ماییم که
در گلوی ساعتها
قرقره میشویمکه کویر می شویم
و بر سینهی شنهامان
باد
بیمارگونه میخزدکه با ریشه
به گدازه میرسیم
و با برگ به خورشیدماییم که در سطح خاک
تکثیر می شویم؛با گلوهامان که در باد
از کلمات خشکیده است
و کویری که در هزارتویِ ذهنِ ریشه میخزد