خيام نيشابوري - نگاهي به افکار و کارهاي او
تصوير خياممورخان تاريخ عمومي (جهان) با تطبيق تقويمها، هجدم ماه مه سال 1048 ميلادي(28 ارديبهشت) را روز تولد حكيم عمر خيام (غياث الدين ابوالفتح عمر ابنابراهيم نيشابوري) رياضي دان، فيلسوف و اديب بزرگ ايراني نوشته اند كه ازدير زمان در وطن ما روز بزرگداشت اين انديشمند ناميده شده و آيين هاييبرگزار مي شود. تقويم هجري خورشيدي كه مورد استفاده ما ايرانيان است، ششممارس 1079 ميلادي (928 سال پيش) توسط حكيم عمر خيام تكميل شد كه به تقويمجلالي معروف گرديده است، زيرا كه در زمان حكومت جلال الدين ملكشاه تنظيمشده بود. اين تقويم دقيق تر از تقويم ميلادي است، زيرا كه عدم دقت آن هر3770 سال يك روز است و تقويم ميلادي هر3330 سال. عمر خيام كه به نوشته كتبتاريخ عمومي، چهارم دسامبر سال 1131 وفات يافت نه تنها يك رياضي دان و فضاشناس بزرگ بوده است بلكه در فلسفه، پزشكي و شعر نيز شهرت جهاني دارد ورباعيات او در سال 1839 توسط «ادوارد فيتزجرالد» به انگليسي ترجمه شده وانگليسي زبانان از همين طريق با مضامين رباعيات خيام آشنا شده اند. اينرباعيات هنوز هر سال به زبان انگليسي با حاشيه نويسي فيتز جرالد تجديد چاپمي شود. آثار ديگر خيام از جمله «نوروزنامه» و «رساله در وجود» معروفند.وي در طول حيات خود چند سفر تحقيقاتي به اصفهان، سمرقند، بخارا و ري كردهبود. خيام بر خلاف همدوره اش خواجه نظام الملك، به كار ديواني (دولتي)علاقه زياد نداشت، باوجود اين دعوت شاه وقت را براي ساختن رصدخانه ريپذيرفته بود. برخي از روزشمارنگاران فرنگي ولادت وي را 18 مه سال 1044ميلادي و وفات او را در سال 1124 ذكر كرده اند كه ظاهرا ماخذ آنان تقويمهاي ميلادي قديم بوده است. پاره اي از مورخان خيام را در عين حال يكناسيوناليست ايراني خوانده اند كه برخي ويژگي هاي ايرانيان از جمله مهربانبودن و مهرباني كردن رابه بهترين صورت توصيف كرده است از جمله درباره جشنمهرگان گفته است: «اين ماه را از آن (جهت) «مهرماه» گويند كه مهرباني بودمردمان را بر يكديگر، از هر چه رسيده باشد (داشته باشند)؛ از غله و ميوهنصيب باشد بدهند و بخورند با هم». نام خيام همه جا با نيشابور همراه است.آرامگاه خيام در اين شهر قرار دارد و به همين سبب نيشابور در جهان به شهر«عمر خيام » معروف است. عمر خيام علاقه اي عجيب به زادگاهش، نيشابور، داشتكه يادگار دوران ساسانيان (شاپور يكم) است و يک بار هم براي مدتي كوتاهپايتخت ايران شده بود. اين شهر در رديف بلخ، بخارا، هرات و مرو يکي از پنجشهر بزرگ خراسان بشمار مي رفت و طاهر ذواليمينين در همين شهر حكومت ايرانرا مستقل از جهان عرب اعلام داشت. 22 نوامبر سال 1267ميلادي (666 هجريقمري) يك زمين لرزه شديد اين شهر تاريخي خراسان را ويران كرد و هزاران تنرا مقتول و مجروح ساخت. نيشابور سه سال بعد به هزينه دولت وقت تجديد بناشد.
آرامگاه خيام در نيشابور
تخريب توس، زادگاه فردوسي بزرگ به دست پسر امير تيمور
تصوير مجسمه تازه فردوسيتخريب شهر توس به دست ميران شاه پسر امير تيمور (تيمور لنگ) را 18 مه سال1389 ميلادي گزارش كرده اند. ميران شاه توس، زادگاه و مدفن فردوسي بزرگ راچنان ويران ساخت كه از آن جز ويرانه اي باقي نماند، و چون مسير رودخانه هارا هم به سوي مشهد تغيير داده بود، توس ديگر به آن صورت آباد نشد. لكن،نام اين شهر باستاني همه جا در كنار اسم فردوسي، ميهندوست بزرگ ايران كه25 ارديبهشت، روز بزرگداشت اوست، زنده مانده است.
آغاز فعاليت ثبت اسناد در ايران ؛ مخالفت هاي قبلي با آن و ضعف هايي که داشته است اجراي قانون ثبت اسناد از 28 ارديبهشت سال 1300 در ايران آغاز شد كه ازهمان آغاز موافقان و مخالفان فراوان داشته است. هنگام طرح لايحه ثبت اسناددر مجلس، برخي از روحانيون گفته بودند كه مالكيت زمين و منابع طبيعي ووسائل عمومي در اسلام به صورتي كه در فرنگ است وجود ندارد و سوسياليستهايايراني آن زمان هم از نظر اين روحانيون حمايت مي كردند و اصولا معتقدبودند كه زمين بايد متعلق به همه يعني دولتي باشد و سند تنها براي اعيانيآن(آن چه در زمين به وجود مي آيد) تنظيم شود و دولت اراضي را به افراداجاره دهد كه درآمد ملي قابل ملاحظه اي است. گروهي ديگر اين بدبيني رادامن مي زدند كه با ثبت اسناد، « جعل » هم در جامعه ما متولد مي شود ومشكلات را افزون مي سازد و شاهد حق و ناحق هاي متعدد خواهيم بود و صداقتكه در منش ايراني است از ميان ما رخت برخواهد بست ، مگر اين كه براي نظارتبر آن و جلوگيري از جعل و تقلب در اسناد و مالكيت، محاكم و ضابطين اختصاصيايجاد شود و .... در بسياري از كشورها كه فاقد ادارات و محاضر ثبت اسنادهستند ازجمله بسياري از ايالات آمريكا، اين كار مشتركا توسط وكلايدادگستري، شهرداري و دفتر دادگاه محل انجام مي شود و اسناد مالكيت نيز ازسوي شركتهاي بيمه در برابر هرگونه جعل و تزوير بيمه مي گردد و فروش وواگذاري اراضي ملي (متعلق به دولت) تنها از طريق انتشار آگهي در جرايد وبه صورت مزايده صورت مي گيرد و پس از انجام مزايده، جزئيات آن در جرايد وتابلوي عمومي مقابل دفتر دادگاه محل اعلام مي شود تا اگر كسي اعتراضيداشته باشد، اعتراضش را به دفتر دادگاه محل تسليم دارد. اعتراض به صحتاسناد و درستي معاملات بعدا هم پذيرفته مي شود و محدود به زمانمعين(اصطلاحا مرور زمان) نيست.
در دهها سالي كه از ايجاد ثبت اسناد درايران گذشته، جامعه ما شاهد پرونده هاي پر سر و صداي جعل اسناد و ثبتاراضي دولت و غير بوده است كه مي توان با ورق زدن جرايد سابق شرح ما وقعرا مطالعه كرد. در پي يك جنجال جعل و تصرف اراضي به ناحق در نيمه دهه 1330دولت وقت با هدف سرپوش گذاردن بر اعتراض مردم ، به بهانه نوسازي اداره ثبتاسناد، بر در اين اداره قفل زد و آن را براي مدتي تعطيل كرد و ....
مخالفت دکتر مصدق با تمديد اختيارات وزير دادگستري وقت، چرا؟
دکتر مصدق28 ارديبهشت 1306 دكتر مصدق نماينده مجلس با تمديد اختيارات وزير دادگستريوقت، كه خواست رضاشاه بود مخالفت و استدلال كرد كه چون در كشور حالت فوقالعاده وجود ندارد، تمديد چنين اختياراتي وجاهت حقوقي نمي تواند داشتهباشد.
تاريخ نشان داده است كه سوء استفاده از «اختيارات»، آسان بودهو عملا بارهاصورت گرفته است و نبايد تجربه گذشته را ناديده گرفت كه خيانتبه ملت است.
دکتر مصدق که خود دکتراي حقوق داشت در طول عمر هميشه نگران نظام قضاييکشور بود و عقيده داشت که اگر چرخهاي اين نظام به خوبي نچرخد، هيچ مسئلهاي در ايران حل نخواهد شد. وي در طول نخست وزيري خود دست به اصلاحات وسيعدر دادگستري زده بود.
زمانی که در ایران مدرسه پولی وجود نداشت ـ اشاره به اصل 30 قانون اساسی نواّب (محمدعلی) مدیرکل آموزش و پرورش وقت تهران به مناسبت پایان سالتحصیلی 1353 ـ 1354 به شورای مربوط ـ شوارای انتخابی ناظر بر امور آموزش وپرورش هر شهرستان و مصوّب بودجه آن و ... ـ اعلام کرد که تمامی کارکنانمدارس غیردولتی سابق استخدام رسمی دولت شده اند، اموال این مدارس بهمالکیت دولت درآمده و دیگر در سطوح پیش دبستانی، دبستانی، راهنمایی تحصیلیو متوسطه مدرسه غیردولتی و پولی نداریم و تحصیلات در این دوره ها مطلقارایگان و یکنواخت شده است و از نظر امر آموزش و پرورش، میان کودک «ورکینگکلاس» و ثروتمند، جوادیه و شمال شهر فرقی نیست و همه در کنار هم در یکاطاق و روی نیکمت مشابه می نشینند و آموزگار و یا دبیر دولتی واجد شرایطمقرر به آنان تدریس می کند و تغذیه رایگان ایشان نیز تفاوت ندارد.
دوره دبستان طبق قانون تعلیمات اجباری، از سال 1322 در ایران رایگان ویکنواخت شده بود که از شهریور 1353 این وضعیت دوره های پیش دبستانی،راهنمایی تحصیلی و متوسطه را هم شامل شد و بعدا دوره های عالی.
آموزش و پرورش در ایران از سال 1353 و پس از انقلاب مطلقا رایگان بود.باوجوداین، در سال 1358 که قانون اساسی جمهوری اسلامی تدوین می شد و پیشاز تکمیل و رفراندم مربوط، هر روز اصل به اصل در روزنامه ها جهت اظهار نظرانعکاس می یافت، ادامه رایگان بودن آموزش و پرورش به صورت یک اصل (اصل 30)وارد قانون اساسی شد به این قرار:
اصلسی ام: دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تاپایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفاییکشور بطور رایگان گسترش دهد.
مدارس در زمان تدوین و تصویب قانوناساسی جمهوری اسلامی رایگان بود و برای اجرای این اصل تلاش تازه ای لازمنبود تنها باید مراقبت می شد که این رایگان بودن ادامه یابد. ملت برایرایگان شدن تحصیلات قبلا (چهارسال پیش از انقلاب) هزینه آن را که عبارت ازاستخدام رسمی هزاران تن کارکنان مدارس غیردولتی و خرید اموال آنها بودپرداخت کرده بود.
در سال 1370 (زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی) صدای انتقاد از تاسیسمدارس پولی زیر نام «غیرانتفاعی» بگوش رسید و اصحاب نظر اشاره کرده بودندکه پول گرفتن برای تحصیلات عمومی نقض قانون اساسی است البته قوه قضاییباید اظهار نظر کند زیراکه رسیدگی به نقض قانون اساسی نیاز به اعلام آن(اعلام جرم) ندارد و دادستان کل راسا اقدام می کند. برخی از قوانین و اصولبرای اجرا از زمان تصویب اند که ممکن است امکانات اجرایی موجود نباشد وعدم اجرای چنین قوانین کوتاهی و تاخیر بشمار می آید نه نقض آن و کوتاهیکردن خلافی است کوچک و نه جرم. مفاد اصل سی ام در حال اجرا بود که بهتصویب رسید به عبارت دیگر؛ تحصیل حاصل بود و تنها باید مراقبت می شد کهتداوم یابد.
در دهه 1370 با احتیاط و در قالب مدرسه غیر انتفاعی از پولی شدن برخیمدارس سخن بمیان می آمد ولی در دهه جاری (1380) از مدارس غیر دولتی وافزایش شهریه ـ شهریه چند میلیونی صحبت می شود و خبرگزاری های دولتی ازقول مسئول مدارس غیردولتی! خبر می فرستند و ... که نباید غافل از قضاوتقاضی «تاریخ» بود و انچه را که در تاریخ ثبت شود نمی توان پاک کرد.
نظری بر خبر 13 ماه می 2010 کیهان درباره هواپیماهای توپولف ـ 154 و هشدار یک مخاطب این سایت (تاریخ آنلاین)
Tupolev-154
نامه زیر که 24 اردیبهشت 1389 (14 می 2010) دریافت شد، از آنجا که حاوی نکات قابل ملاحظه ای است در درج آن درنگ نشد:
"در تهران یک دانشجوی دانشگاه هستم. شبها، در فاصله مروری بر دروس روزانهسری هم به وبسایت روزنامه ها می زنم. نخست، اخبار دو روزنامه چاپ تهران ازدو جناح مختلف را می خوانم و سپس خبرهای آنهارا در اینترنت دنبال می کنمتا ببینم منابع دیگر چه گفته اند و اصل قضیه را هم در منبع اصلی دنبال میکنم تا تفاوت هارا دریابم و سپس سراغ سابقه موضوع (و عمدتا به زبانانگلیسی) می روم و از آنها پرینت می گیرم و یادداشت برمی دارم تا بعداکتاب بنویسم و استفاده کنم.
در شماره 19644 (13 ماه مه 2010 = 23 اردیبهشت 1389) روزنامه کیهان خبریخواندم که پرسش های متعدد به ذهن من آورد. طرح این تردیدها سرنخ به مراجعدولتی مربوط خواهد داد تا مراقب باشند که دفعتا در برابر امری انجام شده وبازی های روابط عمومی [تبلیغات] قرارنگیرند و پولی که باید صرف عمران وآبادی و توسعه کشور شود؛ در «خدمات» هدر نرود.
این خبر کیهان از قول رئیس انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرت هوایی تنظیم شدهبود که گفته بود استفاده از توپولف ـ 154 Tupolev-154در جهان غیرقانونیشده است!!!. از آنجا که منبع خبر اشاره به ردیف اعتبار جداگانه و رایانهدولتی کرده بود؛ دچار شک و تردید و سوء ظن، و برای بیت المال متاسف ونگران شدم که سرچشمه عمده و ورودی آن پول نفت است ـ نفتی که خدا داند فرداباشد و یا نباشد و ما مالک آن باشیم و یا نباشیم و .... بنظرم رسید که درکشور ما، همه برای این پول کیسه دوخته اند. بالاخره روزی یک مرجع و یک فردباید برود و ببیند که این پول نفت از سال 1358 تاکنون چه شده و در کجا بهمصرف رسیده است؟!.
بگذریم. سخن از خبر روزنامه کیهان بود که از قول رئیس انجمن یاد شده دربالا، از غیرقانونی شدن استفاده از توپولف ـ 154 نوشته بود. از آنجاکه کهقانون تنها توسط پارلمان تصویب و پس از عبور از کانالهای متعدد و طیتشریفات گوناگون به اجرا در می آید سراغ منابع خبر در اینترنت رفتم،وبسایت یاتا، تاریخچه و «تایم تیبل» توپولف و هر منبعی را در این زمینه کهسراغ داشتم جستجو کردم و اثری از غیرقانونی شدن! توپولف ندیدم. به سایتخود شما [تاریخ آنلاین ـ وبسایتی که سرگرم دیدن آن هستید] سرزدم و در چندقسمت ازجمله در نوشته مربوط به زادروز و سالمرگ مخترع آن [توپولف] مطالبیدرباره آن هواپیما یافتم ازجمله اینکه تاکنون یکهزار و 15 فروند از ایننوع (مدل 154) ساخته شده، سه موتوره [مشابه بوئینگ 727] و سریعترینهواپیمای مسافربر است با سرعت ساعتی 975 کیلومتر، در 17 شرکت هواپیماییمورد استفاده است، از لحاظ حمل مسافر در رتبه ششم قراردارد، 70 میلیونمسافر جابجا می کند، عمر هر موتور آن 45 هزار ساعت است، قادر به فرودآمدندر فرودگاههای خاکی و مناطق یخبندان [مثلا قطب شمال] است، می تواند 5 هزارو 280 کیلومتر ـ بدون تجدید سوخت پرواز کند و دارای چندین مدل (A, B, AB,AB -1, AB-2, S, M) که مدل M-100 آن در سال 1994 وارد صحنه شده است.بعلاوه، شرکت سازنده آن، توپولف ـ 155 و توپولف ـ 156 و بمب افکنهای دورپرواز به همین نام را هم ساخته است. گرچه آئرو فلوت توپولف های 154 خودرااز ژانویه 2010 به شرکت های دیگر واگذار کرده ولی قرار است که این نوعهواپیما [نوع قدیمی تر یعنی توپولف ـ 154] تا سال 2016 (شش سال دیگر) بکارادامه دهد. هر توپولف تازه ساز به 45 میلیون دلار فروخته شده است که درمقایسه با هواپیماهای مشابه ساخت غرب ارزانتر است. جمع سوانح توپولف ـ 154از 1972 که وارد کار حمل مسافر شده تنها 37 مورد که به مراتب کمتر ازبوئینگ 737 بوده است که این نوع هواپیمای ساخت آمریکا از سال 1972 تاکنون67 سانحه داشته که آخرین آن مربوط به خط هوایی اتیوپی است که در سال 2010در نزدیکی بیروت سقوط کرد. بوئینگ 727 که تقریبا از رده مسافربرها خارجشده تا سال 2003 چهل و هشت سانحه داشت. تازه نقص فنی ساختار توپولف ـ 154هیچیک از آن 37 سانحه را بوجود نیاورده و علل ایجاد آنها اشتباه خلبان،هدایت نادرست برج مراقبت و یا وضعیت جوّی اعلام شده است. آخرین سانحه [دهماپریل 2010] که منجر به مرگ رئیس جمهور لهستان و شماری از مقامات این کشورشد بدی هوا و اجبارکردن [دستور دولتی] خلبان به فرودآمدن در فرودگاه موردنظر در ساعت معیّن بود، نه قدیمی بودن هواپیما و نقص فنی. اگر در کار اینهواپیما نقصی بود که ارتش چین از آن استفاده نمی کرد. بنظر من نقص در ایناست که روسیه کارشناس تبلیغ و دفاع رسانه ای [روزنامه نگار] آنچنانی نداردکه تبلیغات منفی دیگران را رد کند و .... هماهنگی دستگاههای دیپلماسی یککشور با ژورنالیسم آن اینک عامل بزرگی برای خنثی کردن تبلیغات منفی است.همین ارباس در عمر کوتاه خود سوانح متعدد داشته که دو مورد تازه آن سقوطدر آبهای نزدیک برزیل (اقیانوس اطلس) و آبهای ساحلی کمور (اقیانوس هند)است. یک روز پیش از انتشار خبر کیهان که ذکر آن رفت یک جت مسافربر تازهساز شرکت هواپیمایی لیبی از نوع «ارباس» هنگام فرودآمدن در طرابلس(تریپولی) سرنگون شد و 103 نفر ـ تمامی سرنشینان به استثنای یک کودک را بهآن دنیا فرستاد.
این سطور را نوشتم و فرستادم تا در تاریخ آنلاین بماند که دست کم در وطنما، از نمد مرگ رئیس جمهور لهستان کلاه برندوزند. دولت و مجلس باید مراقبتکنند که از این بهانه برای استفاده مالی استفاده نشود. باید رسیدگی شود کهتوپولف های کرایه ای برای ایران در چه سالی ساخته شده اند، چگونه نگهداریشده اند و اگر قدیمی و ازکارافتاده هستند، چرا باید کرایه می شدند؟،صلاحیت خلبانان و ....
از جناب عالی [نگارنده تاریخ آنلاین] که این همه سنگ حفظ منافع وطن و نیزحق انسانهارا به سینه می زنید می خواهم که این نامه را در چند روز و درزیر مطالب ایران و یا «سر نخ» درج کنید. این هم خدمت دیگری خواهد بود بهوطن.".