sepehrkhosrowdad
پسندها
3,160

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ای بابا ای بابا!!!!
    تو رو خدا اجازه بدین دیگه!!!! من میخوام بیام مشاهده گفتگو کنم!!!!
    تالار بدون فضولی مزه نداره که!!!!!
    البته کلا فضول نیستمااااااااااااااااااااااااا!!! ولی لطف این پروفایلا به مشاهده گفتگو ه!!!

    شوخی بود!!!!!!!!!!
    سلام آقا مدير!
    خوبين؟
    سلامتين؟
    اين آواتاره يعني چي؟؟؟
    البته خجالت نداره ها تقصیر من که نیس!!!!!!!!!

    بعدا میام میگم !!!!
    نوش جان!!!!!!!!!!!!!!!

    منم رفتم!!!
    ولش کنین خجالت میکشم اگه حل نشد میام باهاتون مشورت میکنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    آقا مدیر نکنه میخواین استعفا بدین!!!؟؟؟
    شایدم میخواین............. هااااااااا هیییییییییییییییی نگوووووووووو....!!!!!!!!

    خارج از شوخی یه چیزی میخوام بگم ولی خجالت میکشم!!!!!
    میخواستم یه راهنمایییهاییی از شما بخوام!!!!
    هاااااااااااااااااااااااااااا!!!
    چی !!!
    نه..... من.....

    من فقط.......
    ببشخید!!!!!!

    اتفاقا چند روز پیش پیامای والکانو رو خونده بودم بعد رفتم حلالیت بگیرم به ایشونم گفتم که خیلی کیف داره آدم پیامای بقیه رو بخونه مخصوصا وقتی مشاهده گفتگو رو میزنی!!!!!

    آخه آواتارتون خداحافطی بود فک کردم.............

    ای بابا چکار کینم دیگه شرمنده..................
    آقا مدیر زود تند سریع بگو بینم اینآواتارا چیه هی میذاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    نکنه پذیرش گرفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    حتی اگه کره ماه هم بری که میتونی بیای نت!!!؟؟
    مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    از این شوخیا نداشتیما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    داشتیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


    گریزی نیست ...

    همیشه بی آنکه بخواهی

    اتفاق خودش را می اندازد

    وسط زندگی ات !

    بعد هم می رود

    تو می مانی و اینهمه چه کنم ...

    با ذهنی که مدام تکرار می کند:

    "حالا که اتفاقی نیفتاده

    دوست نداشت بماند، رفت...همین!"

    حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد !

    می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ...

    به قول خودش

    فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد !

    می روم با یک آرزو

    کاش هیچ وقت نمی گفتم:

    کاش ...


    س.بارانی
    عمو انگشتي كلاه داشت
    يه كاريكاتور يا يه نقاشي بامزه بود چند وقته پيش گذاشته بوديد
    گوسفنده
    الانم اين جمله كه نوشته خداحافظ

    درست گفتم؟
    يا بيشتر بودن؟
    عجب چرخه زيبايي معمولا مهندساي عمران همينطورن ( هرچيزي چهارچوب و ابعاد و اندازه اي داره):D
    آواتار جديد مبارك
    اين يكي هم مناسبتيه!
    حالا چرا خداحافظ آدم دلش ميگيره خوب
    باشه شور خاله
    خوب بخوابی
    بازم بیا از این ورا
    ما میام تو نیستی:پی

    سپهر جان همیشه شاد و سلامت باشی
    از من خوش اخلاق تر دیدی تا حالا؟:دی
    سپهر بیمعرفت تازه اگه بزنیمتم حقته
    حالا نیست خودم خیلی میام ایییییی 2 هفته یه بهری شر میزنم:پی
    هيچي فقط مشخصه روحيه شوخ طبعي داريد اين از آواتاراتون پيداست;)

    شاد و موفق باشيد:gol:
    سلام
    شمااااااااا؟به جا نمیارم........شما چی منو میشناسی؟؟؟
    من که خوبم ممنون.شما خوبی؟
    منظورت همون مگسه هستش؟ اگه مگس باشه که خودتی...اگه مورچه بود هم من..قبول..:d
    تو باید پیدا کنی، بعدش می خوای بندازیش گردن من؟ عمرا بتونی...جایگزین جدید رو از حلقومت می کشم بیرون...:d
    سپهری هر وقت خواستی بگو تا اخراجت کنیم..من مجورش رو گرفتم:دی می

    :surprised:چرا اینجوریه چراغت سبزه ولی اسمت تو آف لاین هاست عجب !!!:que:
    من رفتم پس فردا امتحان میان ترم معادلات دیفرانسیل دارم
    سلام خوبی ؟
    سوال
    من یه مشکل دارم می خوام یه جا درخواست بزنم بچه های تالار واسم دعا کنن کجا باید بزنم ؟


    دخترک در برابر دفتر خاطراتش نشست ...

    آرام آنها را ورق زد ...

    صحنه ها پی در پی اجرا می شدند ...

    کارگردان ناتوانی بود که از مونتاژصحنه ها برنمی آمد !

    بادی وزید ...

    برگها به سرعت ورق خوردند ...

    مثل سالهایی که سریع و بی سر وصدا از پیش چشمانش عبور کردند ...

    و او غرق در اوهام دنیا

    رفتن هیچ کدام را حس نکرد ...


    ....


    خدایی دید ...

    نوری دید ...

    تسبیح... گل...پرنده...درخت...

    و حالا اشرف مخلوقات : انسان !

    اشرفی که کنار ادات ایمان

    گل...پرنده ... درخت

    احساس حقارت می کرد !


    ...


    باران بارید ...

    خاطراتش را شست و با خود برد !

    او ماند ...

    بغض ماند ...

    تنهایی ماند ...

    و

    نوری که در خاطراتش گم شد ...!


    NasibeH
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا