+++ سواد عاطفی داشته باشید +++

EECi

مدیر بازنشسته
گاهی اوقات کاهش تب و تاب اولیه رابطه خیلی ها را به اشتباه می اندازد که رابطه سرد شده و عمرش به پایان رسیده است. بنابراین ممکن است با چنین توجیهی نامزد خود را متهم به سردی کنند یا با فکر این که چنین رابطه ای نمی تواند به خوشبختی زیر یک سقف منجر شود، نامزدی شان را خاتمه دهند. اما واقعیت این است که نداشتن سواد عاطفی بزرگترین مشکلی است که شما دچارش هستید!

سواد عاطفی یعنی آنکه بتوانید حالات، عواطف و احساسات درونی خود را تشخیص دهید و واقعیت آنها را درک کنید.

مرحله‌ اول رابطه عاطفی ماهیتاً دارای ویژگی های زیر است:در شروع رابطه و در مرحله اول، هیجان فرد به دلیل تغییرات بیوشیمی خون متفاوت است؛ یعنی روزهای اول سطح نوراپی نفرین و دوپامین خون افزایش می یابد و چون رابطه جدید است هیجان جدیدی برای فرد ایجاد می‌شود و در نتیجه نوراپی نفرین و دوپامین که هورمون عشق نام دارند افزایش می یابند.

برای مثال فرد بیان می کند که بسیار خرسند است، هیجان زیادی دارد و به محض خداحافظی دلتنگ می شود، به بهانه های متفاوت تماس می گیرد و تمایل دارد با هم باشند. اما این ویژگیِ مرحله‌ی اول رابطه‌ی عاطفی است و اگر دختر و پسر سواد عاطفی لازم را نداشته باشند متوجه نمی شوند که این هیجانات به دلیل آن است که مغز در حالت کارکرد شدید قرار دارد و مانند موتور ماشین کار می کند.

اما این ویژگی بیشتر از 6 ماه دوام نخواهد داشت، زیرا مغز طبیعتاً برای دفاع از سلامت خود، خودش را با وضعیت تطبیق می دهد و به تدریج هیجان فروکش می کند؛ یعنی درست است که هنوز هم در بدن نوراپی نفرین و دوپامین زیاد ترشح می شود اما بدن با این سطح هورمون دیگر به آن هیجان نمی رسد زیرا جسم شما عادت کرده تا مغز بتواند از سلامت خودش دفاع کند.
مغز نمی تواند هیجان بسیار را برای زمان طولانیِ زندگی حفظ کند و طبیعی است که وارد مرحله‌ی استراحت شود پس خیلی از هیجانات فروکش می کند و اگر شخص سواد عاطفی لازم را نداشته باشد ممکن است رابطه عاطفی خود را از بین ببرد.

بلوغ عاطفی در کنار سواد عاطفی
گاهی، افراد به دلیل بستر خانوادگی بی اختیار ممکن است سواد عاطفی نداشته باشند؛ یعنی خیلی ندیده باشند و یاد نگرفته باشند. بعضی از انسان ها در ابراز عواطف خود ضعیف هستند. برخی در فهم احساسات عاشقانه ای که درونشان دارند، دچار کج فهمی هستند و برخی نمی توانند احساساتشان را درست تحلیل کنند. اینجاست که مفهوم بلوغ عاطفی مطرح می شود. فرد باید توسط دیده ها و شنیده هایش سواد عاطفی کسب کند و از طریق این آگاهی، احساسات خود را بشناسد و برآن مسلط باشد. در یک کلام به بلوغ عاطفی برسد.وقتی فردی احساساتش را بشناسد و در تعامل با دیگران بیان کند و به کار ببرد، می گوییم این فرد به بلوغ عاطفی رسیده است. چنین فردی می تواند به شکل صحیحی احساساتش را ابراز کند. همچنین احساسات دیگران را نیز به همان خوبی شناسایی و درک می کند. ابراز عواطف و داشتن سواد عاطفی بخشی از هوش هیجانی انسان هاست. انسان هایی که هوش هیجانی بالایی دارند، در برقراری رابطه ی عاطفی بسیار قوی تر هستند.

کد:
[CENTER][COLOR=#000000][FONT=Tahoma][RIGHT][COLOR=#003366][B][CENTER]وقتی فردی احساساتش را بشناسد و در تعامل با دیگران بیان کند و به کار ببرد، می گوییم این فرد به بلوغ عاطفی رسیده است. چنین فردی می تواند به شکل صحیحی احساساتش را ابراز کند. همچنین احساسات دیگران را نیز به همان خوبی شناسایی و درک می کند[/CENTER]
[/B][/COLOR][/RIGHT]
[/FONT][/COLOR][/CENTER]


رشد عاطفی معیوب
رشد عاطفی فرآیندی است که از تولد کودک آغاز می شود و والدین نقش مهمی در این میان ایفا می کنند. اولین پیونددهنده کودک با محیط بیرون مادر است. از این رو نحوه تعامل کودک با مادر، تعیین کننده نحوه تعامل او با جهان خارج است. دلبستگی یا پیوند بین مادر و کودک، اولین نیاز کودک برای برقراری ارتباط با جهان خارج است و هر قدر این دلبستگی ایمن تر باشد، جهان برای او ایمن تر خواهد بود. چنانچه این احساس در دوران رشد و تکامل رو به بهبود نباشد، فرد با همین احساس وارد رابطه زناشویی می شود و دلبستگی ناایمن خواهد داشت. این سبک دلبستگی ارتباط مستقیمی با تلاش کودک برای کسب استقلال دارد. کودک از 2 یا 3 سالگی مفهوم «من»، «اسباب بازی من»، «مادر من» و... را درک می کند و به دنبال کسب هویت خود است. او با تکیه بر دلبستگی ایمن که به مادر پیدا کرده، به دنبال دست یافتن به استقلال است.

استقلال عاطفی
به طور کلی انتظار ما این است که در سن نوجوانی، بلوغ هیجانی فرد کامل شود ولی در بسیاری از موارد یک فرد 30 ساله پس از مراجعه به مشاور ازدواج درمی یابد که هنوز به بلوغ عاطفی نرسیده و هنوز وارد یک رابطه نشده، نگران از دست دادن آن است.در واقع فرد به علت این که دلبستگی ایمن کسب نکرده و در دوران رشد و تکامل هم به بلوغ عاطفی نرسیده است، همین احساس ناایمنی را وارد رابطه با همسرش می کند. وابستگی بیش از حد و فاصله گرفتن از همسر به طور همزمان نشان دهنده سبک دلبستگی ناایمن فرد است. این دسته از افراد اگر با همسر خود اختلاف نظر جزئی پیدا کنند، به سرعت دچار آشفتگی می شوند و احساس طردشدگی و تنهایی مفرط آن ها را رنج می دهد. این افراد گاهی به شدت به همسر خود وابسته و متکی هستند و هرگز نمی توانند تعادل را در فاصله با همسر خود حفظ کنند. آن ها هرگز نمی توانند احساسات خود را به درستی بشناسند، آن را درک و به شیوه صحیحی ابراز کنند. همچنین قادر نیستند احساسات همسرشان را نیز به خوبی درک کنند. برای آن ها هر اختلاف نظر و جواب منفی، نشانه ناکامی در زندگی مشترک است؛ درصورتی که فردی که به بلوغ عاطفی رسیده، قادر است پاسخ منفی همسرش را بشنود و در صورت لزوم آن را بپذیرد و عملی کند. چنانچه گفته شد افراط به شکل وابستگی بیش از حد و تفریط به معنای طرد کردن، جزو عادت افرادی است که دلبستگی ایمن را کسب نکرده اند.این افراد نمی توانند در عین دوست داشتن از کسی فاصله بگیرند. همسری که دایم از تنها شدن و طرد شدن می ترسد و با وجود داشتن زندگی مشترک رضایت بخش، وابستگی بیمارگونه به همسرش دارد و آن را دوست داشتن نام می گذارد. این رفتار در درازمدت همسران را از هم خسته می کند و کارشان به جدایی می کشد.

فراوری: فاطمه ایمانی
تبیان
 

EECi

مدیر بازنشسته
افسانه های عشقی

افسانه های عشقی

(خلاصه از بخشی از کتاب " آیا تو آن گمشده ام هستی؟ " خانم دکتر باربارا دی آنجلیس به نقل از وبلاگ معرفی شده در قسمت منابع )

گاهی پیش میاد هوس رو با عشق اشتباه بگیریم، یا اینکه عاشق یه فرد نامناسب بشیم، یا عیبهای بزرگ طرف مقابلمونو نادیده بگیریم تا تنش پیش نیاد، دنبال ماجراجویی تو عشق هستیم، یا بد رفتاری طرف مقابل رو به رو خودمون نمی آریم، یا به رابطه با کسی ادامه می دیم که باهامون تفاهم نداره و یا اینکه از کسی که باهامون تفاهم داره چشم پوشی کنیم، دلیل این جور کارا چی می تونه باشه؟

دلیلش وجود افسانه های عشقی تو وجودمونه که از داستانها یا فیلم ها یا ..یاد گرفته ایم.

پنج تا افسانه عشقی عمده تو روابط ما ممکنه پیش بیاد:
1- فکر کنیم عشقمون بر هر چیزی می تونه غلبه کنه
2-عشق در اولین دیدار جرقه می زنه
3-توی دنیا فقط یه عشق واقعی برامون وجود داره
4-یه همسر خوب ما رو از هر نظر ارضا می کنه
5-جاذبه جنسی همون عشقه

1-افسانه اول: عشقمون بر هر چیزی می تونه غلبه کنه
در چنین حالتی ممکنه فکر کنیم حالا که عاشق هستم اهمیتی نداره که همسرم آدم انتقاد گر افراطی باشه، الکلی باشه، معتاد باشه، سر بچه ها توافق نداشته باشیم، روابط نامشروع بیرون از خونه وجود داشته باشه، اختلاف سنمون زیاد باشه و... یعنی این افسانه باعث می شه عیبهای بزرگ طرف مقابل رو ندید بگیریم.
در چنین حالتی ممکنه این شبهات پیش بیاد:
-اگر عشق باشه مشکلات بی اهمیتند
-اگه بیشتر مهر بورزم اون تغییر خواهد کرد
-و در صورت شکست رابطه ممکنه خودتونو سرزنش کنین که اگه بیشتر دوستش داشتم می شد رابطه رو حفظ کرد

اما در حقیقت عشق کافی نیست رابطه به تعهد و تفاهم نیاز داره. ( عشق واقعی پیشنیازش تعهد و تفاهم هست و نه کشش اولیه )

2- افسانه دوم: عشق در اولین دیدار جرقه می زنه
اعتقاد به این افسانه باعث می شه فقط به جاذبه عاشقانه رابطه توجه کنیم و از دیدن سایر قسمتهای مهم باز بمونیم.دلیل پیش اومدن چنین علاقه هایی جاذبه جنسی طرف مقابل یا مهارتها و موفقیت های خاص اونه. بهتره حواسمون باشه که نشانه یک رابطه سالم احساس اعتماد، امنیت، ثبات و مورد توجه قرار گرفتنه و رابطه ای که زیادی پر از ماجرا، هیجان، ترس از ترک شدن و فراز و نشیب باشه رابطه سالمی حساب نمی شه.

3-افسانه سوم: توی دنیا فقط یه عشق واقعی برامون وجود داره
ممکنه تو ذهنمون یه ویژگیهایی رو برای همسر ایده آل در نظر داشته باشیم ولی وقتی توی رابطه با کسی قرار می گیریم هر عیب کوچکی رو پای این حساب بگذاریم که این فرد عشق حقیقی ما نیست. عاقبت این افسانه ممکنه به اونجا ختم بشه که نتونیم ویژگی های منحصر به فرد همسرمون رو ببینیم یا اگه شکستی عشقی پیش اومد نتونیم زندگی با همسری جدید رو شروع کنیم.

حقیقت این افسانه اینه که امکان تجربه عشق با بیش از یک نفر وجود داره. و دلیل یک رابطه سالم تفاهم و تعهده نه عشق یکتا!

4- افسانه چهارم: یه همسر خوب ما رو از هر نظر ارضا می کنه
عاقبت اعتقاد به چنین افسانه ای اینه که از روابط سالم باز می مونیم

حقیقت این افسانه اینه که بعضی نیازها رو همسر برآورده می کنه و بقیه نیازها یا باید توسط خودمون تامین بشه یا توسط خانواده، دوستان یا بقیه اطرافیانمون

5-افسانه پنجم: جاذبه جنسی همون عشقه
وقتی که نسبت به کسی احساس شهوت ( دقت بکنید که شهوت ممکنه در شکل های غیرواقعی و غیرمستقیم خودش رو نشون بده ) کنیم و به خاطر این احساس باهاش رابطه برقرار کنیم ممکنه از اینکه با فردی که قرابت روحی باهامون نداره رابطه جنسی داریم احساس گناه کنیم و برای موجه جلوه دادن رابطه مون اسم عشق روی رابطه بگذاریم.عواقب این کار درگیر شدن با افراد نامناسب و سختی رها کردنشون هست

حقیقت اینه که روابط جنسی خالی از احساس هیچ مناسبتی با عشق نداره

منبع :
کد:
[SIZE=1][FONT=Tahoma]http://pishazezdevaj.blogfa.com/[/FONT][/SIZE]
 
آخرین ویرایش:

EECi

مدیر بازنشسته
سواد عاطفی ، بلوغ عاطفی ، بند ناف عاطفی و...

سواد عاطفی ، بلوغ عاطفی ، بند ناف عاطفی و...

در مرحله‌ی شناخت و انتخاب همسر باید به بلوغ عاطفی توجه کنیم .

- بلوغ عاطفی چیست ؟ سواد عاطفی چیست ؟ تفاوت بلوغ عاطفی و سواد عاطفی چیست ؟
بلوغ عاطفی یعنی فرد به مرحله ای از رشد عاطفی رسیده است که می تواند به طور مناسب احساسات مثبت و منفی خودش را در زمان مناسب و به شکلی مناسب بیان کند . برای مثال انسانی که به بلوغ عاطفی رسیده است می داند که در حال حاضر باید به همسرش ابراز احساسات کند و باید همسرش را از علاقه خود مطلع نماید . او می داند که در حال حاضر باید به همسرش بگوید که چه نقش مناسب و با ارزشی را در زندگی دارد . کسی که به بلوغ عاطفی رسیده است می داند ، گاهی باید از همسرش بخواهد که به صحبت هایش ادامه ندهد تا احساس ناراحتی و اهانت نکند .

خانمی که به بلوغ عاطفی رسیده می داند که بعد از ازدواج شخص مهم زندگی وی ، مرد زندگی اوست و دیگر پدر ایفا کننده این نقش نیست و یا باید به جای مادر، از همسرش ارتزاق عاطفی بگیرد و به اصطلاح بند ناف عاطفی وی از خانواده اش بریده شده است ؛ البته این به معنای کنار گذاشتن خانواده نیست بلکه دیگر به خانواده خود وابستگی ندارد زیرا وابستگی مانعی برای برقراری یک رابطه‌ی عاطفی مناسب با همسر می شود .

در مراجعات شکایت های بسیاری مبنی بر وابستگی زن یا مرد به خانواده اش مشاهده می شود . برای مثال شکایت می شود : « هنوز مردِ زندگیِ همسرِ من پدرش است و من جایگاهی در زندگی او ندارم، او به من تکیه نمی کند .» این مشکل گاهی به علت عدم بلوغ عاطفی دختر و یا زمانی‌که مرد نتوانسته است جایگاه مناسب را برای خودش ایجاد کند ایجاد می شود .

بنابراین یکی از علایم بلوغ عاطفی ، قطع شدن بند ناف عاطفی است .
یکی دیگر از علایم بلوغ عاطفی این است که فرد بتواند در کنار یک انسان با در نظر گرفتن نیازهایش زندگی کند و برای برطرف کردن نیازهای عاطفی و روانی همسرش احساس مسئولیت کند ؛یعنی به عبارت دیگر زندگی دو نفره را یاد گرفته و در زندگی کودکانه خود دست و پا نزند و بالغانه بفهمد که حتی اگر نیاز همسر برای او خوشایند نیست باید برای برآورده کردن نیاز او تلاش نماید و به او توجه عاطفی داشته باشد.

برای مثال اگر همسر نیاز به شنیدن علاقه و دوست داشتن دارد خودداری نشود و به خرید خانه ، خودرو و ... اکتفا نشود. برای مثال فردی اظهار می‌کند که در 20 سال زندگی مشترک یک بار از همسرش جمله دوستت دارم را نشنیده است و همسر او فقط در قبال دوستت دارم های او اظهار علاقه ی متقابل کرده است .
در مثالی دیگر فردی شکایت می کند زمانی که به همسرم می‌گویم دوستت دارم . او فقط تشکر می کند و نه تنها خودش ابراز علاقه نمی کند بلکه هیچگاه پاسخ متقابل نمی دهد .

افرادی که به بلوغ عاطفی دست پیدا کرده اند، حتی اگر در یک محیط سرد عاطفی رشد پیدا کرده باشند و مهارت لازم را نداشته باشند، می توانند از کلاس‌های آموزشی برای رسیدن به این مهارت استفاده نمایند .

سواد عاطفی یعنی فرد مراحل شروع یک رابطه ی عاطفی را می شناسد و می داند که در هر مرحله از مراحل روابط عاطفی چه رفتاری مناسب است ، چه عملی باید انجام دهد و چگونه رابطه ی عاطفی خود را به خوبی هدایت و مدیریت نماید.

او بر روابط عاطفی خود مسلط است و اگر بر سرِ راهِ رابطه ی عاطفی وی موانعی ایجاد شود ، او آگاهانه این موانع را از سر راه بر خواهد داشت .

سواد و بلوغ عاطفی ، هردو، هم در زندگی زناشویی و هم در روابط جنسی اهمیت بسیاری دارند . به خاطر داشته باشید اگر کسی به بلوغ عاطفی دست پیدا نکرده باشد حتی اگر آگاهی و سواد عاطفی را هم داشته باشد قابلیت اجرای مهارت‌های یاد گرفته را نخواهد داشت زیرا موانعی در درون او مانع اجرای سواد عاطفی می شود .
ناپختگی های عاطفی و مجهول بودن فرد در حوزه ی عاطفی مانع اجرای سواد عاطفی می شود .

- تمرین مناسب برای شناخت احساسات و عواطف چیست ؟ چگونه می توان سواد عاطفی لازم را کسب نمود ؟
به خانواده‌هایی که فرزند دارند توصیه می‌شود بلوغ عاطفی را مانند تمام بلوغ ها از جمله بلوغ فکری ، بلوغ اجتماعی و ... که در خانواده اتفاق می افتد را به فرزندان آموزش دهند تا به بلوغ اجتماعی برسند.
باید به فرزندان کمک شود تا به بلوغ عاطفی برسند .
مادران به موقع باید جایگاهشان را در کنار پسرشان تغییر دهند تا فرزندشان به بلوغ عاطفی برسد .

برای مثال فرض کنید پسر 21 ساله ای به دلیل اینکه مادرش همیشه او را ، بچه و ناتوان می پنداشته و همیشه به او سرویس می داده معتاد شده است . حال مادر اظهار می کند پدرِ کارخانه دار این پسر حتی یک بار هم فرزندش را به استخر و کوه نبرده است . در صورتی‌که مادر باید بگوید پسرش از 9 سالگی تا به حال حتی یک بار هم به کارخانه‌ی پدرش نرفته است و به خاطر همین به رشد کافی نرسیده است .
اینکه فکر شود فرزند در خانه بماند تا گرمازده نشود ، در خانه تلویزیون تماشا کند و یا در اینترنت اوقات خود را سپری کند و ... ، فکر اشتباهی است و ممکن است زمانی هم فرد دیگری به او مواد دهد و فرزندشان استفاده کند . والدین باید برای رسیدن فرزندانشان به بلوغ عاطفی، به موقع جایگاه خود را تغییر دهند .حال اگر دختر و پسر جوانی ازدواج کردند و در روابط عاطفی خود دچار مشکل شدند باید خود را در معرض رشد قرار دهند و برخی از مسائل را در خود تغییر دهند .برای مثال زوجی هر روز بر سر مسائل خیلی کوچک و جزئی اختلاف و اصطکاک دارند، طبیعی است که علی رغم حمایت‌گری و هدایت میل جوانی ، در بستر نیز رابطه‌ی جنسی خوبی نداشته و این رابطه رضایت بخش نخواهد بود.

یکی از علایم بلوغ عاطفی ، آمادگی برای زندگی دو نفری (مشترک) است . اکثر اوقات خواسته و یا علاقه‌ی دو طرف، هماهنگ نیست ، اما باید کاملا بالغانه برای احساس رضایت همسر تلاش نموده و علاوه بر لذت از شادی خود ، از شادی همسر نیز لذت برده شود و در کنار یکدیگر با بر آوردن نیازهای یکدیگر خیلی خوب زندگی نمایند .گاهی بعضی از افراد نمی توانند نیازهای منفی خود را بیان نمایند و همواره سکوت می‌کنند و زمانی فرا می رسد که این نیازهای منفی زندگی را مانند سیلی نابود خواهد کرد.

زوجین با آموزش می توانند یاد بگیرند حتی اگر پنج درجه ناراحت هستند این ناراحتی را بیان کنند برای مثال فردی که از تماس نگرفتن همسرش ناراحت شده ، باید آن را بیان کند تا همسرش نیز متوجه شود .

وی بعد از بیان دلخوری متوجه می‌شود که همسرش به دلیل مشغله‌ی بسیار فرصت نکرده که با او تماس بگیرد اما در تمام مدت به یاد او بوده است. در حقیقت تخلیه‌ی احساس صورت می‌گیرد و مشکل در جای خود حل می‌شود و با مشکلات بعدی پیوند نمی خورد .

- مراحل سواد عاطفی چیست ؟
سواد عاطفی یعنی فرد مراحل رابطه‌ی عاطفی را به خوبی بشناسد ، بداند در هر مرحله از این مراحل چگونه عمل کند و مدیریت رابطه‌ی عاطفی خود را به دست گیرد و بداند در مواجهه با مشکلات چه رفتاری را باید در پیش بگیرد . سواد عاطفی اندکی در منزل شروع می شود و فرزندان از مشاهده ی ارتباط والدینشان ، اطلاعاتی را کسب می‌نمایند.

اشتنبرگ می‌گوید : « زمانیکه فرزندان شاهد رابطه‌ی عاطفی والدینشان هستند از نگاه به این رابطه یک الگوی عاطفی برداشت می‌کنند.»

بطور مثال اگر مادر نقش معلم را برای پدر خانواده دارد و بصورت مداوم کارها را به او گوشزد می‌کند و مرتب به او امر و نهی می‌کند، فرزندان این رابطه عاطفی را قطعاً خواهند آموخت .

نکته‌ی مهم اینجاست که آیا شخصیت همسرشان هم مانند پدرشان است؟ آیا همسرشان آمادگی و تحمل اوامر و امر و نهی‌ها را دارد ؟ درست است که پدر و مادرشان در زندگی با هم خوب بودند و همیشه پدرشان در برابر این اوامر تسلیم بوده اما آیا همسر او نیز اینگونه خواهد بود؟
در پاسخ باید گفت خیر . اینطور نیست، در این نقطه افراد با مشکل مواجه می شوند .

نقطه‌ی شروع آموزش الفبای سواد عاطفی در خانواده و بین روابط والدین شکل می‌گیرد و به تدریج شخص با مشاهده‌ی فیلم‌های تلویزیون ، مطالعه‌ی کتاب های رمان و مصاحبت با دوستان اطلاعاتی را کسب می نماید و در ذهن وی الگویی شکل می گیرد .
در حقیقت بستر اولیه از خانواده کسب می شود و سپس با رسانه ها و اطلاعاتی که فیلم ها و رمان های عاشقانه به شخص می دهند الگوی عاطفی برای فرد شکل می‌گیرد و او با مجموعه ای از باورها وارد رابطه‌ی عاطفی می شود .

الگویی که در خانواده در ذهن فرد شکل گرفته و عینیت داشته ، الگوی غالب است و شخص در رابطه با همسرش به دلیل باورهای ذهنی که البته ضرورتی نیز برای صحت این باورها وجود ندارد ، دچار مشکل می شود .
برای مثال، یک باور این است که اگر فردی کسی را دوست داشته باشد خودش می داند که برای خوشحال کردن او چه کاری را انجام دهد ، در صورتیکه این باور غلط است و از فیلم ها ، کتابها و صحبت های دوستان ناشی می شود . یا باور غلط دیگر این است که اگر یک نفر کسی را دوست داشته باشد هر چیزی را که یکی از طرفین دوست داشته باشد طرف مقابل نیز دوست دارد. این باور الزامی ندارد و چون دو نفر از دو خانواده و بستر فرهنگی متفاوت در کنار هم قرار گرفتند لزومی ندارد که به خاطر عشق ، علایق یکسانی داشته باشند . مثلا ممکن است یک نفر به ورزش علاقه داشته باشد و نفر دیگر به موسیقی .

در بسیاری موارد، افراد آگاه نیستند که مرحله‌ی اول رابطه‌ی عاطفی ماهیتاً دارای ویژگی های زیر است :

در شروع رابطه و در مرحله ی اول ، هیجان فرد به دلیل تغییرات بیوشیمی خون متفاوت است ؛ یعنی روزهای اول سطح نوراپي نفرین و دوپامین خون افزایش می یابد و چون رابطه جدید است هیجان جدیدی برای فرد ایجاد می‌شود و در نتیجه نوراپي نفرین و دوپامین که هورمون عشق نام دارند افزایش می یابند . برای مثال فرد بیان می کند که بسیار خرسند است ، هیجان زیادی دارد و به محض خداحافظی دلتنگ می شود ، به بهانه های متفاوت تماس می گیرد و تمایل دارد با هم باشند. اما این ویژگیِ مرحله‌ی اول رابطه‌ی عاطفی است و اگر همسران سواد عاطفی لازم را نداشته باشند و ندانند که به دلیل اینکه مغز در این شرایط در حالت کارکرد شدید قرار دارد و مانند موتور ماشین کار می کند ، این ویژگی بیشتر از 6 ماه دوام نخواهد داشت زیرا مغز طبیعتاً برای دفاع از سلامت خود ، خودش را با وضعیت تطبیق می دهد و به تدریج هیجان فروکش می کند ؛ یعنی درست است که هنوز هم در بدن نوراپي نفرین و دوپامین زیاد ترشح می شود اما بدن وی با این سطح هورمون دیگر به آن هیجان نمی رسد زیرا بدن عادت کرده تا مغز بتواند از سلامت خودش دفاع کند . مغز نمی تواند هیجان بسیار را برای زمان طولانیِ زندگی حفظ کند و طبیعی است که وارد مرحله‌ی استراحت شود پس خیلی از هیجانات فروکش می کند و اگر شخص سواد عاطفی لازم را نداشته باشد ممکن است رابطه ی عاطفی خود را از بین ببرد.

منبع :
کد:
http://www.drbahramiclinic.com/article_read.php?id=53&n=%D8%A8%D9%84%D9%88%D8%BA%20%D8%B9%D8%A7%D8%B7%D9%81%DB%8C

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اما خیلی خیلی مفید بود
دست دوست خوبمون درد نکنه :gol:

اوهوم.دسشون درد نکنه.
ولی کوو عمل کنندش...
 

Similar threads

بالا