سیاست «کنترل جمعیت» یکی از سیاست های اصلی دولت ها برای نگاه داشتن جمعیت کشور و کاهش میزان زاد و ولد است. مسلما آن چه که باید در این سیاست ها در نظر گرفته شود توافق طرفین برای کنترل زاد و ولد در خانواده است. چرا که به والدین اجازه می دهد تا فاصله تولد میان فرزندان خود را تنطیم کنند و از سوی دیگر با کاهش مرگ و میر نوزادان و مادر به بالا رفتن بهداشت خانواده نیز یاری می رساند. همچنین سیاست کنترل جمعیت در سطح خانواده ها به صورت خاص و در سطح اجتماع به صورت عام موجب بالا رفتن کیفیت آموزش، و ارتقای کیفیت بهداشت در سطح خانواده می شود.
سیاست کنترل جمعیت در ایران در طول سالهای گذشته با روی کار آمدن دولت های مختلف، روندی متناقض را طی کرده است و هر بار با توجه به سیاست دولت حاکم از نو پایه گذاری و برنامه ریزی شده است. اما در طول چند ماه اخیر، مدام از سوی مسئولان دولت به خصوص ریاست دولت و وزرای کابینه بر سیاست «افزایش جمعیت» تاکید شده است، حال آنکه هیچ برنامه ای مبنی بر افزایش بهداشت و همینطور کیفیت آموزشی مادر و فرزند از سوی دولت ارائه نشده است. برای مثال خانم دستجری وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی بر تشویق افزایش جمعیت اشاره می کند که مطابق نظر رهبری در ایران باید اعمال شود و یکی از اعضای کمیسیون بهداشت مجلس پیگیری این سیاست ها را با افزایش بهداشت از طریق پزشک خانواده و دیگری از طریق بیمه در نظر گرفته شده است.1
از سوی دیگر این سیاست ها عموما به جای در نظر گرفتن زنان به عنوان یکی از اصلی ترین افراد اجتماع (که زندگی شان به شدت تحت تأثیر این سیاست ها قرار خواهد گرفت) بر یک هدف خاص اجتماعی تاکید می کنند و در هیچ کدام از سیاست های اعمال شده از اینکه چه قدر زنان می خواهند و می توانند که فرزند بیشتری داشته باشند صحبت نشده است. مسئولان دولتی مدام بر افزایش جمعیت تاکید می ورزند و در عین حال سعی می کنند وظیفه ی زنان را تنها باردار شدن، بزرگ کردن فرزندان و تربیت آنها تعریف کنند و این تاکیدها به خصوص در اخبار جدید مبنی بر حذف ساعات کاری زنان برای تشویق در سیاست های افزایش جمعیت هم دنبال می شود.
ایدئولوژی مادرانگی: سیاست های تشویق جنسیتی در نظام مردسالاری
مادر بودن یکی از ویژگی های ذاتی و بیولوژیکی زنان است که بعضی از زنان به دلیل این ویژگی، مادر شدن را انتخاب می کنند و بعضی دیگر نه. با این حال ارزش مادر بودن یکی از ویژگی های منحصر به فرد و مختص زنان است که نمی توان محدودیتی برای آن مشخص کرد. اما مشخصا تصمیم برای مادر شدن و مادر ماندن یکی از اختیارات مشروع زن بر بدن خود است که تابع سیاست خاصی نباید باشد. از آنجایی که در نظام مردسالار تن زنان مدام در کنترل مردان است، مادر شدن هم تحت تاثیر این مسئله نه تنها بر زندگی عادی زنان تاثیر می گذارد بلکه حتی مادر بودن و خواست مادر شدن را هم تحت تاثیر قرار می دهد. فمینیست ها ایدئولوژی مادرانگی را نقد می کنند و آن را عامل تبعیض میان زن و مرد در جامعه می دانند. ایدئولوژی مادرانگی زنان را به خانه هایشان محدود می کند و نیروی کار را جنسیتی می کند. در حاشیه ی این ایدئولوژی است که زنان باید مادران فداکاری باشند. سرکشی از این امر آن ها را از ویژگی زن ِخوب بودن دور نگه می دارد. جنبش فمینیستی نشان داده است که ایدئولوژی مادرانگی با نگه داشتن زنان در خانه ارتباط محکمی دارد، زنان را تنها به خانه هایشان و زندگی خصوصی محدود می کند و همینطور بر تقسیم کار جنسیتی تاثیر می گذارد 2. چودورا در این خصوص می نویسد: «نقش مادرانگی زنان بر زندگی آنها و همینطور شکل گیری ایدئولوژی علیه آنان و باز تولید مردانگی تاثیر عمیقی دارد. این نقش همچنین بر بازتولید شکل خاصی از نیروی کار تاثیر می گذارد. در چنین ایدئولوژیی، زنان جایگاه اولیه اجتماعی خود را تنها در زایش پیدا می کنند» (چودورا ،1)3.
اولین منبع برای بازتولید و پیدایش این نوع از ایدئولوژی آموزه های دینی هستند. آموزه های دینی که عموما از تریبونهای مختلف مثل مدرسه، تلویزیون، وعظ و خطابه، و همینطور وسایل ارتباط جمعی تقویت می شوند مدام در تلاشند تا فرم خاصی از مادرانگی را که فارق از خود ِمشخص زنانگی است و تنها در سایه روابط جامعه مردسالار تعریف می شوند ارائه دهند. در اکثر این آموزه های دینی زنان هسته ی اصلی کانون خانواده را تشکیل می دهند و حتی برای اینکه این هسته حفظ شود آنها باید همسران مطیع و فرمانبردار و همینطور مادران فداکاری باشند که مصلحت خود را فدای صلاح عمومی خانواده و نگه داشتن بنیان آن کنند. ایدئولوژی نقش مادری در این آموزه ها تقویت می شود و عموما مایلند تا طبیعت زنان را تنها در پرورش فرزندان، غذا دادن و تامین تربیت او تعریف کنند. از لحاظ عقلی نیز زنان در مرتبه پایین تری از مردان دیده می شوند و به همین دلیل سهم آنها از مشارکت های اجتماعی اندک است و تنها باید در خانه فعالیت داشته باشند. جالب است که تنها کارکرد تفویض شده به تن زنان در این ایدئولوژی ها خاصیت زایش فرزند است که زنان را به سوژه هایی تبدیل می کند که تنها باید وسیله ای برای بارآوری و پرورش افراد جامعه باشد. در این دیدگاه رحم زن به مثابه یک گلدان در نظر گرفته می شود که مرد محصول خود را در آن می کارد.
به همین قیاس، و به دلیل تقویت باورهای مردسالاری، فرزندان نیز که در بطن و رحم زن پرورش می یابند و حیات و هستی می گیرند مایملک مردان محسوب می شوند. چه در قانون و چه از نظر افراد جامعه (که برای مادر هیچ حق قانونی قائل نمی شوند)، همین ایدئولوژی می تواند توجیه قوانین تبعیض آمیز علیه مادران مانند: حق حضانت فرزند در قوانین مدنی ایران باشد. از سوی دیگر به دلیل وجود همین ایدئولوژی است که حق سقط جنین در ایران نیز در اختیار زنان نیست و می بایست با اجازه مرد باشد. چرا که مطابق این ایدئولوژی جنین تنها به مرد تعلق دارد. در واقع می توان گفت که منع قانون سقط جنین یکی از راههای موثر برای کنترل تن زنان و حق زاد و ولد و بازستاندن این حق از زنان است. در این ایدئولوژی آن چیزی که در درجه چندم اهمیت قرار دارد جنسیت زنان است. در بافت مردسالاری، زنان وقتی که مادر می شوند جنسیت آنها در پوشش مادر بودن پنهان می شود و در واقع این مسئله برای مردان برعکس است یعنی آن چیزی که در درجه چندم اهمیت قرار دارد، پدر بودن است.
در واقع می توان گفت که ایدئولوژی مادر بودن و داشتن نگاه سنتی به بدن زنان به عنوان تنها افرادی که تن آن ها قابلیت زایندگی دارد، بر تایید و ایجاد بسیاری از قوانین تبعیض آمیز در ایران تاثیر گذاشته است. حق طلاق، حضانت فرزند، حق زاد و ولد و خق سقط جنین موارد به هم پیوسته ای از حضو ر این قوانین تبعیض آمیز علیه مادران و زنان هستند. در چنین نگرشی زنان حتی حق انتخاب اینکه باردار بشوند یا نه را ندارند و تصمیم گیرنده اصلی، مردان هستند. توجیه حضور این ایدئولوژی متاسفانه توسط بسیاری از رسانه ها و همینطور رهنمودهای مذهبی ارائه می شود و آن، تفاوت جنسیت زن و مرد و تاکید بر قابلیت باوری زنان و نقش کلیدی آنها در پرورش فرزندان است.
سیاست کنترل جمعیت در ایران در طول سالهای گذشته با روی کار آمدن دولت های مختلف، روندی متناقض را طی کرده است و هر بار با توجه به سیاست دولت حاکم از نو پایه گذاری و برنامه ریزی شده است. اما در طول چند ماه اخیر، مدام از سوی مسئولان دولت به خصوص ریاست دولت و وزرای کابینه بر سیاست «افزایش جمعیت» تاکید شده است، حال آنکه هیچ برنامه ای مبنی بر افزایش بهداشت و همینطور کیفیت آموزشی مادر و فرزند از سوی دولت ارائه نشده است. برای مثال خانم دستجری وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی بر تشویق افزایش جمعیت اشاره می کند که مطابق نظر رهبری در ایران باید اعمال شود و یکی از اعضای کمیسیون بهداشت مجلس پیگیری این سیاست ها را با افزایش بهداشت از طریق پزشک خانواده و دیگری از طریق بیمه در نظر گرفته شده است.1
از سوی دیگر این سیاست ها عموما به جای در نظر گرفتن زنان به عنوان یکی از اصلی ترین افراد اجتماع (که زندگی شان به شدت تحت تأثیر این سیاست ها قرار خواهد گرفت) بر یک هدف خاص اجتماعی تاکید می کنند و در هیچ کدام از سیاست های اعمال شده از اینکه چه قدر زنان می خواهند و می توانند که فرزند بیشتری داشته باشند صحبت نشده است. مسئولان دولتی مدام بر افزایش جمعیت تاکید می ورزند و در عین حال سعی می کنند وظیفه ی زنان را تنها باردار شدن، بزرگ کردن فرزندان و تربیت آنها تعریف کنند و این تاکیدها به خصوص در اخبار جدید مبنی بر حذف ساعات کاری زنان برای تشویق در سیاست های افزایش جمعیت هم دنبال می شود.
ایدئولوژی مادرانگی: سیاست های تشویق جنسیتی در نظام مردسالاری
مادر بودن یکی از ویژگی های ذاتی و بیولوژیکی زنان است که بعضی از زنان به دلیل این ویژگی، مادر شدن را انتخاب می کنند و بعضی دیگر نه. با این حال ارزش مادر بودن یکی از ویژگی های منحصر به فرد و مختص زنان است که نمی توان محدودیتی برای آن مشخص کرد. اما مشخصا تصمیم برای مادر شدن و مادر ماندن یکی از اختیارات مشروع زن بر بدن خود است که تابع سیاست خاصی نباید باشد. از آنجایی که در نظام مردسالار تن زنان مدام در کنترل مردان است، مادر شدن هم تحت تاثیر این مسئله نه تنها بر زندگی عادی زنان تاثیر می گذارد بلکه حتی مادر بودن و خواست مادر شدن را هم تحت تاثیر قرار می دهد. فمینیست ها ایدئولوژی مادرانگی را نقد می کنند و آن را عامل تبعیض میان زن و مرد در جامعه می دانند. ایدئولوژی مادرانگی زنان را به خانه هایشان محدود می کند و نیروی کار را جنسیتی می کند. در حاشیه ی این ایدئولوژی است که زنان باید مادران فداکاری باشند. سرکشی از این امر آن ها را از ویژگی زن ِخوب بودن دور نگه می دارد. جنبش فمینیستی نشان داده است که ایدئولوژی مادرانگی با نگه داشتن زنان در خانه ارتباط محکمی دارد، زنان را تنها به خانه هایشان و زندگی خصوصی محدود می کند و همینطور بر تقسیم کار جنسیتی تاثیر می گذارد 2. چودورا در این خصوص می نویسد: «نقش مادرانگی زنان بر زندگی آنها و همینطور شکل گیری ایدئولوژی علیه آنان و باز تولید مردانگی تاثیر عمیقی دارد. این نقش همچنین بر بازتولید شکل خاصی از نیروی کار تاثیر می گذارد. در چنین ایدئولوژیی، زنان جایگاه اولیه اجتماعی خود را تنها در زایش پیدا می کنند» (چودورا ،1)3.
اولین منبع برای بازتولید و پیدایش این نوع از ایدئولوژی آموزه های دینی هستند. آموزه های دینی که عموما از تریبونهای مختلف مثل مدرسه، تلویزیون، وعظ و خطابه، و همینطور وسایل ارتباط جمعی تقویت می شوند مدام در تلاشند تا فرم خاصی از مادرانگی را که فارق از خود ِمشخص زنانگی است و تنها در سایه روابط جامعه مردسالار تعریف می شوند ارائه دهند. در اکثر این آموزه های دینی زنان هسته ی اصلی کانون خانواده را تشکیل می دهند و حتی برای اینکه این هسته حفظ شود آنها باید همسران مطیع و فرمانبردار و همینطور مادران فداکاری باشند که مصلحت خود را فدای صلاح عمومی خانواده و نگه داشتن بنیان آن کنند. ایدئولوژی نقش مادری در این آموزه ها تقویت می شود و عموما مایلند تا طبیعت زنان را تنها در پرورش فرزندان، غذا دادن و تامین تربیت او تعریف کنند. از لحاظ عقلی نیز زنان در مرتبه پایین تری از مردان دیده می شوند و به همین دلیل سهم آنها از مشارکت های اجتماعی اندک است و تنها باید در خانه فعالیت داشته باشند. جالب است که تنها کارکرد تفویض شده به تن زنان در این ایدئولوژی ها خاصیت زایش فرزند است که زنان را به سوژه هایی تبدیل می کند که تنها باید وسیله ای برای بارآوری و پرورش افراد جامعه باشد. در این دیدگاه رحم زن به مثابه یک گلدان در نظر گرفته می شود که مرد محصول خود را در آن می کارد.
به همین قیاس، و به دلیل تقویت باورهای مردسالاری، فرزندان نیز که در بطن و رحم زن پرورش می یابند و حیات و هستی می گیرند مایملک مردان محسوب می شوند. چه در قانون و چه از نظر افراد جامعه (که برای مادر هیچ حق قانونی قائل نمی شوند)، همین ایدئولوژی می تواند توجیه قوانین تبعیض آمیز علیه مادران مانند: حق حضانت فرزند در قوانین مدنی ایران باشد. از سوی دیگر به دلیل وجود همین ایدئولوژی است که حق سقط جنین در ایران نیز در اختیار زنان نیست و می بایست با اجازه مرد باشد. چرا که مطابق این ایدئولوژی جنین تنها به مرد تعلق دارد. در واقع می توان گفت که منع قانون سقط جنین یکی از راههای موثر برای کنترل تن زنان و حق زاد و ولد و بازستاندن این حق از زنان است. در این ایدئولوژی آن چیزی که در درجه چندم اهمیت قرار دارد جنسیت زنان است. در بافت مردسالاری، زنان وقتی که مادر می شوند جنسیت آنها در پوشش مادر بودن پنهان می شود و در واقع این مسئله برای مردان برعکس است یعنی آن چیزی که در درجه چندم اهمیت قرار دارد، پدر بودن است.
در واقع می توان گفت که ایدئولوژی مادر بودن و داشتن نگاه سنتی به بدن زنان به عنوان تنها افرادی که تن آن ها قابلیت زایندگی دارد، بر تایید و ایجاد بسیاری از قوانین تبعیض آمیز در ایران تاثیر گذاشته است. حق طلاق، حضانت فرزند، حق زاد و ولد و خق سقط جنین موارد به هم پیوسته ای از حضو ر این قوانین تبعیض آمیز علیه مادران و زنان هستند. در چنین نگرشی زنان حتی حق انتخاب اینکه باردار بشوند یا نه را ندارند و تصمیم گیرنده اصلی، مردان هستند. توجیه حضور این ایدئولوژی متاسفانه توسط بسیاری از رسانه ها و همینطور رهنمودهای مذهبی ارائه می شود و آن، تفاوت جنسیت زن و مرد و تاکید بر قابلیت باوری زنان و نقش کلیدی آنها در پرورش فرزندان است.