باران

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=3]تصویر باران
[/h]

"من اینجا تشنه ام ، در زیر باران"
سپردم خویش بر تقدیر باران

نگاه گرم تو باران عشق است
ندارم طاقت _ تاخیر _ باران

چه زیبا می نوازی با دو چشمت
شدم پا بسته ی زنجیر باران

اگر دریاجه ها همچون کویرند
نمی بینم من از تقصیر باران

به راه عشق تو صد لاله روید
همه سیراب از تدبیر باران

خیالت را به خواب ناز دیدم
سرابی بود چون تصویر باران

سرود عاشقی می خواند همزاد
چو محکومی به زیر تیر باران


حمید حمیدی زاده
 

سارا..

عضو جدید
میدونی چرا بارون از پشت شیشه قشنگ تره ، چون بدون اینکه خیس بشی احساسش میکنی ، مثل دیدن گریه کسی که خیلی دوستش داری ، همینطوره مگه نه!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدونی چرا بارون از پشت شیشه قشنگ تره ، چون بدون اینکه خیس بشی احساسش میکنی ، مثل دیدن گریه کسی که خیلی دوستش داری ، همینطوره مگه نه!


میدانی گریه انکه دوستش داری
باعث غم و اندوهت میشود
اما انان که از اشکهای معشوقه شان یا شاید ظاهرا معشوقه شان لذت میبرند عاشقان دروغی هستند
هیچ عاشقی تحمل دیدن اشک معشوق را ندارد
و باران نیز برای عاشقو معشوق حکم روزهای عاشقی را میدهد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران ببار که سخت
نیاز دارم
به زیر تو بودن
اخر دیگر نمیتوانم
بغضم را فرو بدهم
میخواهم ببارم اما
جلوی نگاه پرسگرانه ادمها
نمیشود به سادگی بارید
نمیخواهم کسی دردم را بفهمد
بداند تنها شده ام
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران ببار
میخواهم
بر زیرت برقصم
اخر تو تنها همدم این من هستی
و وقتهایی که اشک میریزم
همراهیم میکنی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه صادقانه هستی
باران
پاک و بی ریا
کاش
میشد
فهمید
چرا در این
زمانه
یک رنگیم دل همه را میزند
و کسی نیست که این من را
دوست بدارد
هر کس امد
میخواست پاکیم را بگیرد
تنها یک نفر نخواست
اما او که هرگز دوستم نداشت
کاش قطره باران بودم
و باعث شادابی گلی میشدم
یا مهمان چهر های که اشک دارد
نه یک انسان که کسی همراه و همدمش نیست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
پایان قصه



غروب بود و هوایی که بوی باران داشت
هنوز سایه ی خورشید بر زمین جان داشت


دلم به ماندنت ای مهرَبان! چه دلخوش بود

ولی دلِ تو از اینجا، خیالِ هجران داشت


من از نگاهِ تو بر جاده خوب فهمیدم،

دلت به دوریِ راهی غریب، ایمان داشت


جدایی من و تو در بهار بود، اما

فضای فاصله ها سردیِ زمستان داشت


اگر چه ساده در آغاز دل به هم بستیم

رسید قصه به جایی که سخت پایان داشت...!


نفیسه مقدادی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سلام می کنم به باد،
به بادبادک و بوسه،
به سکوت و سوال
و به گلدانی،
که خواب ِ گل ِ همیشه بهار می بیند!

سلام می کنم به چراغ،
به «چرا» های کودکی،
به چالهای مهربان ِ گونه ی تو!

سلام می کنم به پائیز ِ پسین ِ پروانه،
به مسیر ِ مدرسه،
به بالش ِ نمناک،
به نامه های نرسیده!

سلام می کنم به تصویر ِ زنی نِی زن،
به نِی زنی تنها،
به آفتاب و آرزوی آمدنت!

سلام می کنم به کوچه، به کلمه،
به چلچله های بی چهچه،
به همین سر به هوایی ِ ساده!

سلام می کنم به بی صبری،
به بغض، به باران،
به بیم ِ باز نیامدن ِ نگاه ِ تو...
باورکن من به یک پاسخ کوتاه،
به یک سلام ِ سر سری راضیم!
آخر چرا سکوت می کنی؟

یغما گلرویی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران مثل همیشه با شدت
به شیشه میخورد
اهسته شیشه ها را بستم تا باران
اتاق تاریکم را نبیند
اهسته
پرد ها را کشیدم
تا ادمهایی که با سرعت حرکت میکنند را نبینم
انگاه
بر روی چارپایه قدیمی اتاقم نشستم
قلمو را برداشتم و نقاشی یک تصویر را کشیدم
و اهسته پایین تصویر نوشتم
تقدیم به شما ادمهایی که تا میتوانید
به دنیا با دید منفی مینگرید
شاید راه روشن را بیابید
انگاه به سوی پنجره میروم
پنجره را باز میکنم
و باران را با اشتیاق به چهره ام اثابت میکند را حس میکنم
و از لبه پنجره به پایین میپرم
و دیگر تنها
صدای باران را میشنوم و پرواز میکنم
میخواهم راه را بیابم باران
نه مثل ادمهایی که هر روز با یک رنگ زندگی میکنند زندگی کنم
پس تمام افکار و اعقاید و باورهای
پوچم را از پنجره پرتاب میکنم
تا دوباره متولد شوم
ادمی نو و تازه


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران باز
میبارد
نمیدانم
در کدامین
فصل از
روزگار زندگی میکنیم
اما
از روزی
که دور شدی
هر روز
میبارم
و تنها
یک چتر با خود بیاور تا خیس نشوی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
باران مُدام

سَرَش را

به شیشه می کوبید ،

دَستَش به زیبایی َت

که پُشتِ پنجره

نشسته بود

نمی رسید ...

-----------------
محمد رضا صالحی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران میبارد
و من
نیز با باران میبارم
نمیدانم
چه حس زیبایست
فکر کنم
باران
نیز
عاشق شده
بخاطر اینکه
همیشه
برایت
باریده ام
و دوریت برایم عذاب هست
کاش بدانی
همیشه
دوستت دارم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اصلا همه چيز
زير باران
قشنگ، تر مي شود!

-------
ناصر رعيت نواز
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه شورانگیز بود
ان لحظه
که
در باران
دستانم را گرفتی
و ارام
گفتی
دوستت دارم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دیگر دلم نمیخواهد
زیر باران قدم بزنم
هر بار
که زیرش
قدم میزنم
یادت مرا
دیوانه میکند
و تو چه ساده
چترت را
روی سر دیگری میگذاری
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
زیر باران
با چتری میروم
دو نفزه
تا فراموش
کنم
یک نفره هستم
باران را
میشود
اینگونه
تعبیر کنم
روزی
زیرش به یاد کسی
قدم میزدم و اشک میریختم
اما
حال
اشک نمیریزم
تنها
بغضم را فرو میدهم
اخر او
دارد
با دیگری میخندد
و من
تنها اشک میریزم
اما
دیگر اشک ریختن
فایده ای ندارد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
رفتيم و نشستيم، خوانديم و گريستيم.
بعد يکصدا شديم .... هم‌آواز و هم‌بُغض و هم‌گريه
همنَفس برای باز تا هميشه با هم بودن...
برای يک قدم‌زدن رفيقانه، برای يک سلام نگفته،
برای يک خلوتِ دل‌خاص، برای يک دلِ سير گريه کردن ...
برای همسفر هميشه‌ی عشق ... باران!
باری ای عشق، اکنون و اينجا، هوای هميشه‌ات را نمی‌خواهم
... نشانی خانه‌ات کجاست؟!

سید علی صالحی

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران میبارد
نه
از اسمان
از چشمانم
تنها
میخواهم
این
باران
گاه و بی گاه
بند
بیاید
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
همچنان تا دیرگاه شب
طعم باران باش.
از پس این شعر تنها من
از پس این بوسه تنها تو...


---------------------------
سید علی میر افضلی

 

z_davari

کاربر فعال
باز باران ، بی طـراوت ،کو ترانــه؟!

باز باران ، بی طـراوت ،کو ترانــه؟!


باز باران ، بی طـراوت ،کو ترانــه؟!

سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیســــی غم ،
می خورد بر بام خانه ، طعـم ماتــم.
یادمی آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس ،


بوســه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش.
می دویدم، می دویـدم ، توی جنگل های پوچی ،

زیر باران مدیحه ، رو به خورشید ترانـه ،
رو به سوی شادکامی . می دویدم ، می دویــــدم ،
هر چه دیدم غم فزا بود ، غضـــه ها و گریه ها بود ،
بانگ شادی پــــــس کجا بود؟
این که می بارد به دنیا ، نــــیست باران ، نیســـــــت باران ،
گریه ی پرودگار است، اشک می ریزد برایم.
می پریدم از سر غم ، می دویـــــــــــدم مثل مجنون ،
با دو پایی مانده بر ره از کنار برکه ی خون.
باز باران ، بی کبـــــــــــــوتر ، بوف شومی سایه گســــتر ،
باز جادو ، باز وحشـــــت ، بی ترانه ، بی حقیقت ،
کو ترانــــــــه؟!کو حقیقـــــت؟!
هر چه دیــــدم زیر باران ، از عبــــث پر بود و از غم ،
لیک فهمـــــیدم که شادی مرده او دیگر به دلها ،
مرده در این ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوگواری
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بــه‌وقــت تنهــایــی،مــرد، زیــر بــاران سیگــار مــی‌کشــد؛

زن، پشــت پنجــره!


امــا، نــه بــاران، مهــم اســت،

نــه مــرد، نــه پنجــره، نــه زن!


مهــم،
تنهــایــی اســت کــه دود مــی‌شــود . . .



رضا کاظمی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پروردگارا . . .

مگذار دغدغه های زمینی , زمین گیرم کند

خدایا . . .

لذت باران و پاییز و مه را

به خاطر مشتی روزمرگی

از من نگیر!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نیا باران !
عاشقانه اش نکن
من و او ، ما نشدیم ............
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



بهار آمده اما هوا هوای تو نیست
مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست

به شوق شال و کلاه تو برف می آمد...
و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست

نسیم با هوس رخت های روی طناب
به رقص آمده و دامن رهای تو نیست

کنار این همه مهمان چقدر تنهایم!؟
میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست

به دل نگیر اگر این روزها کمی دو دلم
دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست

به شیشه می خورد انگشت های باران...آه...
شبیه در زدن تو...ولی صدای تو نیست

تو نیستی دل این چتر، وا نخواهد شد
غمی ست
باران...وقتی هوا هوای تو نیست



اصغر معاذی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هوا
باران
ی ست

بیا زیر چتر خیالم

می رسانمت تا عشق.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بارانی ات را بپوش و در آغوشم بگیر ..
ابر ، ابر گریه دارم ... !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تلنگر کوچکی است بــــــــــــاران



وقتی فراموش می کنیم آسمان کجاست !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


.
.
.

این بارانهای مکرر

مداوم و تند

...

بوی خیس خاک

.

.

هوای نمدار سر صبح

نمیدانی چه می کند با پریشانی من
 
بالا