You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
gol morad
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کُوْن و مکان بیرون است طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد
مشکل خویش برِ پیرِ مُغان بردم دوش کو به تاییدِ نظر حلّ معما میکرد
دیدمش خرم و خندان، قدحِ باده به دست واندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم: «این جام جهانبین به تو کِی داد حکیم؟» گفت: «آن روز که این گنبد مینا میکرد»
بیدلی، در همه احوال، خدا با او بود او نمیدیدش و از دور "خدایا" میکرد
این همه شعبده خویش که میکرد اینجا سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
گفت: «آن یار، کز او گشت سر دار بلند، جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد»
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد
گفتمش «سلسلهی زلف بتان از پی چیست؟» گفت: «حافظ گلهای از دل شیدا میکرد!»