همه بیان توو تولد صبا 68 هست.مبااااااااااااارک باشه:دی

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
……روز تولدم …..




در این روز مادرم مرا به دنیا آورد.
بیست و چند سال پیش در چنین روزی..

سکوت..مرا در دستان وسیع زندگی..
که از تنازع و تضاد سر شار است..جای داد.
اینک ..بیست و چند بار است که دور خورشید گردیده ام.
وچندبار ماه گرد من گردیده است..نمی دانم!
اما می دانم..که من هنوز اسرار نور را نیاموخته ام..
و نیز..رازهای تاریکی را درک نکرده ام.
…….
بیست و چند سال پیش..
زمان مرا در کتاب این زندگی عجیب و ترسناک نوشت.
و اینک واژه ای هستم که به هیچ چیز دلالت نمی کند
اما گاهی..بسیاری چیزهارا در بر می گیرد.
در این روز از هر سال..
چه فکرها و خاطراتی که به روح من هجوم نمی آورد!….
در این روز..ذره های زندگی گذشته..
چون آیینه هایی کدر..در برابرم نمودار شد.
مدتی در آینه ها نگاه کرده..جز تصاویر رنگ پریده و مرده سان سال ها
و جز چین و چروک چهره ی سالخورده ی امیدهای بر باد رفته
و رویاهای عمیق و طولانی چیزی ندیدم.
و چون بار دیگر نگاه کردم..فقط چهره ی آرام و خموش خودرا دیدم
به آن خیره شدم و جز غم در آن ندیدم.
از او سوال کردم اما دانستم که لال است
اگر غم سخن می گفت کلماتش از خوشی شیرین تر بود.
بیست و چند سال است که بسیاری کسان را دوست داشته ام..
و اغلب آن هایی را دوست می داشتم که مورد نفرت بودند.
آن چه در کودکی دوست می داشتم..اکنون هم دوست می دارم..
و آنچه اکنون دوست می دارم..تا پایان زندگی دوست خواهم داشت:
زیرا عشق..
تمام ثروتی است که دارم و هیچ کس نمی تواند آن را از من بگیرد.
بارها می شد که مرگ را دوست می داشتم..
و اورا با نام هایی شیرین صدا می کرده آشکار و نهان..
با عباراتی عاشقانه از آن یاد می کردم.
اکنون ..گرچه اورا فراموش نکرده پیمانش را نشکسته ام..
ولی آموخته ام که زندگی را نیز دوست بدارم.
که مرگ و زندگی هردو در زیبایی و لذت برایم یکسان..
و در شکوفایی اشتیاق و آمال من ..شریک
و در برخورداری از عشق و مهربانی ام سهیم اند…
آزادی را بیش از هر چیز دوست داشته ام..
که آن را چون دختری یافتم از نیاز و انزوا تلف شده…
شادی را دوست داشته ام..
آموخته ام که سحر گاه به پا خواسته مثل همه..در جستجوی آن باشم.
اما هر گز آن را در جایی نیافتم..
رد پا یا نشانی از آن روی ماسه های نزدیک خانه ای ندیدم
و صدایش را نیز از پنجره ی معبدی نشنیدم.
تنها..به جستجوی آن بر خاستم
و نجوای روحم را شنیدم که:

“شادی دختریست که در نهانگاه دل زاده و پرورده شده

و هر گز از حصار آن برون نخواهد شد.
اما چون دریچه ی قلبم را گشودم تا شادی را بیابم..
جز آینه..رختخواب و جامه اش..چیزی ندیدم.
همیشه بشریت را دوست داشته ام. آری…بسیار دوست داشته ام!..
بدین ترتیب بیست و چند سال گذشته است..
و روز و شب هایم این چنین می گذرند تا زندگی ام به پایان رسد
– همچون برگ های درختانی که با وزش باد پاییز پراکنده می شوند -
و امروز..مانند کوهنورد خسته ای در نیمه راه قله..
درنگ کرده..آن ها را به یاد آوردم
به پشت سر..و به اطراف نگاه می افکنم..
اما هیچ گنجی در جایی نمی بینم که بتوانم ادعا کرده و بگویم:
این از آن من است.
هیچ محصولی در فصول سال های عمر.. نیافتم.
جز صفحات سپید و صافی که با مرکب سیاه نشانه گذاری
و کرباس های تکه تکه ای که از خطوط و رنگ های عجیب ناجور پوشیده شده است.
و در این میان..عشق و آزادی را..
که به آن ها فکر کرده در رویایشان بودم..
کفن کرده به خاک سپردم..
چون کشاورزی که برای کاشت بذرهایش در کرت های مزرعه به راه می افتد.

و شب هنگام..با انتظار و امید رویش آن ها به خانه باز می گردد.
اما من..گرچه دانه های قلبم را به خوبی کاشته ام..
نه امیدی دارم و نه انتظاری.
ایستاده ..و از پنجره ی کوچکم..به زندگی خیره شده ام…..
چهره ی انسان را می بینم و فریادش را که به آسمان بلند شده می شنوم….
ایستاده.. و به کودکانی که با خنده و فریاد شادی به سو ی هم کلوخ می اندازند نگاه میکنم…..
به آن سوی صحراها خیره شده..اقیانوس را میبینم..
و شگفتی های ژرفایش و اسرار نهفته و گنج های پنهانش را….
زندگی..باتمام اسرار آشکار و نهانش..برایم همچون ناله های کودکی

که در خلوت اعماق و بلندی های ابدی می لرزند معنا می شود.
اکنون این ذره..که خود آن را “من” می نامم..فریاد و غوغا می کند..
بال هایش را به سوی آسمان پهناور بلند کرده..
دست هایش را به چهار گوشه ی جهان دراز می کند..
در نقطه ای از زمان که به او زندگی بخشیده بی حرکت می ماند..
و آن گاه از پاکترین پاکی ها..جایی که این جرقه ی زنده در انتظار است..
با صدایی بلند فریاد می زند:
“درود بر تو ای زندگی!
درود بر تو ای بیداری!
درود بر تو ای پیروزی!
درود بر تو ای شب…!
درود بر تو ای فصل ها!….
درود بر تو ای سال ها..!
درود بر تو ای زمان…!
درود بر تو ای روح…!
درود بر تو ای قلب.. که بر درود..آفرین گفتی…
در حالی که خود ..غرق اشک بودی !
درود بر شما ای لبها…که درود را ادا کردید..
در حالی که که طعم تلخ بدرود را می چشیدید !”

 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صبا جان تولدت رو بهت تبریک میگم و امیدوارم لحظه لحظه عمرت سرشار از شادی های بی دریغ باشه....:gol:
 

black banner

عضو جدید
کاربر ممتاز
تولدت مبارك صبا ، انشالله هزار ساله بشي

منو ياد صبا سخا انداختي / يادش بخير / جاش خاليه تو سايت
 

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
صبا جان تولدت رو بهت تبریک میگم و امیدوارم لحظه لحظه عمرت سرشار از شادی های بی دریغ باشه....:gol:
وایییییییییییییی
مرسی امیر جان خوشحالم کردی


تولدت مبارك صبا ، انشالله هزار ساله بشي

منو ياد صبا سخا انداختي / يادش بخير / جاش خاليه تو سايت
ممنون لطف کردین
مرسی
ایشالا دوباره برگردن
 

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]یه روز به یاد ماندنی...روز تولدم...[/h] در روز باران تولدممیان احساس من تا حضور تو...
حبابی هست از جنس هیچ...
از دستان من تا لمس نگاه تو...
اسمانی است به بلندای عشق...
روز جشن تولدم را پرواز میکنم...
در این خانگی ترین اسمان بی انتها...
اسمانی که نه برای من
نه برای تو...
که تنها برای ما ابــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیست....
 

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه ای ز امروز ها ‚ دیروزها
دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
می خزند آرام روی دفترم
دستهایم فارغ از افسون شعر
یاد می آرم که در دستان من
روزگاری شعله میزد خون شعر
خاک میخواند مرا هر دم به خویش
می رسند از ره که در خاکم نهند
آه شاید عاشقانم نیمه شب
گل به روی گور غمناکم نهند
بعد من ناگه به یکسو می روند
پرده های تیره دنیای من
چشمهای ناشناسی می خزند
روی کاغذها و دفترهای من
در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من با یاد من بیگانه ای
در بر اینه می ماند به جای
تار مویی نقش دستی شانه ای
می رهم از خویش و میمانم ز خویش
هر چه بر جا مانده ویران می شود
روح من چون بادبان قایقی
در افقها دور و پنهان میشود
می شتابند از پی هم بی شکیب
روزها و هفته ها و ماهها
چشم تو در انتظار نامه ای
خیره میماند به چشم راهها
لیک دیگر پیکر سرد مرا
می فشارد خاک دامنگیر خاک
بی تو دور از ضربه های قلب تو
قلب من میپوسد آنجا زیر خاک
بعد ها نام مرا باران و باد
نرم میشویند از رخسار سنگ
گور من گمنام می ماند به راه
فارغ از افسانه های نام و ننگ
 
آخرین ویرایش:

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
تولدت مبارک
 

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
3 تیر
هر سال همین روز

دلم می گیرد

یکی نیست بگوید

تا کی بناست

هر سال

من همین روز به دنیا بیایم؟

یعنی واقعا نمی شود من یک روز دیگر به دنیا بیایم؟

خسته شدم از بس به دنیا آمدم

این بار بیست و چندم است؟


خدایا

جدّا مرا ببخش که اینقدر به دنیا می آیم
 

fereshte.m

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن,
کاربر ممتاز
تولدت مبااارک صبا جوووون

تقدییییم به بهترین مامان دنیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا





 

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مروز روز تولد من است

امروز برای من روز مقدسی است

امروز مثبت ترین روز خداست

من فهمیدم دنیا سرزمین وسیعی است پرازمشکلات سخت و من هم موجودی هستم وسیع تر و سخت تر از دنیا.
همان روز در گوش من خواندند: تو آمدی که برگردی،

همان روز به من گفتند: شعر، صدا، آب، هوا، مادر، پدر خدا و عشق مال تواست

همان روز فهمیدم که هیچ مجالی از«لحظه» خالی نیست و لحظه هم جای بی خیالی نیست.

من در امروزی فهمیدم که تقدیرم نه گیاه است، نه حیوان است، نه فرشته و نه جن است، نه جماد است و نه چیز دیگر.

قدر من انسان بودن است و این قدر تا ابد فراموش نمی شود حتی اگر من فراموشش کنم.

من فهمیدم که باید شکرگزار بود به خاطر همه چیزهایی که خدا به ما داده
و باید شکرگزاربود که خدا هرآنچه را که از او می طلبیم به ما نمی دهد!

امروز مثبت ترین روز خدا است

امروز روز تولد من است….

نه،امروز روز تولد من و یک نفر دیگر است…
و شاید صدها نفر دیگر !

مبارکمان باشد
 

navid_sixtysix

عضو جدید
کاربر ممتاز
برا من نگرفتن از اینا...!

برا من نگرفتن از اینا...!

تولدت منم بود 15 روز پیش
هیچکی واسم از اینا نگرفت..................!:cry:
 

3ctor

عضو جدید
کاربر ممتاز
به سلامتی مبارکهههههههههههههههههههه:gol::gol::gol:ایشالله 100 سال عمر با عزت از خدا بگیری و همیشه تن درست و سلامت باشی ..... :gol::gol::gol:
 

میهن دار

عضو جدید
مرسی عزیزم



وای
تو بهترین دایی دنیاییییییییییییییییییییییی
دایی میتونم دوستامم با خودم بیارم
مخصوصا این بهنام ندید بدید
قابل تو رو نداره عزیزم :smile:
دوستاتم که بیاری عالی میشه......... اونجا هم یه پارتیه تولد توپ واست میگیریم:D
حالا چرا ندید بدید ....... نه بابا این بهنامی که ما دیدیم (و رودر رو تو باشگاه ندیدیمش) پسر خوبیه:)
 

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
تولدت منم بود 15 روز پیش
هیچکی واسم از اینا نگرفت..................!:cry:
:cry:
سال دیگه خودم واست میگیرم گریه نکن

به سلامتی مبارکهههههههههههههههههههه:gol::gol::gol:ایشالله 100 سال عمر با عزت از خدا بگیری و همیشه تن درست و سلامت باشی ..... :gol::gol::gol:
مرسی کامران خان
لطف کردی ولی چه فایده دست خالی
تو هم مث بهنام خسیسی هاااااااااااا نکنه یه رگ دزفولی داری؟;)

تولدت مبارک صبا جون..


ایشالا تو این روزا به آرزوهای قشنگت برسی...

مرسی عزیز دلم
لطف کردی:redface:

تولدت مبارک بوده باشه واست صبا خانوم :X: آرزوی بهترین ها واست :*:
ممنون اقا پویان لطف کردی
 

Erfan_K

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره داداش عرفان..هر كسي ندونه ما كه خبر داريم ديشب پشت سرش چي ميگفتن:دي
ما که می دونیم بهنام جان
مدارکش هم موجوده
بگم ؟ بگگگم ؟
:D
:redface::redface::redface:
شما چقد مهربونید
کادو هم میخاین بدین
یه چی بدین که از بهنام بهتر باشه :D
متاسفانه از بهنام بهتر نداریم ;)
مرسی گلمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
لطف کردی
ببین اینا چی دارن پشت سرت میگن

ایشششش :weirdsmiley:
 
بالا