جوک خنده دار

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
..............

..............

یروز سره یه خیابونی که ورود ممنوع بود که فقط تاکسیا و آژانسا میتونستن برن توش وایساده بودیم
دیدیم که یهو یه وانتی (میوه فروش بود) رفت تو این ورود ممنوع
پلیس دیددش با بلنگو ماشینش گفت :وانتی کجا میری؟؟؟
وانتیم با بلنگوش جواب داد:دارم میرم خونه!!!!
یعنی اون روز هرکی اونجا بود مرده بود از خنده،حتی پلیسهhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon8.gif
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
یکی از فامیلامون (دختر) یک سال مالزی بود ، بعد دو سال رفت کانادا. تنهام زندگی میکنه!
واسه تعطیلات برگشته ایران ..
خواست بره کیش با دوستش ، باباش اجازه نداد!
گفت نمیذارم تنها بری مسافرت!
یعنی باباش تا این حد متعصبه ها :d
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
.............

.............

بچه خواهرم 8 سالشه اومده میگه دايــي جــــون ؟!
میگم : بله !
میگه همین کارا رو میکنی که هنوز نتونستی یه دافـــــي شـاخ داشته باشی ، وقتی اسمتو صدا میکنن بایـد بگی جـــووووونم عزیــــزم !!!

من------>http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/sad.gif
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
................

................

هیچی مثل این مساله رو اعصاب نمیره که :

با یه نفرخداحافظی کنـیـــــم، بعد هم مسیر بشیــــــم...

بعد کنار هم هی راه بریــــــم...

بعد سرعتــــمون رو کم و زیاد کنیـــم که بیشتر از این ضایع نشیــم !
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
..

..

از یه دختره پرسیدم : حالت چطوره ؟
گفت :میجی یوجی !!
اولش فکر کردم داره چینی ژاپنی حرف میزنه نگو منظورش این بوده : مرسی ، تو چی..؟http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/dodgy.gif
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
فقط محض خنده

فقط محض خنده

- گمونم اسب سفید شاهزاده منو کشتن و باهاش سوسیس درست کردن وگرنه امکان نداشت اینقده دیر کنه
2- می گن پول چرک کف دسته؛ دست ما هم که کلا آنتی باکتریال!
3- مدرسه: سه سیب داریم، دو تای دیگر از علی می گیریم، حالا چندتا سیب داریم؟
مشق شب: اگر یک هندوانه سه کیلویی را بین پنج نفر تقسیم کنیم به هر یک چه مقدار می رسد؟
امتحان: علی 12 موز دارد، قطار او هفت دقیقه تاخیر دارد، وزن خورشید را حساب کنید!
4- ترمینال همون ترمینال اما رفتن کجا و اومدن کجا
5- حتی مزخرف ترین چیزهای ممکن بعدها به خاطره های شیرین تبدیل میشن
مثلا صدای مودم دایل آپ موقع کانکت شدن
6- ملت فکر می کنن در اتاقای ما، مثه در یخچال خود به خود بسته میشه. پشت سرشون نمیبندنش
7- هرکس به طریقی دل ما می شکند! اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی، آفرین.
8- اوضاع اونقدر عجیبه که هرکی از هر دهه ای هست فکر می کنه جزو نسل سوخته است!
9- بعضی وقتا دلم واسه مامانم می سوزه وقتی میان تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم و اون تنها نشسته تلویزیون می بینه. چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما
10- همیشه دود سیگار به سمتی میره که نمی خوای، دقیقا مثه مسیر زندگی ما...
11- ای کاش الانم مثل بچگی بزرگترین نگرانیم این بود که وقتی آدامس می خرم عکسش تکراری نباشه...!
12- وقتی این نوشته های سوزناک بعضیا رو می خونم که از رفتن عشقشون دارن پر پر می شن، دلم می خواد برم عشقشونو پیدا کنم، دوتا بزنم تو گوشش، بگم الاغ! داری می کشیش بدبختو! برگرد
13- در تاریخ تنقلات همه جور آدمی داشتیم از آدم نابغه ای که بستنی رو اختراع کرد تا اون آدم ناتوانی که تخمه ژاپنی رو به آجیل اضافه کرد
14- به علت گرانی بانک مرکزی به مناسبت روز مرد کارت های آفرین صد آفرین و هزار و سیصد آفرین همسر خوب و نازنین چاپ کرد
15- پیرمردهای 90 ساله هم توی جمعشون به همدیگه میگن «بچه ها»
16- یه آهنگ توی پلی لیستت هست که همیشه ازش رد میشی اما هیچ وقت پاکش نمی کنی
17- انگیزه چک کردن میس کال ها:
پنج درصد اهمیت کسی / کسانی که تماس گرفتن
95 درصد خلاص شدن از اون آیکون اعصاب خردکردن نشون دهنده میس کال
18- رفته بودیم یه جا مهمونی، صاحب خونه یه دختر ملوس داشت، سه، چهار سالش بود، دیوار راستو می رفت بالا! نازش کردم، بوسیدمش و بهش با لحن بچگونه گفتم: خاله دون، چن سالته عجیییجم؟ اسمتو بهم میگی خانونمه خوججل؟
چند ثانیه تو چشام نگاه کرد، بعدش خیلی جدی گفت: خب مثل آدم حرف بزن ببینم چی میگی...!
19- خواستم خونه عشقو تو قلبت بسازم اما شهرداری مجوز نداد!
20- ینی فک کنم مسوولان یوفا با مسوولان دانشگاه ما هماهنگ کردن که از روز شروع فرجه ها بازی های یورو 2012 رو شروع کنند و اختتامیه اش هم همزمان با اتمام امتحانات ماست.
مراقب باشید بچه ها که من دو سال پیش تو جام جهانی داغون شد امتحانام!
21- این عذاب وجدان گرفتن ها در روزای آخر تعطیلات کاملا نرمال و از علایم سلامتی دانشجویان و دانش آموزان است
22- هر امتحانی سه فاز دارد: فاز فرجه ها که عموما به فنا می رود
فاز ایام امتحانات که عموما به فکر کردن راجع به راه کارهای تقلب می گذرد
فاز بعد از امتحانات که به بچه خواری اساتید و التماس سپری می شود
23- راوی قصه عاشق دخترک شده بود، قصه را طول می داد تا شاهزاده قصه کمی دیرتر برسد
24- یادمان باشد اگر قاطرمان تنها شد، طلب عشق ز هر کره الاغی نکنیم
25- شما یادتون نمیاد، همین دو ساعت پیش ساعت چهار بود
26- خرخون مجرم نیست، بیمار است. بیایید با خرخون ها مثل بیماران رفتار کنیم...! (ستاد حمایت از بیماری های خیلی خاص)
27- تو «اسم فامیل»، سر غذا دعوامون می شد می رفتیم پیش بزرگ ترها تاییدیه می خواستیم که مثلا شهادت بدن گیلاس پلو داریم یا نه!
موز پلو حتی...!
28- لیوان آب باس شعور داشته باشه وقتی از بیرون میای و پهن زمینی خودش بیاد بگه منو بخور، این دانشمندا چه غلطی می کنند من نمی دونم
29- بچه که بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا... خانوم رضایی،
می گفت: شما... ما هم می گفتیم: ما؟
می گفت: بله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبن تر بشین!
مام می رفتیم عقب. بعد می گفت: یکم عقب تر!
ماهم تا نزدیکای در ورودی می رفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشوننده!

30- وقتی پنج ثانیه قبل از آلارم موبایل بیدار می شم و اونو خاموش می کنم احساس می کنم بمب خنثی کردم
31- من همه کتابامو دو دور کامل خوندم، تو چطور؟ (ستاد ایجاد وحشت میان دانشجویان در فصل امتحانات)
32- مقدار تعطیلی بیشتر = اتلاف وقت بیشتر
عمرا وقتی تعطیل می شی بشینی درس بخونی
33- ما بچه بودیم یه بازی بود به نام: «همه ساکت بودند ناگهان خری گفت»... صدبرابر پلی استیشن 3 لذت داشت!
34- استاد: وقتی بزرگ شدی چه می کنی؟ شاگرد: ازدواج! استاد: نخیر منظورم اینه که چی می شی؟ شاگرد: داماد! استاد: اوه! منظورم این است وقتی بزرگ شدی چی به دست می آری؟ شاگرد: زن! استاد: بله! وقتی بزرگ شدی برای پدر و مادرت چی می گیری؟ شاگرد: عروسی می گیرم! استاد: پسر جان پدر و مادرت در آینده از تو چه می خوان؟ شاگرد: نوه!
35- در جهان سوم رمز موفقیت پنهان کردن منابع کسب اطلاعاته
وسط میدون تجریش احساس کردم یه مردی تو فاصله 20 متریم زل زده بهم و داره میاد سمتم، منم چشم تو چشم شدم و به مسیرم ادامه دادم، بهم رسیدیم و یهو دستشو کرد تو کیفش و یه کاغذ داد دستم
آگهی کاشت مو بود
اولش خیلی بهم برخورد اما بعدا گفتم طفلکی چقدر منتظر یه کچل بوده که رد شه
36- فرقی نداره کسی که باهاش حرف می زنی، پلی تکنیک می خونه یا آزاد . از نظر خودش سختگیرترین استادا و بالاترین سطح علمی رو دانشگاه اونا داره
 

FARAS

عضو جدید
کاربر ممتاز
یروز سره یه خیابونی که ورود ممنوع بود که فقط تاکسیا و آژانسا میتونستن برن توش وایساده بودیم
دیدیم که یهو یه وانتی (میوه فروش بود) رفت تو این ورود ممنوع
پلیس دیددش با بلنگو ماشینش گفت :وانتی کجا میری؟؟؟
وانتیم با بلنگوش جواب داد:دارم میرم خونه!!!!
یعنی اون روز هرکی اونجا بود مرده بود از خنده،حتی پلیسهhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon8.gif


:biggrin:
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
............

............

اگر شما از جلمه افراد باهوش هسیتدبگویید اشبتاهکجاست؟؟؟
123456789
123456789
123456789
............... ....
... یعنی شما الان به اینموضوع تمرکز کردید؟؟؟
:))
اشتباه این هست که!
کلمه هسیتد-هستید
اشبتاه-اشتباه
من نگفتم اشتباه در اعداد هست!!!!
بهتر نیست برگردیم اول اتبدایی بخونیم ؟؟
.
.
.
حتی کلمه اول ابتدایی هم اشتباهه!!
............... .......
پس بریم اول مهد کودک بخونیم
.
.
.
حتی کلمه مهد کودک هم اشتباهه!!!
چرا رفتید دوباره مهد کودک رو ببینید؟؟؟؟
:)))))
ههههههههههههههه هه
الوووووووو یبمارستان دیوونه ها؟؟؟؟؟
بیایید این دیوونه ها رو از اینجا ببرید!!!
.
.
.
.
هههههههههه
حتی کلمه بیمارستان هم اشتباهه!!
حالا که کلی مخت پیچیده شد تو هم تشکر بزن:d
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
یه اعتراف :
اولين بار که تو عمرم تقلب کردم :
سال اول ابتدايي ؛ امتحان رياضي :
پيس پيس (خطاب به جلويم )
گردي عدد 9 سمت چپشه يا راستش ؟
جلوييم : چپ !!!
من : چپ کدوم طرفه ؟
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
................

................

پسر خاله م هشت سالشه،
مامانش بهش گفته خیلی خودسر شدی!
اومدم میبینم چندتا از لباس‌هاش و دو سه تا عروسک و بسته آدامسش و دفتر مشقش رو گذاشته تو کوله پشتیش.
میگم چیکار داری میکنی؟
خیلی جدی کوله رو میندازه رو پشتش، میگه:
"تو خونه ای که به من توهین بشه جام نیست! دارم میرم!
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
به دختره میگم داری چی کار میکنی !
میگه دارم با یکی از عشقام میچتم!!
لامصب دل نیست که اتوبان همته
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
دختر : موجودی است که وقتی تعجب میکند میگوید واااااااااا !! و وقتی خوشحال است میگوید بمیری الهییییییی !! وقتی غمگین است آه میکشد و وقتی میترسد جیییییییغ بنفش میکشد . وقتی بدش می آید میگوید ویشششش . وقتی خوشش می آید میگوید ووییییی . همه عناصر ذکور گیتی در عشق او واله و سرگردانند . تاریخ تولد و شماره کفش با جناق پسر عمه ی دختر خاله ی داماد همسایه ی پوریا پور سرخ را میداند . از سوسک اصولا نمیترسد بلکه چندشش میشود !
 

Similar threads

بالا