پیر پیمانه کش ما که روانش خوش باد / گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان ***
ما ز یاران چشم یاری داشتیم / خود غلط بود آنچه می پنداشتیم ***
چشم یاری داشتن از دوستان بیهوده است / دشمنی بوده است کار دوستان تا بوده است ***
با هرکه حرف دوستی اظهار میکنم / خوابیده دشمنی است که بیدار میکنم ***
مخور فریب محبت که دوستان را / به روزگار سیاه بختی آزمودم من***
هرکس بد ما به خلق گوید / ما چهره به غم نمی خراشیم / ما خوبی او به خلق گوئیم / تا هر دو دروغ گفته باشیم *
در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت / جان در هوای گوهر نایاب داده ایم ***
هر که را دادم به عزت جای در بالای چشم / عاقبت مانند ابرو تیغ بر رویم کشید / اشک چشمی را که پروردم به صد خون جگر / عاقبت بی آبرویم کرد و بر رویم چکید ***
آنکه بیش از همه با من دم یاری میزد / دست برداشت زمن روز گرفتاری من ***