رابطهٔ پدر بزرگها و مادربزرگها با نوه ممکن است در زندگی کودک اهمیت بسیار زیادی پیدا کند. اکثر اوقات پدر بزرگها و مادربزرگها و نوه ها یکدیگر را تحسین می کنند. پیوستگی هیجانی بین آنها ایجاد می شود و این رابطه در زندگی کوچکترها و بزرگترها جنبه مهم و بی دلیل می یابد. این رابطه به دلایل مختلفی برای کودکان اهمیت دارد. به برخی از این دلایل نگاهی می افکنیم.
۱- پدر بزرگها و مادربزرگها می توانند کودکان را در رسیدن به احساس امنیت و دوست داشتنی بودن یاری دهند. کودکان هرگز از محبت واقعی بیش از اندازه سیراب نمی شوند.
عشقی که احساس امنیت و اعتماد را تقویت می کند، عشقی که می پذیرد و میفهمد، همیشه مورد نیاز است.
نقش پدر بزرگها و مادربزرگها، در جهان امروز بیشتر با گرمای عاطفی و محبت همبسته است تا قدرت و مسؤلیت. برخی از پدر بزرگها و مادربزرگها ، حتی پس از طلاق والدین نیز به ایفای نقش پر اهمیت خود در زندگی کودکان ادامه می دهند.
۲- پدر بزرگها و مادربزرگها می توانند کودکان را در شناختن، اعتماد کردن، و فهمیدن دیگران یاری دهند.
کودکان می توانند یاد بگیرند که سایر اعضای خانواده نیز درست مثل پدر و مادرشان آرامش بخش هستند. آنها کشف می کنند که خانهٔ مادربزرگ نیز خانه ای امن و شاد، دور از خانهٔ خود انها است.
یاد میگیرند که خود را با شیوهٔ تفکر و احساس پدر بزرگها و مادربزرگها سازش دهند و مقررات دیگری سوای آنچه پدر و مادر برای آن اهمیت قایل اند، بیاموزند.
این تجربه به کودکان کمک می کند یاد بگیرند که انعطاف پذیر باشند و خود را با روش عمل دیگران سازگار کنند.
۳- پدر بزرگها و مادربزرگها ، کودکان را در برقراری ارتباط گذاشته و حال یاری می دهند، و در آنها نوعی خود تاریخی به وجود میآورند:
بسیاری از کودکان از شنیدن داستان های پدر بزرگها و مادربزرگها دربارهٔ وضعیت زندگی در دورهٔ کودکی آنها لذت می برند. کودکان از پدربزرگ و مادربزرگشان می خواهند دربارهٔ زمانی که پسر یا دختر کوچکی بودند، صحبت کنند.
شنیدن این داستان ها به کودکان یک نوع خود تاریخی دربارهٔ رویدادهای قبلی و چگونگی زندگی در روزگار گذشته می دهد.
این کار به آنها کمک می کند که زندگی و دانش تازه آموختهٔ خود را بر پایهٔ وسیعتری بنا کنند. این دانش که دربارهٔ میرات فرهنگی و خانوادگی آنهاست به آنها کمک میکند تا هویت خود را علاوه بر تجارب کنونی بر تجارب پیشینیان خود بنا کنند.
۴- پدر بزرگها و مادربزرگها می توانند امکان تجارب و نظارتی را برای کودکان فراهم کنند که والدین آنها وقت یا پول فراهم کردن آن را ندارند.
اکثر پدر بزرگها و مادربزرگها مراقبت از خانه و کودکان را در مدتی که والدین سر کار هستند، به عهده می گیرند. به این مفهوم، پدر بزرگها و مادربزرگها به مثابهٔ والد جایگزین عمل می کنند.
۵. پدر بزرگها و مادربزرگها به عنوان حاصل سال ها گذرعمر خود می توانند احساسی خوب در مورد ارزشها و فلسفه ای برای زندگی به کودکان عرضه کنند.
هر چیزی که تازه است خوب نیست، و هر چه کهنه است، بد نیست. گاه ارزش های قدیمی به تایید مجدد نیاز دارند.
به این مفهوم، پدر بزرگها و مادربزرگها نقش سنتی سالمندان ارزشمندی را ایفا میکنند که نوه های خود را در خرد حاصل از سالهای عمرشان سهیم می کنند.
۶. پدر بزرگها و مادربزرگها میتوانند نگرشی سالم به سالمندی به کودکان عرضه کنند. در فرهنگ ما که جوانی را پرستش میکند، لازم است کودکان سالمندان را بهتر بشناسند و به آنها احترام بگذارند.
افراد سالمند می توانند معنایی غنی و ثمر بخش به زندگی فرزندان خود هدیه کنند.
برای نقش پدر یا مادربزرگ بودن آتی فرزندانشان و نیز برای روابط خانوادگی الگوی نقش به حساب می آیند.
در واقع آنها کودکان با شناخت پدربزرک و مادربزرگ خود می آموزند که سالمندی چیست و همچنین می آموزند که سالمندان را به عنوان عضوی از خانواده دوست بدارند و به آنها احترام بگذارد.
بررسی نقش پدر بزرگها و مادربزرگها در تربیت کودک
۱- پدر بزرگها و مادربزرگها می توانند کودکان را در رسیدن به احساس امنیت و دوست داشتنی بودن یاری دهند. کودکان هرگز از محبت واقعی بیش از اندازه سیراب نمی شوند.
عشقی که احساس امنیت و اعتماد را تقویت می کند، عشقی که می پذیرد و میفهمد، همیشه مورد نیاز است.
نقش پدر بزرگها و مادربزرگها، در جهان امروز بیشتر با گرمای عاطفی و محبت همبسته است تا قدرت و مسؤلیت. برخی از پدر بزرگها و مادربزرگها ، حتی پس از طلاق والدین نیز به ایفای نقش پر اهمیت خود در زندگی کودکان ادامه می دهند.
۲- پدر بزرگها و مادربزرگها می توانند کودکان را در شناختن، اعتماد کردن، و فهمیدن دیگران یاری دهند.
کودکان می توانند یاد بگیرند که سایر اعضای خانواده نیز درست مثل پدر و مادرشان آرامش بخش هستند. آنها کشف می کنند که خانهٔ مادربزرگ نیز خانه ای امن و شاد، دور از خانهٔ خود انها است.
یاد میگیرند که خود را با شیوهٔ تفکر و احساس پدر بزرگها و مادربزرگها سازش دهند و مقررات دیگری سوای آنچه پدر و مادر برای آن اهمیت قایل اند، بیاموزند.
این تجربه به کودکان کمک می کند یاد بگیرند که انعطاف پذیر باشند و خود را با روش عمل دیگران سازگار کنند.
۳- پدر بزرگها و مادربزرگها ، کودکان را در برقراری ارتباط گذاشته و حال یاری می دهند، و در آنها نوعی خود تاریخی به وجود میآورند:
بسیاری از کودکان از شنیدن داستان های پدر بزرگها و مادربزرگها دربارهٔ وضعیت زندگی در دورهٔ کودکی آنها لذت می برند. کودکان از پدربزرگ و مادربزرگشان می خواهند دربارهٔ زمانی که پسر یا دختر کوچکی بودند، صحبت کنند.
شنیدن این داستان ها به کودکان یک نوع خود تاریخی دربارهٔ رویدادهای قبلی و چگونگی زندگی در روزگار گذشته می دهد.
این کار به آنها کمک می کند که زندگی و دانش تازه آموختهٔ خود را بر پایهٔ وسیعتری بنا کنند. این دانش که دربارهٔ میرات فرهنگی و خانوادگی آنهاست به آنها کمک میکند تا هویت خود را علاوه بر تجارب کنونی بر تجارب پیشینیان خود بنا کنند.
۴- پدر بزرگها و مادربزرگها می توانند امکان تجارب و نظارتی را برای کودکان فراهم کنند که والدین آنها وقت یا پول فراهم کردن آن را ندارند.
اکثر پدر بزرگها و مادربزرگها مراقبت از خانه و کودکان را در مدتی که والدین سر کار هستند، به عهده می گیرند. به این مفهوم، پدر بزرگها و مادربزرگها به مثابهٔ والد جایگزین عمل می کنند.
۵. پدر بزرگها و مادربزرگها به عنوان حاصل سال ها گذرعمر خود می توانند احساسی خوب در مورد ارزشها و فلسفه ای برای زندگی به کودکان عرضه کنند.
هر چیزی که تازه است خوب نیست، و هر چه کهنه است، بد نیست. گاه ارزش های قدیمی به تایید مجدد نیاز دارند.
به این مفهوم، پدر بزرگها و مادربزرگها نقش سنتی سالمندان ارزشمندی را ایفا میکنند که نوه های خود را در خرد حاصل از سالهای عمرشان سهیم می کنند.
۶. پدر بزرگها و مادربزرگها میتوانند نگرشی سالم به سالمندی به کودکان عرضه کنند. در فرهنگ ما که جوانی را پرستش میکند، لازم است کودکان سالمندان را بهتر بشناسند و به آنها احترام بگذارند.
افراد سالمند می توانند معنایی غنی و ثمر بخش به زندگی فرزندان خود هدیه کنند.
برای نقش پدر یا مادربزرگ بودن آتی فرزندانشان و نیز برای روابط خانوادگی الگوی نقش به حساب می آیند.
در واقع آنها کودکان با شناخت پدربزرک و مادربزرگ خود می آموزند که سالمندی چیست و همچنین می آموزند که سالمندان را به عنوان عضوی از خانواده دوست بدارند و به آنها احترام بگذارد.