کوچه ای رابود نامش معرفت،مردمانش بامرام از هرجهت،سیل آمد کوچه را ویرانه کرد،مردمش را با جهان بیگانه کرد،هرچه در آن کوی بود از معرفت ،شست و باخود بردسیل بیصفت،رسم وراه نیک هرجا بود وهست ،ازنهاد مردم آن کوچه است ،چونکه تو در خاطرم اینگونه ای،حتم دارم بچه ی آن کوچه ای.