خوب در مورد مساله اهل ذکر:
با پدیرفتن حدیث ثقلین واین که پیامبر گت من قران و اهل بیت رو در میان شما میگزارم میرسیم به ایه 7 سوره انبیا.
شیخ سلیمان بلخی حنفی در صفحه 119 کتاب ینابیع الموده در باب 39 و همچنین تفسیر کشف البیان امام ثعلبی نقل از جابر بن عبدالله انصاری اورده اند که:
"قال علی ابن ابی طالب نحن اهل الذکر" یعنی فرمود ما خاندان رسالت اهل ذکر هستیم.
همچنین میدونید که طبق ایات قران کلمه "دکر " یکی از نام های قران هستش و کسی جز ائمه معصوم عدیل القران نیست.اینم ایش: "نَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون "سوره حجر.ما قرآن را نازل کردیم و ما بطور قطع نگهدار آنیم. در اینجا قرآن را ذکر نامیده بنابراین اهل ذکر، اهل رسالت و اهل قرآنند و به ما امر شده که به اهل قرآن و رسالت مراجعه کنیم، چرا که قرآن کلام و یاد خداست و رسول خدا هم یاد خداست.
در جای دیگه در سوره طلاق ایه 10 خداوند باز هم قران رو دکر معرفی کرده.قد انزل الله الیکم ذکرا.
با توجه به ایات و حدیث ثقلین که مورد تایید همه علمای شیعه و سنی هست.اهل ذکر کسینیست جر ائمه معصوم.
حتی اگه به جمله بسیار بسیار معروف حضرت علی هم توجه کنید میبینید میگه سلونی قبل ان تفقدونی.......(متنش زیاد و طولانیه):سوال کنید از من قبل ازانکه نیابید مرا،از کتاب خدا............این جمله رو بارها و بارها تکرار کرد.حتی بعد از ضربت خوردن تو بستر هم که افتاده بود برای اخرین بار این جمله رو گفت.
ببین عزیزم من نیومدم با شما سر کلمات بحث کنم.مهم نفس کاره که توضیح دادم چی به چیه.حالا میخای بپذیر نمیخای نپذیر.اینکه ادم مرجعی انتخاب کنه و همه چیز رو ازون تقلی کنه اسمش میشه تقلید.میشه تقلید کورکورانه.چون به قول خودتون وقتی یکی رفته تحقیق کرده دیگه شما به خودت اجازه تفکر هم نمیدی . مستقیم میری ازش تقلید کورکورانه.ولی من این کارو نمیکنم.چون اهل ذکر در حال حاضر در دسترس من نیست میرم تحقیق میکنم و به جواب میرسم.اونم نه از هر چایی.جایی که سند قوی داشته باشه.
توروخدا ازین سوالای بچه گانه نپرس.من دارم در مورد اصل یه قضیه حرف میزنم تو اومدی از شک تونماز میپرسی.
اگر اصل مسیر غلط باشه هیچ کدوم از شاخه های فرعیه جدا شده ازون مسیر به هدف نمیرسه.ولی اگه مسیر درست انتخاب بشه حتی در صورت وجود کم و کاستیها امید به رسیدم به هدف وجود داره.
دیگه بیش ازین کشش نمیدم.تصمیم با خودتونه.
داداش من اینی که شما گذاشتی شان نزول آیه نیست بلکه تفسیر آیه هست .
شان نزول ایه کاملا مشخص هست .
آيه مورد بحث به يكى از اشكالات معروف مشركان پاسخ مى گويد:
آنها مى گفتند: چرا خداوند فرشته اى را براى ابلاغ رسالت نازل نكرده است (و يا مى گفتند چرا پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مجهز به يك نيروى فوق العاده نيست كه ما را مجبور به ترك كارهايمان بنمايد) .
خداوند در پاسخ آنها مى گويد: ((ما پيش از تو نيز رسولانى فرستاديم و اين رسولان جز مردانى كه وحى به آنها فرستاده مى شد نبودند)) (و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا نوحى اليهم ).
سپس براى تاكيد و تاييد اين واقعيت اضافه مى كند: ((اگر اين موضوع را نمى دانيد برويد و از اهل اطلاع بپرسيد)) (فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون ).
آيه بعد مى گويد ((اگر شما آگاه از دلائل روشن پيامبران و كتب آنها نيستيد به آگاهان مراجعه كنيد)) (بالبينات و الزبر).
در روايات متعددى كه از طرق اهلبيت (عليهمالسلام ) وارد شده مى خوانيم كه اهل ذكر امامان (عليهمالسلام ) هستند، از جمله در روايتى از امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام ) مى خوانيم كه در پاسخ سؤ ال از آيه فوق فرمود: نحن اهل الذكر و نحن المسؤ لون : ((ما اهل ذكريم ، و از ما بايد سؤ ال شود)).
و در روايت ديگرى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم كه در تفسير همين آيه فرمود: الذكر القرآن ، و آل الرسول اهل الذكر، و هم المسؤ لون : ((ذكر، قرآن است ، و اهلبيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) اهل ذكرند، و از آنها بايد سؤ ال كرد)).
در بعضى ديگر مى خوانيم كه ((ذكر)) شخص پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) است و اهلبيت او اهل الذكر هستند.
ذكر به معنى هر گونه آگاهى و ياد آورى و اطلاع است ، و اهل الذكر، آگاهان و مطلعين را در همه زمينه ها در بر مى گيرد.
ولى از آنجا كه قرآن مجيد نمونه بارز يادآورى و علم و آگاهى است به آن ((ذكر)) اطلاق شده و همچنين شخص پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز مصداق روشن ذكر است ، به همين ترتيب امامان معصومين كه اهلبيت او و وارث علم او هستند، روشنترين مصداق اهل الذكرند.
پس قرآن كريم ذكر است ، همچنانكه كتاب نوح و صحف ابراهيم و تورات موسي و زبور داوود و انجيل عيسي (عليهالسلام) كه همه كتابهاي آسمانيند نيز ذكرند ، و بعضي از اهل اين كتابها آنها كه اين كتابها براي ايشان نازل شده و گروندگان به اين كتابها اهل ذكرند .
ولى قبول همه اين مسائل هيچگونه منافاتى با عموميت مفهوم آيه و همچنين مورد نزول آن كه دانشمندان اهل كتاب است ندارد، و به همين دليل علماى اصول و فقهاى ما در مباحث مربوط به اجتهاد و تقليد و پيروى ناآگاهان در مسائل دينى از آگاهان و مجتهدين به اين آيه استدلال كرده اند.
به عبارت ديگر اگر مشركان عصر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) براى آگاهى از اين مساءله كه پيامبران خدا هميشه از جنس بشر بودند وظيفه داشتند به آگاهان از اهل كتاب مراجعه كنند، مفهومش اين نيست كه تمام مردم در هر زمانى بايد به آنها مراجعه نمايند، بلكه هر مساءله اى را در هر زمانى بايد از آگاهان نسبت به آن مساءله پرسيد، و اين مطلب روشنى است .
به هر حال آيه فوق بيانگر يك اصل اساسى اسلامى در تمام زمينه هاى زندگى مادى و معنوى هست و به همه مسلمانان تاكيد مى كنه كه آنچه را نمى دانند از اهل اطلاعش بپرسند و پيش خود در مسائلى كه آگاهى ندارند دخالت نكنند.
به اين ترتيب ((مساله تخصص )) نه تنها در زمينه مسائل اسلامى و دينى از سوى قرآن به رسميت شناخته شده ، بلكه در همه زمينه ها مورد قبول و تاكيد هست . روى اين حساب بر همه مسلمانان لازم هست كه در هر عصر و زمان افراد آگاه و صاحب نظر در همه زمينه ها داشته باشند كه اگر كسانى مسائلى را نمى دانند به آنها مراجعه كنند.
در مورد سوالهای بچه گانه هم باید بگم که :
من و شما در اصول دین که با هم مشکلی نداریم ( نبوت , امامت , معاد , قیامت , عدل)
تو خود فروع دین هم مشکلی نداریم ولی تو احکامش داریم درسته ؟
شما وقتی مسلمونی یعنی اصول و فروع دین اسلام رو قبول کردی .
این سوالی که من پرسیدم اصلا هم بچه گانه نیست .
اصلا مرجع تقلید رو بزاریم کنار . من نماز میخونم شما هم نماز میخونی . درسته ؟ اگه همین مشکلی که من پرسیدم ( وسط نماز شک کنی که رکوع رفتی یا نه ) واست پیش بیاد چیکار میکنی ؟
همین . فقط میخوام بدونم چه طوری از قران و روایات این شک رو برطرف میکنی ؟