در بررسي رفتارهاd مکانيکي مواد در مقياس بزرگ، تعداد متغيرهاي تاثيرگذار (مثل جرم، دما، ولتاژ و تنش) بر نتايج کمتر از مقياس کوچک است و محيط مواد پيوسته فرض ميشود که اين فرض مناسبی است. اما در تحليل مکانيکی نانوساختارها مثل گرافن بايد توجه کرد که نميتوان از برهمکنش های بين اتمي (در گرافنها، پيوندهاي کوالانسي بين اتمها و نيروي واندروالسی بين صفحات) و نيز فاصله بين اتمها در برابر فيزيک و ابعاد اصلي مسئله صرفنظر کرد. به طوری که گزارش شده است که اثر مقياس کوچک تاثير زيادي بر رفتارهای نانوساختارها دارد و اين درحالی است که اين اثر در تئوريهای محيط پيوسته کلاسيک (موضعی) در نظر گرفته نميشود. لذا نياز به روشهای ديگري براي اين منظور مطرح شد. روشهاي مورد استفاده براي بررسي نانوساختارها را به طور کلي ميتوان در 3 دسته کلي روشهاي تجربي، روشهاي شبيه سازي، و تئوريهاي الاستيسيته زمينه غيرکلاسيک (تئوريهاي ميکرو/نانوساختار) تقسيمبندي کرد.
روشهاي آزمايشگاهي گرچه از دقت عملي برخوردار هستند، اما بسيار پرهزينه و زمانبر ميباشند. از طرفي ايجاد شرايط مطرح شده در هر مسئله مورد بررسي وکنترل آن، نه تنها بسيار دشوار و پرهزينه و زمان بر است، بلکه محدود به امکانات موجود نيز ميباشد. از طرفی روشهای شبیه سازی اتمی و دینامیک مولکولی نیز، پیچیده بوده و حجم محاسبات بسیار بالایی دارد که با افزایش تعداد اتمها در صفحه بیشتر هم میشود؛ به طوری که در تعداد اتمهای زیاد در صفحه امکان استفاده از این روش وجود ندارد و در مورد اتمهای کمتر نیز، نیاز به سخت افزارهای محاسباتی قوی میباشد. به این ترتیب نیاز به تعریف تئوری های محیط پیوسته جدیدی احساس شد. در اين راستا چندين تئوري الاستيسيته مطرح شدهاند که شامل مدلهاي پيوسته ميکروساختاري به منظور توصيف حرکتهاي ميکروسکوپي يا مدل غيرموضعي به منظور توصيف محدوده زيادي از برهمکنشهاي مواد ميباشد. اين تئوريها قابليت استفاده از مدلهاي محيط پيوسته را در مقياس کوچک و زمانهاي کوتاه فراهم ميکنند.
بررسی های مختلف انجام شده در این زمینه نشان میدهند که از میان تمامی تئوری های مطرح شده برای تحلیل نانوساختارها، تئوری الاستیسیته غیرموضعی ارینگن، ساده و قابل اطمینان بوده و ضمن توانایی بررسی انواع رفتارهای خطی و غیرخطی، نتایج نزدیکی با نتایج دینامیک مولکولی دارد. تئوري غيرموضعي بيان ميکند که تنش در يک نقطه، تنها تابعي از کرنش در همان نقطه نيست؛ بلکه تابعي از کرنش در تمام نقاط جسم است . امروزه محققان بسیاری در سراسر دنیا از این تئوری برای بررسی خمش، کمانش، پسکمانش و ارتعاشات نانوساختارها (مخصوصا نانولوله های کربنی و صفحات گرافن) که در شرایط مختلف محیطی قرار گرفته اند استفاده می کنند.
روشهاي آزمايشگاهي گرچه از دقت عملي برخوردار هستند، اما بسيار پرهزينه و زمانبر ميباشند. از طرفي ايجاد شرايط مطرح شده در هر مسئله مورد بررسي وکنترل آن، نه تنها بسيار دشوار و پرهزينه و زمان بر است، بلکه محدود به امکانات موجود نيز ميباشد. از طرفی روشهای شبیه سازی اتمی و دینامیک مولکولی نیز، پیچیده بوده و حجم محاسبات بسیار بالایی دارد که با افزایش تعداد اتمها در صفحه بیشتر هم میشود؛ به طوری که در تعداد اتمهای زیاد در صفحه امکان استفاده از این روش وجود ندارد و در مورد اتمهای کمتر نیز، نیاز به سخت افزارهای محاسباتی قوی میباشد. به این ترتیب نیاز به تعریف تئوری های محیط پیوسته جدیدی احساس شد. در اين راستا چندين تئوري الاستيسيته مطرح شدهاند که شامل مدلهاي پيوسته ميکروساختاري به منظور توصيف حرکتهاي ميکروسکوپي يا مدل غيرموضعي به منظور توصيف محدوده زيادي از برهمکنشهاي مواد ميباشد. اين تئوريها قابليت استفاده از مدلهاي محيط پيوسته را در مقياس کوچک و زمانهاي کوتاه فراهم ميکنند.
بررسی های مختلف انجام شده در این زمینه نشان میدهند که از میان تمامی تئوری های مطرح شده برای تحلیل نانوساختارها، تئوری الاستیسیته غیرموضعی ارینگن، ساده و قابل اطمینان بوده و ضمن توانایی بررسی انواع رفتارهای خطی و غیرخطی، نتایج نزدیکی با نتایج دینامیک مولکولی دارد. تئوري غيرموضعي بيان ميکند که تنش در يک نقطه، تنها تابعي از کرنش در همان نقطه نيست؛ بلکه تابعي از کرنش در تمام نقاط جسم است . امروزه محققان بسیاری در سراسر دنیا از این تئوری برای بررسی خمش، کمانش، پسکمانش و ارتعاشات نانوساختارها (مخصوصا نانولوله های کربنی و صفحات گرافن) که در شرایط مختلف محیطی قرار گرفته اند استفاده می کنند.