاديهاي متشكل از قبايل چادرنشين اداره ميشد و در آن نوعي فرمانروايي مركزي وجود داشت كه تمام خانها و اتباعشان از آن اطاعت ميكردند – منابع تأسيس اين امپراطوري را به اتحاديه تغر اغوز (نه اغوز) كه جد سلجوقيان دقاق عنصر آن بوده است نسبت ميدهند – اما در كتيبههاي اورخون امپراطوري گوك ترك به نام بومين ثبت شده است. بومين در سال 552 م درگذشت و امپراطوري پهناور او ميان پسرش ماهان و برادرش ايستمي كه بخش غربي استپها را تسخير كرده بود تقسيم گرديد. ماهان در مغولستان با لقب خاقان فرمانرواي تيوكيوي شرقي شد و ايستمي كه مرغزارهاي ايرتيش سفلي، درههاي يولدوز، ايلي، چو و تالاس (= تلس، طراز) را در دست داشت با عنوان «بيغو» (Yabghu) (امير) تابعيت خاقان را پذيرفت. يبغو در اصل واژه تخاري است و در كتيبههاي اورخون لقب شاهزاده ذكر شده است.(6) محمود كاشغري در ديوان اللغات الترك در مجموع از بيست گروه عمده ترك نام ميبرد و آنها را به تركهاي شمالي و جنوبي تقسيم ميكند. (7) بعد از تشكيل سلسله بومي سوئي (sui) چين در سال 581 ميلادي، سياست ديرين چينيها كه تفرقه انداختن ميان اقوام بدوي آن سوي مرزهاي خود بود دوباره به كار گرفته شد و شكاف بين دوم شاخه تيوكيو بيشتر گرديد. در قرن بعد هر دو اتحاديه – اتحاديه شرقي در سال 630 و اتحاديه غربي در سال 659 ميلادي – حاكميت سلسله تانك (618-907 م) چين را پذيرفتند. تيوكيوي غربي از سال 665 ميلادي عليه خانهايي كه دولت چين منصوب كرده بود شورش كرد و استقلال خود را بازيافت. تيوكيوي شرقي نيز بعد از تحمل پنجاه سال حكومت بيگانه سرانجام در سال 682 ميلادي مستقل شد. كتيبههاي اورخون كه بعد از نوشتههاي يني سئي متعلق به قرن ششم و يا هفتم ميلادي قديميترين سند تاريخي به زبان تركي است به اين پادشاهي جديد تعلق داشت.(8)
1. امپراطوري گوك ترك و نخستين ارتباطهاي تركان با جهان متمدن
تماس ميان اقوام التايي و تمدن كهن ايران از زمانهاي قديم وجود داشته است. رشته كوههاي هندوكش و البرز تا حد زيادي ايران را در برابر تهاجم صحرانوردان حفظ ميكرد؛ اما گذرگاههايي هم وجود داشت كه رخنه صحرانوردان را به داخل ايران ممكن ميساخت. يكي از گذرگاهها در دامنه رشته جبال قفقاز و ساحل غربي درياي خزر قرار دارد. خسرو انوشيروران (531-579م) شهر دربند (باب الابواب) را احداث كرد تا مانع ورود تركهاي خزر به ايران گردد.(1) خراسان منطقه ديگري از قلمرو ساساني نيز مورد هجوم تركها بوده است. تركهاي غارتگر از محلي به نام راشت واقع در ميان دو كوه در دورترين نقطه خراسان به اين ايالت حمله ميكردند، اين تجاوزات در زمان خلافت عباسي هنوز ادامه داشت. فضل بن يحيي برمكي با احداث دروازهاي در اين گذرگاه مانع ورود تركها به خراسان گرديد.(2) اما ماوراءالنهر، يعني سرزمين ميان سلسله جبال هندوكش و درياچه آرال دالاني مناسب براي عبور اقوام التايي به درون ايران بود. از همين منطقه بود كه سكانها (Scythians) در نيمه قرن دوم پيش از ميلاد، كوشانيان در نيمه قرن اول ميلادي، هپتاليان (هياطله) (Hephthalites) در قرن پنجم ميلادي و سرانجام تركهادر نيمه اول قرن دهم ميلادي / نيمه اول قرن پنجم قمري و مغولها در قرن سيزدهم ميلادي / قرن هفتم قمري وارد ايران شدند. دهستان، واقع در جنوب صحراي قراقوم و بخشي از گرگان (جرجان) در عصر ساساني در تصرف تركها بوده است. پادشاهان ساساني از جمله بهرام پنجم (420-440 م)، فيروز (459-483 م) و انوشيروان در دفاع از ساحل جنوبي درياي خزر شهرهاي مرزي احداث و در آنها سدها و ديدبانهايي برپا ساختند تا مانع پيشروي تركها شوند.(3)
در حدود قرن پنجم ميلادي گروه صحرانوردان جووان – جووان (Juan – Juan) در مغولستان مستقر بودند و به زبان مغولي صحبت ميكردند. طي اين قرن و نيمه اول قرن ششم ميلادي اين قوم سرزمينهاي وسيعي از سرحد منچورستان تا تورفان و ساحل شرقي درياي بالخاش و نيز دره اورخون واقع در مغولستان تا ديوار چين را در تصرف داشتند. در ميان قبايل زيردست آنها طايفه آهنگري به نام تيوكيو (Tiu-Kiu) وجود داشت كه به ساختن سلاح و ديگر ادوات اشتغال داشتند. واژه «ترك» نام ديگر اين طايفه بود كه به معناي كلاهخود است و به مناسبت تپهاي از رشتهكوههاي التائي كه شباهت به كلاهخود دارد و موطن قديمي تركها بوده است اتخاذ گرديده بود. واژه «ترك» همچنين به معناي قدرت و توانايي تعبير شده است و در آغاز نام قبيله و يا احتمالاً طايفه شاهي بوده است. در كتيبههاي اورخون متعلق به قرن هشتم ميلادي واژه «ترك» رنگ سياسي به خود گرفته و در عباراتي چون «تركهاي من»، «ملت من» به كار برده شده است.(4)
در سال 546 ميلادي، به هنگام شورش يكي از قبايل زيردست، قوم تيوكيو به رهبري بومين (Bumin) (Tumen در منابع چيني) به دفاع از خان جووان – جووان برخاست و شورش را سركوب كرد. وي به عنوان پاداش از دخترخان خواستگاري كرد، اما تقاضاي او رد شد.(5) بومين به خان توباي ترك كه شمال چين را در تصرف داشت و در منابع چيني وي (Wei) خوانده ميشد روي آورد و با شاهزاده خانم توبائي ازدواج كرد، سپس دو قوم ترك دست به دست هم دادند و اتحاديه جووان – جووان را در هم شكستند. سلطان نشين جووان – جووان مغولي در سال 551 م از ميان رفت و نخستين امپراطوري ترك در تاريخ به نام گوك ترك (Gok Tork) پا به عرصه وجود گذاشت. قلمرو اين امپراطوري از مغولستان تا مرزهاي شمالي چين و از آنجا تا درياي سياه را دربرميگرفت و با سه تمدن باستاني چين، ايران و بيزانس (روم شرقي) هم مرز بود. امپراطوري گوك ترك به صورت اتحاديهاي متشكل از قبايل چادرنشين اداره ميشد و در آن نوعي فرمانروايي مركزي وجود داشت كه تمام خانها و اتباعشان از آن اطاعت ميكردند – منابع تأسيس اين امپراطوري را به اتحاديه تغر اغوز (نه اغوز) كه جد سلجوقيان دقاق عنصر آن بوده است نسبت ميدهند – اما در كتيبههاي اورخون امپراطوري گوك ترك به نام بومين ثبت شده است. بومين در سال 552 م درگذشت و امپراطوري پهناور او ميان پسرش ماهان و برادرش ايستمي كه بخش غربي استپها را تسخير كرده بود تقسيم گرديد. ماهان در مغولستان با لقب خاقان فرمانرواي تيوكيوي شرقي شد و ايستمي كه مرغزارهاي ايرتيش سفلي، درههاي يولدوز، ايلي، چو و تالاس (= تلس، طراز) را در دست داشت با عنوان «بيغو» (Yabghu) (امير) تابعيت خاقان را پذيرفت. يبغو در اصل واژه تخاري است و در كتيبههاي اورخون لقب شاهزاده ذكر شده است.(6) محمود كاشغري در ديوان اللغات الترك در مجموع از بيست گروه عمده ترك نام ميبرد و آنها را به تركهاي شمالي و جنوبي تقسيم ميكند. (7) بعد از تشكيل سلسله بومي سوئي (sui) چين در سال 581 ميلادي، سياست ديرين چينيها كه تفرقه انداختن ميان اقوام بدوي آن سوي مرزهاي خود بود دوباره به كار گرفته شد و شكاف بين دوم شاخه تيوكيو بيشتر گرديد. در قرن بعد هر دو اتحاديه – اتحاديه شرقي در سال 630 و اتحاديه غربي در سال 659 ميلادي – حاكميت سلسله تانك (618-907 م) چين را پذيرفتند. تيوكيوي غربي از سال 665 ميلادي عليه خانهايي كه دولت چين منصوب كرده بود شورش كرد و استقلال خود را بازيافت. تيوكيوي شرقي نيز بعد از تحمل پنجاه سال حكومت بيگانه سرانجام در سال 682 ميلادي مستقل شد. كتيبههاي اورخون كه بعد از نوشتههاي يني سئي متعلق به قرن ششم و يا هفتم ميلادي قديميترين سند تاريخي به زبان تركي است به اين پادشاهي جديد تعلق داشت.(8)