پیوستن به 108 کشور دارای تورم زیر 5درصد؛ امکان‌پذیر؟

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]پیوستن به 108 کشور دارای تورم زیر 5درصد؛ امکان‌پذیر؟[/h]در شرایطی که جدیدترین گزارش IMF نشان می‌دهد که 108 کشور دنیا در سال 2013 تورم زیر پنج درصدی داشته‌اند، باشگاه اقتصاددانان موضوع دومین مباحثه خود را به این پرسش اختصاص داد:


به نظر شما واقع‌بینانه است که در برنامه‌ای چهار ساله به جمع 108 کشور دارای تورم زیر 5 درصدی بپیوندیم؟
پاسخ‌های موسی غنی‌نژاد (مدیر مرکز تحقیقات دنیای اقتصاد)، عبدالحسین ساسان (عضو هیات علمی اقتصاد دانشگاه اصفهان)، سید علی مدنی‌زاده (عضو هیات علمی اقتصاد دانشگاه شریف) و مهران دبير سپهري (پژوهشگر اقتصادي) به این دو پرسش را می‌توانید در ادامه ملاحظه کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
تحليل 1
قطب‌نمای «اصول» و باد «پوپولیسم»


تحولات دو دهه اخیر در اقتصاد جهانی نشان می‌دهد، کنترل تورم و رسیدن به نرخ تورم تک‌رقمی و حفظ آن هدف دور از دسترس نیست. اگر در دهه 1970 میلادی تورم و به ویژه تورم توام با رکود کابوس اقتصاد جهانی و اقتصاددانان تلقی می‌شد، اکنون دیگر مدت‌ها است که چنین نیست. اگر در آن سال‌ها تورم دورقمی دامن‌گیر اکثریت کشورهای دنیا حتی در برخی از پیشرفته‌ترین اقتصاد‌های دنیا بود، امروزه وضعیت درست برعکس شده و اکثریت کشورها از جمله بسیاری از کشورهای جهان سوم دیگر چنین مشکلی ندارند.
اکثر جوامع دنیا با تکیه بر دستاوردهای علم اقتصاد به راه‌های کنترل تورم پی‌برده‌اند و دیگر این پدیده را امری محتوم تلقی نمی‌کنند. اکنون تقریبا همه پذیرفته‌اند که تورم پدیده‌ای عمدتا «پولی» است و راه‌های مقابله با آن از سیاست‌های پولی و مالی درست می‌گذرد. اما گویا در ایران هنوز اجماع لازم در این خصوص در میان سیاستمداران و اقتصاددانان حاصل نشده است. جالب است بدانیم که در سال‌های نه‌چندان دور در کشور خود ما تورم تک‌رقمی نسبتا با ثبات توام با رشد اقتصادی بالا و حتی 2رقمی تجربه شده است. در دهه 1340 خورشیدی تورم در اقتصاد ایران به طور متوسط کمتر از پنج درصد و رشد اقتصادی بیش از 10 درصد بود، اما با افزایش شدید درآمدهای نفتی در اوایل دهه 1350 و تزریق بی‌رویه آن در اقتصاد ملی این وضعیت وارونه شد؛ یعنی تورم 2 رقمی و رشد اقتصادی تک‌رقمی شد. به‌رغم این تجربه گرانبها، بودند سیاستمداران و «اقتصاددانانی» که در اواسط دهه 1380 تلاش کردند با تثبیت دستوری قیمت‌ها و تزریق بی‌رویه درآمدهای فزاینده نفتی به صورت واردات گسترده، تورم را کنترل کنند.
آنها سرنوشتی را برای اقتصاد ایران رقم زدند که نتیجه آن برای اقتصاددانان بابصیرت روشن بود و شباهت غریبی با تجربه دهه 1350 داشت. اقتصاد نسبتا باثبات توام با نرخ رشد بالای اقتصادی در اوایل سال‌های دهه 1380، در هیاهوی پوپولیستی نیمه این دهه قربانی وعده‌های عجولانه و توهمات جاه‌طلبانه شد. معلوم نیست تا کی باید آزموده‌ها را آزمود و با بی‌اعتنایی کامل به دستاوردهای علم اقتصاد، شعارهای عوام‌پسند و مصلحت‌های سیاسی کوتاه‌مدت را بر رویکرد کارشناسانه، ترجیح داد. درست است که مردم با انتخاب سیاسی هوشیارانه خود در سال گذشته تداوم سیاست‌های عوام‌گرایانه را متوقف کردند، اما خطر همچنان باقی است. بیم آن می‌رود دولت جدید که هزینه آن سیاست‌های به غایت نادرست را به دوش می‌کشد، نتواند بندناف پوپولیسم اقتصادی را یکبار برای همیشه قطع کند و مانع ظهور آن سیاست‌ها به اشکال ظاهرالصلاح دیگر در آینده شود. متاسفانه هستند هنوز سیاست‌زدگان با حسن نیتی که تفاوت سیاست‌گذاری پولی و تبانی بنگاه‌های پولی را ظاهرا تشخیص نمی‌دهند و تثبیت دستوری نرخ بهره سپرده‌ها را موجب آرامش در بازار تلقی می‌کنند! این‌گونه مصلحت‌اندیشی‌های کوتاه‌مدت غیرکارشناسانه که تنها به مذاق برخی دولتمردان مستقر، رانت‌جویان حرفه‌ای و عوام ناآگاه خوش می‌آید، نشان می‌دهد که خطر درغلتیدن به سیاست‌های نادرست پیشین و آزمودن دوباره آزموده‌ها چقدر نزدیک است.
اگر قطب‌نمای اصول علمی را کنار بگذاریم، به ناگزیر گردش باد پوپولیسم کشتی مارا هدایت خواهد کرد. همان‌طور که پیش از این اشاره شد تجربه اکثر کشورهای جهان در سال‌های اخیر نشان داده رسیدن به تورم تک‌رقمی با تکیه بر سیاست‌های درست پولی و مالی در مدت زمانی نه‌چندان طولانی امکان‌پذیر است. در کشور ما کاهش مداوم نرخ تورم نقطه به نقطه در ماه‌های اخیر که در سایه مهار سیاست‌های پولی و مالی نادرست گذشته ممکن شده، به روشنی مسیر درست آینده را ترسیم کرده است. پایداری در این سیاست‌ها و رعایت خدشه‌ناپذیر انضباط پولی و مالی یقینا ما را به سرمنزل مقصود، یعنی تورم تک‌رقمی در سال‌های آتی خواهد رساند، به شرط اینکه تسلیم وسوسه‌های مصلحت‌اندیشی کوتاه‌مدت و عوام‌پسندانه نشویم.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
تحليل 2
[h=1]آری شود و لیک به خون جگر شود[/h]
بسته سیاستی ضد تورم


دنیا چقدر عوض شده است، یکصدوشش کشور جهان در سال گذشته با تورم کمتر از 5 درصد روبه‌رو بوده‌اند. بیماری تورم در اکثر کشورهای جهان مهار شده است. آیا دولت یازدهم خواهد توانست غول تورم را که 8 سال آزگار است از شیشه خارج شده، دوباره درون شیشه کند؟
آری شود ولی به خون جگر شود..
پال وامکات و رونالد وایکات که هم در زمینه آمار و هم اقتصاد سررشته و در هر دو زمینه کتب و تالیفاتی هم دارند، بیش از همه چیز به خاطر پاسخشان به این معما معروف شده‌اند: «پیش‌بینی در علوم اجتماعی چقدر دقیق است؟» این دو دانشمند در جواب به این معما اظهار کردند: اقتصاد یک دانش دقیق است، ولی نمی‌توان پیشامدهای اقتصادی آینده را به دقت مهندسی و پیش‌بینی کرد. جمله معروف ایشان این است که: «آینده را می‌توان ساخت، اما نمی‌توان پیش‌بینی کرد» این دیدگاه درباره ایران نیز به این معنی است که گرچه نمی‌توان 5-4سال آینده ایران را به دقت پیش‌بینی کرد، اما می‌توان آن را ساخت. یا به عبارت دیگر می‌توان سیاست‌هایی در پیش گرفت که تورم را مهار کنند، ولی نمی‌توان به طور دقیق پیش‌بینی کرد کسانی که بر اثر این سیاست‌ها درآمدهای نجومی خود را از دست می‌دهند اجازه اجرای کامل این سیاست‌ها را خواهند داد یا نه. پس مهار تورم منوط به اما و اگرهای بسیاری است که یک «بسته سیاستی ضد تورم» را تشکیل می‌دهند. اجزای این بسته سیاستی در زیر آمده است:
• حذف کلیه ردیف‌هایی که در طول هشت سال حکمرانی دولت نهم و دهم به بودجه عمومی و بودجه کل کشورافزوده شده است؛ اگر این ریخت و پاش‌ها پایان بگیرد دولت با دلار درآمد سالانه حاصل از فروش نفت هم می‌تواند مخارج خود را بدون استقراض از بانک مرکزی تامین کند. درحالی که در دولت نهم برعکس این قضیه اتفاق افتاد و دولت کسری بودجه داشت. اگر انضباط مالی بر باد رفته دوباره حاکم شود، حتی با درآمد نفتی ناچیز کنونی نیز می‌توان بدون کسری بودجه وظایف دولت را اجرا کرد، یادآوری می‌کنم که کسری بودجه متهم ردیف اول ایجاد تورم است.
• هنگامی که بحث تحریم‌ها پیش آمد دولت برای دفاع از سیاست‌های خود گفت: «ما تحریم‌ها را دور می‌زنیم» به این معنی که تحریم‌ها موجب تورم نخواهند شد و با دور زدن تحریم‌ها کالاهای مورد نیاز را به کشور وارد خواهیم کرد. تصادفا مهم‌ترین پیامد تحریم‌ها این است که شفافیت اقتصاد را از بین می‌برند و در این تاریکی فضای اقتصادی، ارواح شبگرد ظاهر می‌شوند که ثروت و سرمایه مملکت را به باد می‌دهند. اگر تحریم‌ها پایان نپذیرند، به فساد اقتصادی موجود دامن زده و به یک فرهنگ تبدیل خواهد شد و در این حالت، دیگر لغو تحریم‌ها هم نمی‌تواند فساد را کاهش دهد؛ چرا که در صدد است در گوشت و استخوان مردم نفوذ کند. یادآوری می‌کنم که فساد دومین متهم تورم بالا است.
• همان‌طور که سرطان در برخی اندام‌ها رشد می‌کند و بیمار را از پا درمی‌آورد، سرطان فساد نیز اگر در برخی بخش‌های کشور رشد پیدا کند، بسیار خطرناک و حتی لاعلاج است. این بخش چیزی نیست جز فساد در سیستم بانکی، چرا که فساد سیستم بانکی زودتر از فساد در سایر سازمان‌ها رشد و به کل بافت‌های جامعه سرایت می‌کند و حتی فساد در سیستم بانکی علاوه بر گسترش فساد در دولت، باعث خواهد شد بخش خصوصی اقتصاد نیز کارآیی خود را از دست بدهد. تاثیر نظام بانکی در رشد کشور آنقدر مهم هست که افزایش بهره‌وری آن باید در اولویت برنامه‌های دولت قرار بگیرد، چراکه اگر بانک‌ها کارآمد نباشند، دارایی‌های جامعه را به باد می‌دهند، حتی اگر فسادی عمدی در کار نباشد؛ چرا که بانک ناکارآمد ممکن است سرمایه‌های جامعه را به طرح‌های ضعیف هدایت کند که به‌تبع آن به طور خودکار طرح‌های قوی و پربازده از تامین مالی خود عاجز خواهند ماند. برای جلوگیری از چنین اتفاق ناگواری می‌توان «شورای ارزیابی طرح‌های اقتصادی» ایجاد کرد تا تصمیم‌گیری از دست یک یا چند نفر خارج شود. ریشه‌کن کردن فساد و تاسیس شورای ارزیابی طرح‌های اقتصادی شروط لازم اصلاح بانک‌ها است، ولی نه شرط کافی. اگر نرخ بهره بانکی اصلاح نشود، همه زحمات به باد می‌رود و بانک‌ها دچار فساد می‌شوند. نرخ بهره یک متغیر کاملا اقتصادی است و نه سیاسی یا تجاری و نه صنعتی یا ایدئولوژیک یا مذهبی؛ نرخ بهره در بانک مانند یک قطب‌نما، راهنمای جهت حرکت اقتصاد است. دولت باید با قاطعیت در مقابل پدرخوانده‌های فساد بایستد و بگوید نرخ بهره ناموس اقتصاد کشور است و تنها متخصصان برجسته اقتصادی حق گفت‌وگو و اظهار نظر درباره آن را دارند و نه مدیران صنایع یا بازرگانان و نه سیاستمداران و پزشکان و معلمان و... چون اگر نرخ بهره خیلی بیش از تورم باشد، سرمایه‌گذاری متوقف خواهد شد و اگر کمتر از تورم باشد، استقراض از بانک فی‌نفسه به‌مثابه برخورداری از رانت اقتصادی است. با این شرایط هرگونه عملیات بانکی ناعادلانه خواهد بود و هر کس که در بانک سپرده‌گذاری کند، تن به ظلم داده است و خود داوطلبانه مظلومیت را برگزیده است و با این تفسیر وام‌گیرندگان ظالم خواهند بود! بنابراین نظام بانکی اگر بخواهد با چنین نرخ بهره‌ای (کمتر از تورم) کار کند، صرفا به اشاعه فساد دامن خواهد زد. این یک منطق اقتصادی است و معنایش این نیست که دولت به صاحبان صنایع یا مستمندان کمک نکند بلکه مدعای این منطق آن است که حساب یاری محرومان، حساب حمایت از صنایع و... از هر حساب دیگری ازجمله نرخ بهره بانکی متفاوت است و برای هر مورد باید جداگانه تصمیم گرفت. خوب است نویسندگانی که تاریخ اقتصادی کشور را می‌نویسند آن رویداد مهمی را ثبت کنند که با حمله نظری به نرخ بهره بانکی آغاز شد، سپس به وعده‌های انتخاباتی عوام‌فریبانه تبدیل شد و به این ترتیب معیار بازپرداخت وام توسط طرح‌های اقتصادی به معیار توانایی بازپرداخت خارج از عرف به افراد ذی‌نفوذ تبدیل شد و به فساد بیش از پیش دامن زد. متاسفانه بسیاری از بازرگانان و مردم باور کرده‌اند که اگر نرخ بهره بانکی کم باشد، باعث خواهد شد تولید افزون شود و تورم کاهش یابد، اما این امر هیچ نتیجه‌ای به جز فساد و کاهش انگیزه سرمایه‌گذاری در پی نخواهد داشت، تا جایی که حتی سرمایه‌گذاری در صنعت استخراج نفت نیز مقرون به‌صرفه نخواهد بود. باید توجه داشت که آرزوی هر اقتصاددانی کاهش نرخ بهره حتی به زیر صفر است، ولی این مهم باید معلول کاهش تورم باشد، نه به واسطه کاهش دستوری و زورمدارانه نرخ بهره توسط دولت.
• برای کاهش تورم باید قانون هدفمندی یارانه‌ها فورا مورد ارزیابی و بررسی مجدد قرار گیرد، اجرای قانون به صورت کنونی از یک‌سو معلول تورم و از دیگر سو علت تورم است. در بطن این قانون یک تورم شدید- احتمالا بیش از 25درصد- نهفته است، با وجود این قانون محال است به جمع 106 کشوربا تورم کمتر از 5درصد بپیوندیم.
• اصلاح سیستم قیمت‌ها که مدعای اصلی قانون هدفمندی یارانه‌ها است، تنها از طریق بخش خصوصی کارآمد و توانمند امکان‌پذیر است. اگر بخواهیم این قانون را به وسیله دولت، دوباره اجرا کنیم، من پیش‌بینی می‌کنم که این قانون نه‌تنها به فاز سوم، بلکه فاز صدم و هزارم نیز خواهد رسید؛ ولی اگر یک بخش مردمی توانمند ایجاد شود، در طول یک دوره ریاست‌جمهوری می‌تواند اصلاح قیمت‌های نسبی را به طور خودکار، مستمر و بدون سر و صدا انجام دهد تا نسبت قیمت‌ها دوباره پس از اتمام دوره به هم نریزد.
• شهرهای شلوغ، بی‌در و پیکر و غیرمجهز به شبکه‌های سخت افزاری و نهادهای نرم‌افزاری، هزینه‌های زندگی را دم به دم افزون می‌کنند و سپس تعادل قیمتی خود را به روستاها نیز تحمیل می‌کنند. کاهش تورم در بلندمدت نمی‌تواند، بدون مکان‌یابی شهرهای جدید برای سوق دادن تدریجی بخشی از جمعیت مازاد شهری و مهاجران روستاها به این شهرها حاصل شود. روشن است که شهرهای جدید باید اصولی طراحی شوند و از هرگونه بحران منابع طبیعی به دور باشند. اقلیم ایران به سرعت به بیابان تبدیل می‌شود و در آینده نزدیک ناگزیریم تا مراکز عظیم آب شیرین‌کن تاسیس کنیم. بنابراین به‌نظر می‌رسد می‌توانیم، از تجربه کشورهای جنوب خلیج‌فارس که در امر شهرسازی و اسکان جمعیت موفق بوده‌اند، کمک بگیریم. احتمالا مطالعات مکان‌یابی با توجه به متغیرهای اساسی، آب، محیط‌زیست، حمل و نقل و تجارت، ما را به عمران نوار ساحلی شمال و جنوب کشور هدایت خواهد کرد.
• نسبت جمعیت روستایی به کل جمعیت در طی سه دهه گذشته از 50درصد به 30درصد رسیده است. خشکسالی‌های مستمر و برداشت بی‌رویه از منابع آب زیرزمینی در سال‌های آینده روند تخلیه روستاها را تشدید خواهد کرد. جذب همه جمعیت روستایی به شهرهای بزرگ پیامدهای ناگواری هم برای مهاجران و هم برای شهروندان خواهد داشت. باید پذیرفت که بهره‌برداری غیرمنطقی از منابع آب و غفلت از مدرن‌سازی بخش کشاورزی در کنار افزایش جمعیت و به تبع آن افزایش تقاضا، نظام سنتی روستاها را در هم شکسته است تا جایی که باید برای روستاهای کشور نیز مکان نمایی جدید انجام دهیم. در واقع بهتر است، برای کل کشور یک نقشه مکان نمایی ایجاد کنیم تا نه‌تنها شهرهای جدید، بلکه مراکز صنعتی، روستایی، تجاری را مشخص کند که هر یک پشتیبان دیگری است.
• حمایت از نیازمندان از اجزای مهم بسته سیاستی ضد تورم است، هرگز نمی‌توان بدون برنامه حمایت از محرومان، تورم را مهار کرد. زیرا برای مهار تورم در نهایت به نیروی انسانی ماهر، کارآمد، تندرست و سازگار و سازمان‌پذیر نیازمندیم که با حمایت از دانش‌آموزان همه خانواده‌های فقیر و غنی و تامین بهداشت جسمی و روانی تامین خواهد شد.
• دولت چه بخواهد چه نخواهد، از یک‌سو باید برای پشتیبانی از مستمندان حمایت کند و از دیگر سو باید درآمدهای کلان دهک‌های پر درآمد را به سوی فعالیت‌های غیرمخرب هدایت کند.. مثلا اگر بورس کالاهای عتیقه در کشور ایجاد نشود، طبیعتا ثروت را به کشورهایی که برای جذب سرمایه برنامه‌ریزی کرده‌اند، هدایت می‌کند. اگر درآمدها و سرمایه‌های عظیم دهک‌های بالا در کشور به رسمیت شناخته نشود، زیرزمینی خواهد شد و به راه‌های ویرانگر و تورم‌زا کشیده می‌شود و اگر به رسمیت شناخته شود و برای استفاده از آن تدبیری اندیشیده نشود، جذب کشورهای دیگر می‌شود که برای جذب سرمایه برنامه‌های موفقی را به اجرا گذاشته‌اند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
تحليل 3
[h=1]تورم 5 درصدی در سال 95؛ عجیب اماشدنی[/h]

اگر سیاست‌گذاران واقعا بخواهند و مسیر را اشتباه نروند و مردم نیز آنها را در رسیدن به این هدف کمک کنند، این هدف ان‌شاءالله محقق خواهد شد. طبق ادبیات اقتصاد و تجربه بسیاری از کشورها، رسیدن به تورم زیر 5 درصد به هیچ عنوان غیرقابل دسترس نیست و نیازی به 4 سال هم ندارد. در حال حاضر با توجه به مساله کاهش انتظارات تورمی، اگر دولت و بانک مرکزی سیاست‌های صحیحی را پیش بگیرند و اشتباه نکنند، تحقق تورم زیر 5 درصد، تا کمتر از 2 سال امر عجیبی نیست. البته متاسفانه این موضوع به عدم شکست در مذاکرات هسته‌ای بستگی دارد.
آنچه دولت و بانک مرکزی باید یا نباید انجام دهند:
• پایبندی به تعهدات گذشته و سیاست‌هایی که اعلام کرده‌اند از قبیل عدم تزریق نقدینگی، عدم فشار مستقیم و غیر مستقیم بودجه‌ای به بانک مرکزی، عدم وارد کردن شوک‌های سیاستی.
• عدم هر گونه اشتباه سیاسی: زیرا کاهش انتظارات تورمی و نیز ثبات بازار ارز به شدت به این موضوع بستگی دارد.
• عدم ارسال سیگنال غلط به جامعه درباره نرخ تورم: نرخ تورم به سرعت در حال نزول است، لذا اعلام کردن نرخ‌های سالانه و بالاتر از واقعیت فقط به از بین رفتن موج انتظارات تورمی کاهنده، کمک می‌کند. در حال حاضر فقط باید نرخ‌های تورم به صورت نقطه به نقطه یا در بازه‌های کوتاه‌مدت (مثلا فصلی) اعلام شوند. دلیل این پیشنهاد سرعت نزول تورم است تا اینکه تورم انتظاری اشتباه شکل نگیرد.
• تصمیم‌های شوک‌آور در مورد نرخ سود بانکی گرفته نشود. با برنامه و براساس قاعده‌ای باشد که برای مردم و فعالان اقتصادی تبیین شده است.
• دستمزدها و سایر قیمت‌ها را بر اساس نرخ تورم انتظاری و آن هم در کوتاه مدت افزایش دهند.
• دولت با کاهش هر گونه کسری بودجه، سیگنال مثبت به جامعه بدهد که می‌خواهد تورم را بکاهد.
• هیچ‌گونه سیاست پولی برای خروج از رکود اتخاذ نشود.
• موارد فوق اهم کارهایی است که در صورت انجام، می‌توان انتظار داشت تا نرخ تورم به سرعت کاهش یابد و سپس بانک مرکزی خواهد توانست با توجه به قاعده ضد تورمی که از قبل اعلام کرده است، تورم را زیر 5 درصد نگه دارد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]ترکیه توانست، ایران هم حتما می‌تواند[/h]


مهران دبیرسپهری
پژوهشگر اقتصادی
آیا واقع‌بینانه است که ایران در برنامه‌ای چهارساله به جمع 108 کشور دارای تورم زیر پنج درصدی بپیوندد؟
در پاسخ به این سوال طرح‌شده توسط «باشگاه اقتصاددانان» باید بگویم نه تنها واقع‌بینانه است، بلکه حذف کامل تورم از اقتصاد، از نان شب ضروری‌تر است. اما برای آنکه بتوانیم ظرف دو سال به تورم هدف صفر درصد، 2 درصد یا پنج درصد برسیم، لازم است نرخ تورم ماهانه به مدت دو سال به طور میانگین و به ترتیب صفر، 2/0 و 4/0 درصد باشد. به عبارت دیگر اگر بانک مرکزی انتشار پول را کاملا متوقف کند، بعد از حدود یک سال، نرخ تورم ماهانه صفر، حاصل می‌شود که اگر این نرخ را برای دو سال ثابت نگه دارد، درمجموع بعد از سه سال به نرخ تورم صفر خواهیم رسید. اقتصاددانان غربی به رهبری فریدمن بعد از حدود نیم قرن حاکمیت علم جدید اقتصاد، مهم‌ترین ضرر این علم را که انتشار پول است، کشف کردند. ولی اگر می‌خواستند به کلی آن را کنار بگذارند، باید این بنای چهل پنجاه ساله را به کلی ویران می‌کردند، به همین دلیل ترمزی برای انتشار پول گذاشتند که این ترمز، سقف تورمی حدود 2 درصد در تمام کشورهای صنعتی بود. البته آنها این موضوع را هم در هیچ جا مطرح نکردند، ولی می‌توان از سری زمانی نرخ‌های تورم و رشد نقدینگی این کشورها در دو دوره قبل از دهه 1980 و دوره بعد از دهه فوق، این حقیقت را کشف کرد.
من معتقدم ظهور حزب اسلامگرا و سکولار عدالت و توسعه در ترکیه با خواست غرب بود و دقیقا با شروع حاکمیت این حزب در ترکیه است که رشد نقدینگی در این کشور از نرخ‌های نجومی قبل از آن تا مقادیر نزدیک به کشورهای صنعتی پایین آمد. چه بسا غربی‌ها این کشور را به‌طور غیرمستقیم آگاه کرده‌اند تا یک ترکیه قدرتمند را در برابر ایران ایجاد و در منطقه الگو کنند؛ البته بدون آنکه رمز پیشرفت ترکیه، که همانا توقف انتشار پول باشد، آشکار و فاش شود. جالب است که وقتی من این موضوع را با همکارم جناب آقای دکتر مهرابی مطرح کردم، ایشان که دکترای دامپروری از ایتالیا دارند و سال‌های متمادی (از مقطع دیپلم) در آن کشور زندگی کرده‌اند، گفتند: اتفاقا غربی‌ها از این خصلت‌ها دارند و مثالی را زدند. ایشان گفتند من در ایتالیا به‌طور اتفاقی به نتیجه یک تحقیق درخصوص پرورش بز دست پیدا کردم که محرمانه بود و مزایای بسیاری را برای این پرورش برشمرده بود، ولی آنها معتقد بودند که جهان‌سومی‌ها نباید از آن آگاه شوند و ما در ایران هنوز هم یک نظریه قدیمی را در دانشگاه‌هایمان تدریس می‌کنیم مبنی بر آنکه پرورش بز مضر است. در صورتی که شما اگر در کشورهای غربی وارد یک سوپرمارکت شوید، به‌راحتی می‌توانید شیر بز خریداری کنید.


 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]پیوستن به 108 کشور دارای تورم زیر 5درصد؟[/h]

علي ديني تركماني
عضو هيات علمي موسسه مطالعات بازرگاني
بر مبناي تجربه چين مي‌توان گفت كه امكان مهار فشارهاي تورمي در عرض 5-4 سال وجود دارد. اينكه مي‌توان تورم را به حول و حوش پنج درصد رساند يا نه تابعي از دو عامل است. اول، ميزان ميانگين رشد تورم طي سال‌هاي گذشته تاكنون (به عنوان پايه تورمي) كه هر چه بالاتر باشد امكان دستيابي به چنين هدفي را سخت‌تر مي‌كند.
دوم، مجموعه عوامل موثر در طرف تقاضا و هم طرف عرضه اقتصاد. همان‌طور كه در نمودار مي‌بينيم ميانگين ميزان رشد تورم سالانه در چين طي دوره 1994-1980 حدود 15 درصد بوده است. رشد تورم در سال 1994 به حداكثر ميزان خود يعني حدود 25 درصد مي‌رسد. از سال 1994 تا 1998 روند رشد تورم نزولي مي‌شود و در سال 1998 صفر و در سال 1999 منفي مي‌شود. ميانگين ميزان رشد تورم طي سال‌هاي 1998 تا 2009 به حدود 3 درصد كاهش پيدا كرده است.
ميانگين ميزان تورم در اقتصاد ما طي سال‌هاي 1390-1370 به طور متوسط حدود 20 درصد بوده است؛ و در سال‌هاي 1392-1391 به بيش از 40 درصد افزايش يافته است. بنابراين پايه تورمي بالاتر از چين است و در آرماني‌ترين حالت، با فرض امكان تكرار آنچه چين در طرف تقاضا و طرف عرضه اقتصاد خود كرده است؛ امكان كاهش رشد سالانه تورم در اين دوره زماني به حول و حوش10 درصد و در يك دوره زماني بلندتر 10 ساله به حول و حوش 5 درصد وجود دارد. صرف نظر از ميزان هدف‌گذاري 5 يا 10 درصد در دوره زماني 5 ساله، آنچه بر مبناي تجربه چين، به عنوان نمونه‌اي عيني، مي‌توان گفت اين است كه امكان كنترل قابل توجه فشارهاي تورمي وجود دارد. آنچه در وهله اول مهم است نزولي كردن روند رشد تورم است كه اگر اين‌گونه شود امكان نيل به رشد تورم پنج درصد در سال در يك دوره زماني بلندتر نيز وجود خواهد داشت.


«باید»ها و «نباید»هایی که باید رعایت کنیم
نه براي پيوستن به اقتصادهاي با تورم زير پنج درصد، بلكه براي نزولي كردن روند رشد تورم و نيل به هدف تورم 10 درصد در سال كه موفقيتي بزرگ محسوب مي‌شود، چند پيش شرط مهم لازم است. اول اينكه، آنچه در دو سال اخير موجب تشديد فشارهاي تورمي شده است بايد به سرعت برطرف شود. تحريم‌ها از دو طريق فشارهاي تورمي را تشديد مي‌كند. اول با تقويت انتظارات تورمي، به تقاضاي سفته بازانه براي دارايي‌هاي نقدپذير ارز و طلا دامن مي‌زند؛ دوم، با اعمال محدوديت‌هايي در گشايش‌هاي ارزي، دسترسي به مواد اوليه و واسطه‌اي و سرمايه‌اي و همين‌طور صادرات نفت و گاز تنگناها در طرف عرضه اقتصاد را به شدت افزايش مي‌دهد. در چنين شرايطي، هم طرف تقاضا رشد بيش از اندازه‌اي در بازار ارز و طلا مي‌كند و موجب افزايش نرخ دلار و طلا و از اينجا از طريق سازوكار شاخص‌بندي، موجب رشد زياد ساير قيمت‌ها مي‌شود و هم طرف عرضه نمي‌تواند رشد لازم را داشته باشد. در نتيجه، فشارهاي تورمي تشديد مي‌شود. رفع تنش‌هاي سياسي در عرصه سياست خارجي اين دو اثر را ا ز بين مي‌برد.

با رفع تحريم‌ها و بدون تحولاتي ديگر، اقتصاد كم و بيش در موقعيتي قرار مي‌گيرد كه طي سال‌هاي پيش از تشديد تحريم‌ها قرار داشت. طي سال‌هاي 1390-1370 همان‌طور كه ذكر شد متوسط ميزان رشد تورم حول وحوش 20 درصد در سال بوده است. براي اينكه اين ميزان به حدود 10 درصد در سال كاهش يابد، بايد اقدامات ديگري انجام گيرد. بايد سوء مديريت پروژه‌هاي سرمايه‌گذاري رفع و رجوع شود تا منابع در قالب پروژه‌ها و شهرك‌هاي صنعتي نيمه‌فعال و تعطيل هرز نرود كه بدون كوچك‌ترين تاثيري بر طرف عرضه اقتصاد موجب افزايش طرف تقاضاي اقتصاد و در نتيجه تشديد فشارهاي تورمي مي‌شود؛ علاوه بر اين، صنایع بدون تولید و نیمه ساخته به مشكل مطالبات معوقه بانكي نيز دامن مي‌زند؛ بايد از پيگيري طرح‌هاي شتابزده‌اي چون «وام سه ميليون توماني» و «بنگاه‌هاي زود بازده» با هدف اشتغالزايي، به شدت پرهيز كرد كه تنها موجب افزايش طرف تقاضا بدون تاثيري قابل توجه بر طرف عرضه واشتغال مي‌شود؛ بايد به تخصص‌گرايي، شايسته‌سالاري و مهارت‌هاي مديريتي، در انجام امور از كوچك تا بزرگ، چه در دستگاه اداري و چه در بنگاه‌ها، توجه جدي كرد تا امور به دست‌كننده‌ كارها بيفتد و از اين طريق ناكارآيي سازماني موجود موثر بر هزينه توليد كالا و خدمات كاهش يابد؛ بايد، آنچه من در مطالب مختلف «تو درتويي نهادي» ناميده‌ام و موجب بروز سه مشكل جدي 1. موازي‌كاري شديد، 2. شفافيت و پاسخگويي ضعيف و 3. بي‌ثباتي شديد ساختار سازماني مي‌شود، رفع و رجوع شود؛ در غير اين‌صورت نه مي‌توان با تورم مبارزه كرد و نه با فساد. در يك كلام، همچنان‌كه طي مطالب مختلف در چند سال گذشته تاكيد كرده‌ام، بايد «ظرفيت جذب» را از طريق راهكارهاي مذكور و همين‌طور راهكارهايي چون رفتن به سوي همكاري‌هاي شبكه‌اي منطقه‌اي و بين‌المللي ارتقا داد. ظرفيت جذب پايين، معضلي ساختاري است و تنها از طريق اصلاحات نهادي قابل ارتقا است. ظرفيت جذب پايين اجازه نمي‌دهد كه منابع در دسترس (درآمدهاي ارزي نفتي، سپرده‌هاي ريالي تجهيز شده در شبكه بانكي و نيروي كار) در حداقل زمان و با حداقل هزينه به ظرفيت‌هاي توليدي در طرف عرضه‌ اقتصاد تبديل شود. نكته‌ پاياني اينكه، سياست پولي انقباضي در چارچوب آنچه «هدف‌گذاري تورم» ناميده مي‌شود، بدون چنين تحولاتي، نمي‌تواند در زمينه كنترل تورم راه به جايي ببرد. چنين سياستي، حتي اگر تاثيري مختصر بر ميزان تورم، در ابتدا داشته باشد، بي‌ترديد موجب تشديد كمبود نقدينگي بنگاه‌ها و در نهايت تعميق ركود و كاهش عرضه‌ داخلي كالاها و خدمات و در تحليل نهايي افزايش دوباره تورم از اين محل مي‌شود. كاهش در عرضه داخلي علي القاعده بايد از طريق واردات جبران شود كه در اين‌صورت موجب تشديد فشار در بازار ارز و از اين طريق افزايش ساير قيمت‌ها مي‌شود. در صورت عدم افزايش واردات، كاهش عرضه داخلي به طور مستقيم موجب افزايش تورم مي‌شود. همان‌طور كه رفع تحريم‌ها، بدون تغيير سياست پولي، تاثيري قابل توجه بر كنترل فشارهاي تورمي دارد، اصلاحات نهادي معطوف به افزايش ظرفيت جذب نيز چنين تاثيري دارد. چنين اصلاحاتي به ويژه در شرايطي كه اقتصاد ما علاوه بر تورم با مشكل ساختاري بيكاري نيز مواجه هست، ضرورت بيشتري پيدا مي‌كند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
رشد اقتصادی 93 به بالای «صفر» می‌رسد؟




دکتر حمید کردبچه
عضو هیات علمی اقتصاد دانشگاه بوعلی
مشکل فعلی اقتصاد کشور، رکود همراه با تورم است که در ادبیات اقتصادی رکودتورمی نامیده می‌شود. خروج از این شرایط بسیار سخت‌تر از شرایطی است که تنها رکود وجود داشته باشد.
اینکه آیا اقتصاد کشور می‌تواند در سال جاری از شرایط رکود تورمی خارج شود، به دلایل وقوع و نیز راهکارهایی که برای مقابله با آن مورد استفاده قرار مي‌گيرد، وابسته است. اما پدیده رکود تورمی در ایران تا اندازه زیادی متفاوت از تجربه کشورهای دیگر است. در ایران برای سال‌های متمادی تورمی مزمن وجود داشته، که در سه سال گذشته، این تورم با رشد منفی تولید ملی همراه شده است. اولا عامل اصلی این تورم رکودی، شوک برونزای تحریم بر تولید کشور بوده است. به سبب وابستگی شدید تولید، به‌خصوص تولیدات کارخانه‌ای به مواد، مصنوعات واسطه‌ای و ماشین‌آلات خارجی، تحریم‌ها و محدودیت‌ها و هزینه‌های ناشی از آن، شوک منفی سنگینی به توان تولید کشور وارد کرده که این مساله باعث کاهش شدید تولید به خصوص تولید بخش صنعت کشور شده است، به‌طوری‌که اثر این شوک برای سال 91 بر بخش صنعت رشد منفی 5/9 درصدی و برای نیمه اول سال 1392 منفی 8 درصد بوده است. از سوی دیگر، کاهش مقدار تولید همراه با افزایش هزینه تولید به سبب هزینه‌های تحریم و جهش نرخ ارز باعث افزایش قیمت کالاها و خدمات و تورم بیشتر شده است. اما اینکه آیا در سال 93 می‌توان رشد اقتصادی مثبتی را شاهد بود، به مجموعه عوامل مختلفی مانند رفع تحریم‌ها و کاهش هزینه واردات، تثبيت نرخ ارز و سیاست‌های پولی و مالی دولت و یکپارچگی این سیاست‌ها وابسته است. در مجموع با توجه به اینکه هنوز یک سیاست مدون اقتصادی توسط دولت برای مقابله با رکود تورمی تدوین یا حداقل اعلام نشده است و به نظر می‌رسد تیم‌اقتصادی دولت در این باره اختلاف نظر جدی دارند و با توجه به اینکه اثر تحریم‌ها از ماندگاری برخوردار است، می‌توان گفت رشد مثبت اقتصادی به‌‌سادگی در دسترس نيست و تنها درصورت کاهش تحریم‌ها ممکن است چنین رشدی، آن‌ هم در حد یک درصد اتفاق افتد.
مطالعه‌ اولیه‌ای روی اثر تحریم بر کالاهای سرمایه‌ای و از این طریق بر تولید ناخالص داخلی نشان می‌دهد که اثرات محدودیت واردات کالاهای صنعتی و کاهش سرمایه‌گذاری بر تولید با وقفه چند ساله ظاهر می‌شوند. بنابراین، اثر رشد منفی انباشت سرمایه ثابت ناخالص برای سال 1391 و نیمه اول سال 1392 که به ترتیب حدود منفی 22 و منفی 14 درصد بوده است، واقعیتی است که در سال 1393 با آن روبه‌رو خواهیم بود. علاوه بر این، مطالعات مختلف نشان می‌دهد که اگر رکود تورمي معلول شوک برونزا باشد، هر تلاشی برای کاهش تورم، باعث شدیدتر‌شدن رکود اقتصادی‌ می‌شود. اگر چنین قاعده‌ای برای اقتصاد ایران درست باشد - که البته باید آن را مطالعه كرد- سیاست‌های ضد تورمی دولت ممکن است، تشدید یا تداوم رکود را به‌همراه داشته باشد. همچنین، مشکلات جدی در مقابل بخش خصوصی به ویژه صنایع کوچک کشور وجود دارد. کمبود نقدینگی و پرداخت مالیات و سایر پرداخت‌های اجباری که با افزایش نرخ مالیات بر ارزش افزوده تشدید شده است از این جمله هستند. از سوی دیگر، مشکل مطالبات معوق غیر جاری چند ده هزار میلیارد تومانی سیستم بانکی که تمایل و توان بانک‌ها را برای حل مشکل نقدینگی بخش خصوصی کاهش جدی داده است، دلیل دیگری برای ادعا است. نگرانی دیگر، رکود بخش مسکن است که همیشه نقش پیشرو را در رشد اقتصاد کشور داشته است. رشد منفی 31 درصدی بخش ساختمان در سال 91 و تداوم این رشد در سال 92 و بی‌توجهی دولت به تجربه عظیم مسکن مهر به رغم مشکلات آن و نبود برنامه‌ای مدون و شفاف برای به حرکت درآوردن بخش مسکن، دلیل مهمی برای این نگرانی است. در آخر و البته از همه مهم‌تر، عدم یکپارچگی برنامه‌ها و سیاست‌های دولت به سبب عدم وجود رهبری اقتصادی واحد، در دولت یازدهم دلیل دیگری برای چنین پیش‌بینی است. در پایان اگر بخواهیم توصیه‌ای در رابطه با راهکارهای مناسب برای تحقق چنین هدفی داشته‌باشیم، خوب است دولت محترم، نگاه خود را از حل مشکل رکود از طریق دریافت دلارهای نفتی که ممکن است در کوتاه‌مدت مشکل‌گشا باشد، اما در بلندمدت سبب تداوم و تعمیق همین شرایط می‌شود، به اجرای سیاست‌های توانمند‌سازی تولید و صنعت‌ کشور تغییر دهد. باید از این فرصت استفاده کرد و با تقویت توان تولیدات داخلی از طریق کاهش وابستگی آنها به خصوص به مواد اولیه وارداتی و تقویت توان رقابت‌پذیری آنها از طریق حمایت‌های منطقی و حذف حمایت‌های مخرب، امکان رشد پایدار بدون نفت را پایه‌گذاری کرد. البته‌ برای این منظور باید با مطالعه‌ای جامع و تجزیه دقیق دلایل و ماهیت رکود تورمی و شدت آن در هر یک از بخش‌های اقتصادی و متناسب با آنها، طراحی راهکارهای کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلند‌مدت برای هریک از آنها، زمینه‌ساز خروج منطقی از رکود تورمی را فراهم نمود.


اهمیت «مسکن»، «راه» و «گردشگری»
اما اگر بخواهم به راهکارهای کوتاه‌مدت اشاره کنم، توجه ویژه به بخش «مسکن» و «راه» را که تغییرات آنها اثرات انتشاری سریع و فراگیر به ویژه بر اشتغال داشته و البته سهل‌الوصول هستند، لازم می‌دانم. نباید گذاشت تجربه مسکن مهر که به‌عنوان بزرگ‌ترین تجربه مدیریت پروژه اقتصادی و انبوه‌‌سازی کشور، به رغم همه کاستی‌ها و مشکلاتش (که البته هزینه آن را داده‌ایم) بدون استفاده بماند. توجه بخش گردشگری که وابستگی‌های بخش صنعت را ندارد و به سرعت قابل احیا و استفاده است، گزینه مناسب دیگری است. صنایع کوچک و متوسط، ظرفیت دیگری است که کشورهای هند و چین را متحول کرده‌اند و ما از آنها غفلت کرده‌ایم. تمرکز بر این صنایع و واحدهای بی‌شمار تعطیل شده یا نیمه‌تعطیل آن نیز می‌توانند برای یک حرکت سریع رشد اقتصادی، به‌ویژه افزایش اشتغال مورد توجه قرار گیرند. اصلاح سریع فضای کسب و کار از طریق رفع موانع و مقررات زائد در مقابل تولید، اقدام دیگری است که در کوتاه‌مدت در دسترس است، اما از همه مهم‌تر، به نظر می‌رسد دولت یازدهم باید برای ایجاد یک مدیریت واحد اقتصادی به منظور تدوین و اجرای برنامه‌های مناسب اقتصادی تدبیری جدی داشته باشد. کافی است به جهت‌گیری‌های متفاوت مسوولان اقتصادی دولت در یک سال گذشته درباره مباحث مختلف اقتصادی توجه نمود، تا اهمیت این نکته مشخص گردد.
 

Similar threads

بالا