pari ko0cho0lo0
پسندها
371

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام پري جان.خوبي عزيز؟ در یک رابطه بودن به معنای بوسیدن، قرار گذاشتن یا در دسترس بودن نیست. به معنای بودن با کسی است که شما را به گونه ای خوشحال کند که هیچ کس دیگری نتواند!
    رفتن ، هميشه رفتن نيست.
    گاهي نشسته اي روي مبل .
    ليوان چاي را گرفته اي دستت
    وحتي شايد درجواب حرف هاي کسي سر تکان مي دهي.
    شايد سر کلاس باشي
    يا حتي ...
    شايد پشت پنجره بهار باشد
    شايد پايت روي برف هاي ترد زمستان باشد.
    مهم نيست .
    وقت رفتن که برسد ،
    خودت مي فهمي.
    نه بال لازم است نه بليط هواپيما و اتوبوس.
    از سرزمين هاي يخ زده خودت مي روي
    به دوردست هاي نا شناس خودت.
    هنوز نشسته اي سر کلاس ،
    هنوز چايي مي نوشي،
    فقط تو ديگر نيستي
    کسي نخواهد فهميد ولي ،
    تو از خودت کوچ کرده اي...
    هميــــــــــــــن !!!
    زیر باران بیا قدم بزنیم حرف نشنیده ای به هم برنیمنو بگوییم و نو بیندیشیم عادت کهنه را به هم بزنیمو ز باران,کمی بیاموزیم که بباریم و حرف کم بزنیمکم بباریم اگر,ولی همه جا عالمی را به چهره نم بزنیم سخن از عشق,خودبه خودزبباست سخن عاشقانه ای به هم بزنیمقلم زندگی به دل است زندگی را بیا رقم بزنیم خوب من!قطره ها در انتظار تواند زیر باران بیا قدم بزنیم
    مرسی پری کوچولو گل



    زندگی چیزی نیست که آن را واگذاریم
    و با بی پروایی از آن درگذریم
    زندگی چیزی است که باید آن را برداریم و با خود همراه کنیم

    خداوند زندگی را به ما نبخشیده است تا از آن روی برگردانیم
    ... ... سرانجام خداوند از من و تو خواهد پرسید:

    آیا "زندگی" را "زندگی کرده ای"؟
    سلام پری جان....حالت چطوره دوست من...؟خوب هستی..؟مرسی و بسیار ممنون از اینکه به یادم بودی...موفق باشی
    اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم !!!
    دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود ... و
    سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد . و و و و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم . . .
    فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو ....
    بساط شیطان...

    دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بســــــــــــاطش را پهن کرده بود؛

    فریب می فروخت.

    مردم دورش جمع شده بودند

    توی بساط همه چیز بود: غرور، حرص،دورغ و خیانت، جاه طلبی و ...

    هرکس چیزی می خرید و در عوض چیزی می داد. بعضی ها تکه ای

    ازقلبشان را می دادند وبعضی پاره ای از روحشان را. بعضی ها ایمانشان

    را و بعضی دیگرآزادگی شان را.

    شیطان موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم فقط گوشه ای

    بساطم را پهن کرده ام ........
    در ِ قـَلبَم

    بـَرایِ هَمیـشـــه پلمپ شـُد !

    بــِہ جـــرم ِ دوست داشـتَن هـایِ بـی مـورِد

    لـطـفـا" دیـگـَر سـراغ آن نَیـاییــد !

    حــَتـی بـا مـجـوز رَسـمـی اَز عـَقـل! . .




    سلام
    از این که دوست خوبی مثل شما دارم خوشحالم
    مجتبی:smile:
    ادم‌ها زندگی می‌کنند… انسان‌ها زیبا زندگی می‌کنند!
    آدم‌ها می‌شنوند… انسان‌ها گوش می‌دهند!
    آدم‌ها می‌بینند… انسان‌ها عاشقانه نگاه می‌کنند!
    آدم‌ها در فکر خودشان هستند… انسان‌ها به دیگران هم فکر می‌کنند!
    آدم‌ها به نفس کشیدن فکر می‌کنند… انسان‌ها به استفاده از هر نفس!
    آدم‌ها می‌خواهند شاد باشند… انسان‌ها می‌خواهند شاد کنند!
    آدم‌ها،اسم اشرف مخلوقات را دارند… انسان‌ها اعمال اشرف مخلوقات را انجام می‌دهند!
    آدم‌ها انتخاب کرده‌اند که آدم بمانند… انسان‌ها تغییر کردن را پذیرفته‌اند، تا انسان شدند!
    آدم‌ها می‌توانند انسان شوند… انسان‌ها در ابتدا آدم بودند!
    آدم‌ها… انسان‌ها…
    “آدم‌ها آدم‌اند… انسان‌ها انسان!
    اما…
    آدم‌ها و انسان‌ها هر دو انتخاب دارند…
    اینکه آدم باشند یا انسان،
    انتخاب با خودشان است”.
    خداوندا !
    هیچ در خواستی به درگاهت بی اجابت نمیماند
    به ما شیوه خواستن بیاموز .
    سلام..مرسیییییی:gol:همچنان امیدواریم:eek:بازم ممنون:w27:
    هرگز به گذشته باز نگرد،اگر سیندرلا برای برداشتن کفشش برمیگشت هیچ وقت یک پرنسس نمی شد.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا