نفوذ معماری ایران در اروپا

mohandes_javan

عضو جدید
مسئله ساختمان‌هاي گنبددار يا محور تقارن مركزي در رنسانس ايتاليا و ارتباط آن با ايران در مقابل ناوطولي كه عنصري مسلط در كليساهاي دور رنسانس ايتاليا است، مسئله ساختمان‌هاي گنبددار با محور تقارن مركزي يكي از معتبرترين پديده‌هاي دوره رنسانس است كه آنرا نمي‌توان تنها از طريق پذيرفتن سنت‌هاي معماري باستاني اروپا تجزيه و تحليل نمود.
اين موضوع نبايد بدون يك نفوذ غير مستقيم ساختمان‌هاي گنبددار با محور تقارن مركزي ايران كه خيلي قبل از رنسانس ايتاليا، يعني در اوائل قرن 14ميلادي ( مانند گنبد سلطانيه ) به اوج تكامل خود رسيده بود، امكان داشته باشد.

گنبد به منزله يك كشف اجباري مناطق خشك به مبدأ اصلي خود يعني به جده‌ي خانه‌هاي انسان قديمي شرق برگشته و فرم جديد آن بعدها در معماري زمان ساسانيان تكامل مي‌يابد.
گنبدهاي ساسانيان بر روي نقشه‌هاي مربع قرار گرفته و معماران دوره ساساني براي آنكه از مربع به دايره برسند (‌يعني براي اينكه بتوانند بر روي چهار ديوار گنبد را برپا دارند )‌گوشوار را كشف نمودند.
ساختمان گنبد بر روي گوشوار ( مانند كاخ ساساني در سروستان – قرن چهارم ميلادي ) به سرعت در ايران انتشار يافته و از همين قرن «‌مورد تقليد بين النهرين، آسياي صغير و مصر واقع گرديده و از مراكزسوريه و روانا و بعدها به بيزانس منتقل گشته است.»
عنصر گوشوار سپس در اوائل قرون وسطي به منزله‌ي يك ارمغان ايراني راهي كشورهاي اروپاي آن زمان گرديده و مورد استفاده معماران غرب نيز واقع شده است. اما در اينجا سخن بيشتر مربوط به ساختمان‌هاي گنبددار با محور تقارن مركزي است.
بخوبي مي‌دانيم كه گنبدهاي قديمي رومي چون پانته‌ئون كه بر روي كمربند بلندي برپا گرديده فقط به منزله‌ي يك قطعه كروي كوچك مي‌تواند در مقابل گنبدهاي عظيم پارابولي (‌شلجمي كشيده )‌ساساني چون سروستان قد علم نمايد. جان كلام و نقطه‌ي اتكاء نويسنده نيز در همين مطلب نهفته است.
در اوائل قرن پانزدهم در ساختمان گنبدهاي متعدد فيليپوبرونلسكي يكي از اهم معماران دوره رنسانس ايتاليا عناصري پديد مي‌آيد كه بخصوص با بناهاي گنبددار مملوكيان مصر كه خود اصالت ساساني دارد قابل مقايسه است.
در اين باره سوبودا مي‌‌نويسد: «‌گنبدهائي كه استخوان بندي خربزه‌اي شكل ( شلجمي ) و مواج دارند، مانند آنهائي كه براي اولين بار در تاريخ مماري جديد ( مقصود رنسانس است ) بوسيله‌ي برونلسكي به كار برده شده است، در معماري اسلامي قرون وسطي گسترش فراواني داشته» و به خصوص جالب توجه و گيرا است.
اصولاً گنبدهاي رنسانس ايتاليا بر روي يك نقشه مربع بنا گرديده و گاهي با كمك گوشوار به صورت يك عنصر شلجمي شكل درآمده كه درست در جهت عكس نمونه‌هاي ساختماني رومي ( ازنظر عمق گنبد ) بوده و كاملاً به طريقه گبندهاي ايراني ساخته شده‌اند. اين مسئله محتاج تحقيق و جستجوئي عميق و دامنه دار است. من فقط در اينجا مي‌توانم بهطور خلاصه اظهار نمايم كه در هرحال ساختمان‌هاي گنبددار با محور تقارن مركزي نزديك به دو قرن در ايران – گذشته از دوره ساسانيان – زودتر سير تكاملي خود را طي كرده است تا در ايتاليا و اين موضوع را بدين نحو توجيه مي‌نمايم كه در جهت عكس مساجدي كه داراي شبستان وسيع ستون داري بودند ( بدان‌ها نام مسجد با نقشه‌ي « عربي‌» بخشيده‌اند) و از اين جهت در آنها فضا داراي چندان نفوذي نبود و گمشده به نظر مي‌رسد و نوع كاملاً ايراني مسجد بوجود مي‌آيد كه ابتدا همان حياط روبازش خود يك فضاي با نفوذ تقريباً بسته‌اي ( بوسيله‌ي چهار ايوان اطراف ) تشكيل داده و علاوه برآن ساختمان گنبد بر روي شبستانش فضاي واحد يكدست و مؤثري را در بر مي‌گيرد. در همين دوره انتقالي نوع « مسجد مدرسه» است كه « تغيير قطعي در سير تكاملي تاريخي گنبد اتفاق مي‌افتد» و البته بناهاي ياد بود بعدها گوي سبقت را در بوجود آودن فضاهاي واحد و موثر با محور تقارن مركزي از بناهاي مذهبي مي‌ربايند.
در اينكه تركان سلجوقي و پس از آن تركان عثماني فرم ساختماني و گنبدهاي داراي محور تقارن مركزي را از ايران با خود به آسياي صغير برده‌اند، هيچگونه شكي نمي‌تواند وجود داشته باشد. از طرفي مي‌توان همچنين فرض نمود كه با اين نوع افكار ساختماني از آسياي صغير و يا اينكه مستقيماً از ايران به ايتاليا منتقل گرديده است. اين فرضيه هنگامي بيشتر تاكيد مي‌گردد كه ما روابط دو كشور ايران و ايتاليا منتقل گرديده است. اين فرضيه هنگامي بيشتر تاكيد مي‌گردد كه ما روابط دو كشور ايران و ايتاليا را از نظر تجارتي و بخصوص سياسي – تبادل سفرا و فرستاده‌ها و اتحاد برضد عثماني‌ها – كه در كتاب « اسناد مصور اروپائيان از ايران » نويسنده اين مقاله مفصلاً درآن باره سخن رفته است، مورد نظر قرار دهيم.
براي اثبات بيشتر فرضيه فوق به نوشتجات خود اروپائيان مراجعه مي‌كنم.
هينريش گلوك، يكي از بهترين علميا تارخي هنر اروپا در مقاله‌اي موقعيت هنري اروپاي اواخر قرن وسطي را از نظر جغرافيائي تشريح كرده و نقش جالب توجه نفوذ شرق را در فرهنگ قرون وسطي به منزله‌ي يكي از شرايط اصلي بوجود آمدن رنسانس دانسته است.
وي قبل از اين مقاله در نوشته ‌ي ديگري مسئله‌ي اساسي پديدار شدن افكار مركزيت در بناها رنسانس را تجزيه و تحليل نموده و مي‌نويسد كه اين مسئله با سنت‌هاي اروپائي مطابقت داشته و بوسيله‌ي آنها روشن گردد، زيرا كه شرايط اصلي براي بوجود آمدن آن در ايتاليا موجود نبوده است. هينريش گلوك ادامه مي‌دهد كه ايتاليا در سرتاسر قرون وسطي از جنوب ( سيسيل)، از غرب (اسپانيا) و از شرق ( بيزانس ) – بطوريكه تارخي فرهنگي آن اثبات مي‌دارد – بوسيله‌ي فرهنگ شرقي محاصره گرديده بود وي براي اثبات نظريات خود مطالب ديگري را اضافه نموده و مي‌نويسد:« سرتاسر ايتاليا در قرن 15 مملو از يوناني‌ها گرديده بود، و همين يوناني‌ها بودند كه اساس اومانيسم را سازمان داده و بوسيله‌ي ترك‌ها نيز يك قدرن مركزيتي ( سياسي ) در استانبول بوجود آمده كه اجراي ايده‌هاي بزرگي را امكان پذير كرده بود…» و بالاخره هينريش گلوك از جميع اين گفتار و آوردن مثال‌هاي متعدد به اين نتيجه مي‌رسد كه براي حل مسئله بوجود آمدن ساختمان‌هاي گنبددار با محور تقارن مركزي بايد به شرق مراجعه كرد.
همانطوري كه فوقاً ذكر گرديد، ابتدا سلجوقيان و سپس فاتحين كنستانتينوپل يعني عثماني‌ها، سنت‌هاي معماري تكامل يافته‌اي را كه در ايران ريشه دوانيده بود با خود به آسياي صغيربرده و در آنجا « كوشش شديدي در جهت وسعت دادن و متحد نمودن فضاي داخلي» بمنصه ظهور رسانيدند.
مقصود از اين سنت‌ها همانا دوران انتقالي از نقشه طرح « عربي» به مساجد چهار ايواني است. البته اين را نيز بايد در نظر داشت كه ساختمان‌هاي گنبددار با محور تقارن مركزي سير تكاملي خود را در ايران در دوره ساسانيان گذرانده بود و گنبدهاي اسلامي همانطوري كه اشاره گرديد براساس بناهاي ساساني ساخته شده است، ولي معماري دوره رنسانس ايتاليا بيشتر از طريق معماري اسلامي با سنت‌هاي معماري ايران آشنا گرديد.
در همان هنگامي كه ساختمان‌هاي گنبددار با محور تقارن مركزي رو به تكامل بود بناهايي در همين زمينه بوجود آمد، البته آنهم برفراز سنت‌هاي كهن ايراني، كه داراي نقشه صليبي شكل بود – صليب عنصري نيست كه از زمان مسيحيت بوجود آمده باشد، بلكه پديده‌اي كاملاً شرقي است كه حتي بر روي سفال‌ها ماقبل تاريخ ايران به كرات ملاحظه گرديده است -اين نقشه‌هاي صليبي شكل نيز كه همه ابعاد آن تقريباً مساوي و سير تكاملي خود را در قرون 14 و 15 در ايران طي كرده است، از طريق آسياي صغير به درياي مديترانه و حتي اسپانيا كشيده و سپس مقدار زيادي از نواحي اروپاي جنوبي را شامل گرديده است.
ساختمان‌هايي كه با نقشه صليبي شكل در ايران بوجود آمد بخصوص در قرن 14 تنها به ساختمان‌هاي مذهبي منحصر نشده، بلكه شامل ساختمان‌هاي پروفان ( ساختمان‌هاي غير مذهبي ) نيز مي‌گرديده است. كلاويخو فرستاده درباره اسپانيا كه مابين 1403و1460 در سمرقند زيست مي‌كرده، درباره‌ي باغ امير تيمور مي‌نويسد «‌در مركز اين باغ برفراز نقشه صليبي شكل يك قصر خيلي قشنگ ساخته شده بود.» و اما يكي از بهترين نمونه‌ها بناهاي مذهبي با نقشه صليبي مي‌تواند مسجد كبود در تبريز باشد كه در وسط قرن 15 ميلادي برپا گرديده و از روي آن تقليد فراوان گرديده است. براي مثال مي‌توان بناي چليني كوشك را در استامبول نامبرد كه بر روي نقشه‌اي صليبي شكل « در سال 1472 بوسيله‌ي آرشيتكت ايراني كمال الدين» ساخته شده است. نقشه‌هاي اين دو بنا به اندازه‌اي با يكديگر شباهت دارد كه مي‌توان احتمال دارد شايد كمال الدين خود ابتدا مسجد كبود را ساخته و سپس به استامبول رفته و چليني كوشك را بنا كرده است.
هينريش گلوك اولين نقشه صليبي شكل كليساي سن پيترو در واتيكان 1506 را كه بوسيله‌ي برامانته معمار معروف رنسانس ايتاليا طرح گرديده ولي اجرا نشده بود با نقشه كمال الدين معمار ايراني از چليني كوشك در كنار يكديگر قرار داده است. از مقايسه اين دو نقشه با يكديگر مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه بي‌گمان بر امانته تحت تاثير اين نقشه و يا نظاير آ” قرار گرفته و اگر ماهم به اين حقيقت توجه كنيم كه اين نوع ساختمان‌ها يعني آنهايي كه روي نقشه صليبي شكل بنا گرديده‌اند در ايران ريشه خيلي عميق‌تري از قرون وسطي اسلامي دارند و از طرف ديگر اگر اين موضوع را نيز در نظر گيريم كه روي نقشه صليبي شكل بنا گرديده‌اند در ايران ريشه خيلي عميق‌تري از قرون وسطي اسلامي دارند و از طرف ديگر اگر اين موضوع را نيز در نظر گيريم كه نقشه ميكل آنژلو كه براي سن پيترو طرح و اجرا گرديد با وجود تمام تغييراتش در اصل همان نقشه‌اي است كه بر امانته طرح كرده در اين مورد خود ميكل آنژلو مي‌نويسد:« اگر كسي از برامانته فاصله بگيرد از حققت خود را دور گردانيده است.» بدين نحو مي‌توانيم اين نتيجه را بگيريم كه حتي اجراي قطعه ساختمان گنبددار با محور تقارن مركزي بر روي نقشه‌ي صليبي شكل كليساي اصلي مسيحيت يعين سن پيترو در روم نتوانسته است بدون افكار ايراني به منصه ظهور برسد.


برگرفته شده از سایت http://www.pu-architect.mihanblog.ir
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا