نتایح جستجو

  1. THE PARTIZAN

    salam hamshahriiiii

    salam hamshahriiiii
  2. THE PARTIZAN

    سیب سرخی را به من بخشید و رفت ساقه سبز دلم را چید و رفت عاشقی های مرا باور نکرد عاقبت بر عشق من...

    سیب سرخی را به من بخشید و رفت ساقه سبز دلم را چید و رفت عاشقی های مرا باور نکرد عاقبت بر عشق من خندید و رفت اشک در چشمان سردم حلقه زد بی مروت گریه ام را دید و رفت ...
  3. THE PARTIZAN

    azizam shabe yalda mobarak

    azizam shabe yalda mobarak
  4. THE PARTIZAN

    salam zohre joon khhobi?

    salam zohre joon khhobi?
  5. THE PARTIZAN

    salam anis joon khoobi?

    salam anis joon khoobi?
  6. THE PARTIZAN

    che khabar

    che khabar
  7. THE PARTIZAN

    salam khoobi?

    salam khoobi?
  8. THE PARTIZAN

    سرمد کجا میشینید

    سرمد کجا میشینید
  9. THE PARTIZAN

    [IMG]

    [IMG]
  10. THE PARTIZAN

    [IMG]

    [IMG]
  11. THE PARTIZAN

    [IMG]

    [IMG]
  12. THE PARTIZAN

    [IMG]

    [IMG]
  13. THE PARTIZAN

    [IMG]

    [IMG]
  14. THE PARTIZAN

    [IMG]

    [IMG]
  15. THE PARTIZAN

    تولد دوستمونه ... همتون بیاین تو ....

    :heart: شب ميلاد تو اي يار مرا شب غم گيني بود خانه با ياد تو از گل لبريز همه جا پرتو لرزنده شمع دوستانت همه شاد ! عاشقانت همه جمع ! ليك در جمع عزيزان ، تو نبودي افسوس . همه با ياد تو در طيف سرور خانه در گل مستور همه جا لعمه ي نور ياد شيرين تو در موج نشاط عكس زيباي تو در جام بلور ليك در جمع...
  16. THE PARTIZAN

    سلام زهره جان تقدیم یه شما

    سلام زهره جان تقدیم یه شما
  17. THE PARTIZAN

    آشناي سبزه واران تنم آه، اي روشن طلوع بي غروب آفتاب سرزمين هاي جنوب آه، آه اي از سحر شاداب تر از...

    آشناي سبزه واران تنم آه، اي روشن طلوع بي غروب آفتاب سرزمين هاي جنوب آه، آه اي از سحر شاداب تر از بهاران تازه تر سيراب تر عشق ديگر نيست اين، اين خيرگيست چلچراغي در سکوت و تيرگيست عشق چون در سينه ام بيدار شد از طلب پا تا سرم ايثار شد اين دگر من نيستم، من نيستم حيف از آن عمري که با من زيستم اي...
  18. THE PARTIZAN

    سينه از عطر توام سنگين شده اي به روي چشم من گسترده خويش شاديم بخشيده از اندوه بيش همچو باراني که...

    سينه از عطر توام سنگين شده اي به روي چشم من گسترده خويش شاديم بخشيده از اندوه بيش همچو باراني که شويد جسم خاک هستيم زآلودگي ها کرده پاک اي تپش هاي تن سوزان من آتشي در سايهء مژگان من اي ز گندمزارها سرشارتر اي ز زرين شاخه ها پر بارتر اي در بگشوده بر خورشيدها در هجوم ظلمت ترديدها با توام ديگر ز...
  19. THE PARTIZAN

    ******بیش از 7000 کتاب مهندسی ******

    خوب بلدیا
بالا