سلام به داداش سعید ببخشید یکم دیر کردم خوب یکم سرم شلوغ بود باشگاه هم کم میام
اینم سول های من :
1) اولین خاطره ی تلخی که یادته را بگو ( البته اگه دوست داری )
2) رشتت را چه اندازه دوست داری و چه اندازه در انتخابش دخالت داشتی ( منظورم این هستش که خودت انتخاب کردی از اول رششت این باشه ) ؟؟؟
3) خطرناک ترین کاری که تا الان انجام دادی چی بوده ؟؟؟؟؟؟
4) تا الان با استاد دعوات شده ؟؟؟؟اگه شده استاده چه رفتاری داشته : الف ) در همون لحظه حذفت کرده ب) باهات دست به یخه شده ج) باکمال احترام از کلاس بیرونت کرده
د ) هیچ کاری نتونسه انجام بده ( کم آورده )
5) تا حالا شده سد کلاس ضایع بشی ؟؟؟؟ اگه شدی یه خاطره ازش واسم تعریف کن
6) دوست داری زود ازدواج کنی یا دیر ؟؟؟؟ دلیلت چیه ؟؟؟؟؟
7) تا چه حد اهل شوخی هستی ؟؟؟؟؟
8) تو کودکی شیطون بودی یا مظلوم ؟؟؟؟؟ ( به نظر خودم که شیطون بودی حسابی )
سلاااااام داداش مهرداد..خوش اومدی.
1.بدترین موقعیتی که الآن خاطرم هست یه روز ظهر نشسته بودیم با خونواده ناهار بخوریم.
2 نوع غذا داشتیم،ماهی و گوشت (خورشی).
داشتیم غذا میخوردیم،خونواده خیلی باهام حرف زدن،منم گوش میدادم.
منم وقتی کسی باهام حرف میزنه،حواسم از کاری که میکنم پرت میشه.
خلاصه اومدم یه لقمه بخورم دیدم تا مغز سرم درد گرفت
به خونواده م گفتم فکر کنم بد بخت شدم:دی
گفتن چرا؟چی شده؟
استخون گوشت بود نمیدونم شایدم خار ماهی،گیر کرده بود توو حلقم:دی
خیلی بد بود..واقعا بد.
بابام گفت چیزی نیست بیا یه لقمه نون بخور میره پایین.
منم گفتم باشه.
یه لقمه درست کردم،به گفته مامانم زیاد هم نجویدمش که بتونه اونو ببره پایین.
وقتی خوردمش..آخخخخخ..چشمت روز بد نبینه..خراش داد رفت عمیق تر شد،کل سرم درد شدیدی گرفت که نگو و نپرس... .
دیگه نا امید شدم..رفتن شربت درست کردن گفتن مایعات بخور حتما خوب میشه،منم هیچی دیگه نمیتونستم بخورم.
آب دهنمم نمیتونستم قورت بدم خیلیییییی درد میگرفت..اصلا نمیشد.
مامانم گفت برو جلو آینه دست کن درش بیار.منم رفتم نزدیک بود بیارم بالا..بدبختی ای بود اصلا
خلاصه ساعت 3 ظهر اینا بود تازه هم از بیرون اومده بودیم،رفتیم بیمارستان.
منو تا شب بستری کرده ب.دن و سرم بهم زدن و چند تا عکس گرفتن ازم.
بعد گفتن باید عمل بشی..باید مجوز عمل رو امضا کنی.
تووش نوشته بود اگه زیر عمل،فوت کردین باید رضایت بدین و اینا.
خونواده م هم شروع کردن مخالفت که نه و اینا.
خلاصه رفتیم خونه..پنجشنبه ظهر این اتفاق افتاده بود،من تا شنبه صبح هیچی نخوردم..شیر گرم فقط اونم با بدبختی.
شنبه صبح رفتم آندوسکوپی..زیر بیهوشی..دستگاه آندو که بهش خورد،خراشید و رفت پایین..و منم نجات یافتم:دی
از اثرات داروی بیهوشی هم کل شنبه رو خواب بودم:دی
و بعدشم کلی آنتی بیوتیک مصرف کردم که جای زخمش عفونی نشه.
گند ترین تجربه ای بود که داشتم... .
2.خب من به رشته م علاقه زیادی دارم و از اول دبیرستان تصمیم گرفتم برق بخونم.
خونواده مم حمایت کردن و این شد که انگیزه بیشتری برای رفتن به این رشته پیدا بکنم.
و از همون اول برای مهندسی برق،رشته ریاضی رو انتخاب کردم.
3.وا الله یادم نمیاد.
اگه یادم اومد حتما تعریف میکنم.
4.دعوا که نه ولی کل کل کردیم.
گزینه د.
5.آره.این مال همین هفته ست:
یه درسی بود هر چی میرفتیم تشکیل نمیشد.
واسه جلسه اول کلاسش تشکیل شده بود..منم با خیلی از دوستام نشسته بودیم سر کلاس:دی
بعد حدود 10 دقیقه گذشت استاد نیومد.
ما هم گرم حرف زدن اصلا حواسمون به هیچی نبود.
گفته بودن استاد یه آقایی هست.
یه خانمه رفته بود پا تخته شروع کرده بود فرمول نوشتن و اینا.
ما به بچه ها گفتیم:بیا نگاه کن هنوز کلاس شروع نشده خودشیرینی هاشون شروع شد.
منم ردیف دوم نشسته بودم.
به خانمه گفتم شما لطفا بشینین
تخته رو کثیف نکنین تا استاد بیاد.
بر گشت با اخم نگاه کرد باز شروع کرد به کار خودش.
بعد همه دست گرفتن که بشین و خودشیرینی بسه و از این حرفا.
بعد یهو اومد از توو کیفش یه برگه در اورد گفت من از امروز استاد شما هستم.
همه هر هر هر کلی بهش خندیدیم.
بعد گفت آقای فلانی نمیاد این ترم،من بجاش درس میدم.
آقا دیدیم جدیه انگار!!
بعد شروع کرد حاضر غایب کردن!!
هیییییییی حالا منو میگی...
بهمون گفت لطفا شما چند نفر بفرمایید بیرون..ما هم نرفتیم..اونم اسممونو علامت زد.
خیلی ضایع بود.
6. 26 اینا دیگه نمیدونم بهش میگن زود یا دیر:دی
چون میخوام تحصیلاتمو تموم بکنم بعدش کار پیدا کنم،سربازی برم،خونه و اینا داشته باشم.
7.به اندازه ش:دی
کلا آدم شوخی هستم اما اگه بحث جدی باشه از خیلیای دیگه جدی تر برخورد میکنم:دی
از نظر من شوخی جای خود داره و جدین جای خود.
البته اگه بعضی وقتا یه بحث جدی رو با یه نمه نمک همراه کنی،جذاب تر میشه:دی
8.خیلیییییییی شیطون بودم.
ممنون از حضورت.