چرا عاشق می شوید؟
عوامل بروز عشق و عاشقی و تفاوت آن با دوست داشتن ...
اغلب عشق حالتی انفعالی در نظر گرفته میشود که عارض میگردد یا از دنیایی ناشناخته فرا میرسد و بر آدمی مستولی میشود. امّا عشق هم مانند بسیاری از پدیدهها نیاز به وجود عوامل و شرایط خاصی دارد تا به وجود آید.مثلاً برای بروز عشق یا عاشق شدن وجود آمادگی قبلی ضرورت دارد. یک فرد در هر شرایط و هر زمانی آمادگی عاشق شدن را ندارد.
در حقیقت برای عاشقی سه شرط عمده باید وجود داشته باشد.
1-برانگیختگی احساس یا عاطفی: (emotional arousal)
فرد باید در یک حالت برانگیختگی احساسی باشد یا عاملی این برانگیختگی را به وجود بیاورد تا بتواند عاشق شود. این برانگیختگی باید از شدت بالا برخوردار باشد. همه ما از دیدن یک منظره زیبا به هیجان میآییم اما تنها یک نقاش است که براثر تماشای آن منظره ممکن است چنان دچار برانگیختگی احساسی شود که تاثیر آن را به صورت یک شاهکار نقاشی منعکس کند. اصولاً شدت یک تجربه احساسی بستگی به میزان برانگیختگی فیزیولوژیک آن دارد.
هر اندازه برانگیختگی بالاتر باشد شدت آن تجربه احساسی بیشتر است. البته تعبیر این تجربه هم جای خود را دارد. یک تجربه واحد میتواند باتعبیرهای متفاوت احساسات گوناگونی را برانگیزد. مثلاً اگر یک سگ وارد اطاق انتظار یک پزشک شود. یک نفر ممکن است غش کند. دیگری ممکن است اصلاً توجهی به او نکند و به روزنامه خواندن ادامه دهد. سومی امکان دارد بگوید چه سگ خوشگلی است و او را نوازش کند. تجربه یکی است ولی تعبیر افراد متفاوت است، لذا واکنشهای احساسی گوناگون به چشم میخورد. تعبیر یک تجربه هم بستگی به عوامل دیگری دارد. مثلاً برخورد با زنی که از نظر یک نفر جذاب در نظر گرفته میشود موجب برانگیختگی احساسی او میشود. اما اطلاق زیبا به آن زن بستگی به ملاکهای فرد برای زیبایی و ارزشهای فرهنگی جامعهای که در آن زندگی میکند و تجربههای قبلی او دارد. از سوی دیگر انواع گوناگون برانگیختگی احساسی قابل تبدیل به یک دیگرند و احساسات رمانتیک را تحت تاثیر قرار میدهند. در رم باستان از این امر آگاه بودند و مردان جوان معشوق خود را به مسابقات گلادیاتورها میبردند. زیرا معشوق تهییج و برانگیختگی احساسی ناشی از هیجان مسابقه را به حساب جذابیت فیزیکی مرد میگذاشت و به حضور او نسبت میداد. هنگامی که والدین یک زوج جوان که عاشق یک دیگرند مانع از وصال یا ازدواج آن دو میشوند این ناکامی موجب بروز خشم در عاشق و معشوق میشود که به نوبه خود برانگیختگی احساسی اولیه عشق را افزایش میدهد. شدت عشق در بسیاری از داستانهای عاشقانه مانند رومئو و ژولیت یا لیلی و مجنون با این موضوع بستگی دارد.
2-شرط دوم بروز عشق وجود فردی است که در فرهنگ فرد عاشق سوژه و موضوع یا هدف مناسبی برای احساسات عاشقانه باشد. یعنی وجود موضوع عاشقی یا عشق (love object) یکی از شرایط اولیه ایجاد عشق است.
بدیهی است که عشق بدون وجود معشوق نمیتواند وجود داشته باشد. اما تعریف و تصویر این معشوق در فرهنگهای مختلف و نزد افراد گوناگون متفاوت است. معشوق باید مشخصاتی داشته باشد تا سوژه عشق قرار گیرد. این مشخصات در مورد زنان میتواند جذابیت فیزیکی و در مردان موقعیت اجتماعی باشد یا هر عامل دیگری که در یک فرهنگ مشخصی یا نزد یک فرد خاص ارزش عاشق شدن را داشته باشد.
3-شرط سوم بروز عشق آن است که مفهوم عشق رمانتیک به معنای امروزی آن در فرهنگ و زمینه فرهنگی فرد وجود داشته باشد. یعنی شخص در فرهنگی مثل فرهنگ اکثر کشورهای امروزی بار آمده باشد که مفهوم عشق رمانتیک از راههای مختلف مانند رمان، سینما، تئاتر، موسیقی، تلویزیون و غیره در آن تبلیغ شود. این امر بخصوص در نسل جوان اهمیت دارد زیرا از یک سو عشق به دوران جوانی تعلق دارد و از سوی دیگر مخاطب این رسانهها بیشتر جوانان هستند و جوانان نیز به موضوعاتی که دارای چاشنی عشق رمانتیک است توجه بیشتری نشان میدهند.
باید کمی هم از جذابیت (attraction) بگوییم زیرا جذابیت است که در بافت شرایط ذکرشده و درهمراهی با آنها زمینه ی لازم برای بروز عشق را مهّیا میکند. جذابیت یا کشش و جاذبه منعکس کننده میزانی است که ما دیگران را دوست داریم. که فقدان آن با دوست نداشتن همراه خواهد بود.
عواملی که در ایجاد کشش و جاذبه موثرند از این قرار است:
1-همجواری یا نزدیکی فیزیکی: صرف نظر از برخورد یا ملاقات اولیه همجواری یا مجاورت است که باعث بروز عشق و یا شدت یافتن و تداوم آن میشود و تصور عشق بدون این همجواری دشوار است. به هرحال این همجواری است که باعث میشود مثلاً دو همکار یا دانشجوی همدرس کم کم احساس کشش نسبت به یک دیگر کنند و در صورت تداوم این همجواری و وجود سایر عوامل آشنایی اولیه آنان تبدیل به عشق شود.
2-معامله به مثل: ما کسانی را دوست خواهیم داشت که ما را دوست دارند. بیهوده نیست که از دیر باز گفتهاند عشق، عشق میآورد. نشان دادن احساسات مثبت باعث میشود که دیگران ما را دوست بدارند و این امری دوجانبه است و داستان عشق به خصوص در اوایل آن سرشار از فرازهایی است که احساسات دوستانه متقابل از طرف عاشق و معشوق ابراز میشود که خود منجر به افزایش شدت احساسات عاشقانه میشود.
3-جذابیت جسمانی: جذابیت جسمانی از دیر باز، در فرهنگهای گوناگون امری مورد ستایش بوده است. این ستایش در حوزههای گوناگون هنر مانند ادبیات، نقاشی، موسیقی و پیکر تراشی منعکس شده است. زنان و مردان زیبا به دفعات موضوع و سوژه آثار هنری قرار داشتهاند و حتی در تاریخ نیز نقش بارزی ایفا کردهاند. معیارهای زیبایی یا جذابیت جسمانی در طول قرنها تغییر کردهاند. روزگاری چاقی از آن رو که نشان دهنده رفاه و ثروت بود معیار زیبایی افراد محسوب میشد. امروزه برعکس لاغری و تناسب اندام تصاویر ایده آلی جامعه معاصر را تشکیل میدهند و تاکید بر زیبایی جسمانی و معیارهای روز آن مانند لاغری و اندام ورزشکارانه حتی تبدیل به یک وسواس عمومی شده است. معیارهای زیبایی در زن و مرد متفاوت است و دستخوش تغییر نیز میشود. به هرحال واقعیت آن است که افراد زیبا چه زن و چه مرد بیشتر دوست داشته میشوند و موضوع عشق قرار میگیرند. مطالعات نیز این یافته را تایید میکنند.
در مورد زیبایان باید گفت اولاً کسانی که زیباترند محبوب ترند و بیشتر به عنوان شریک عشقی برگزیده میشوند. ثانیاً این تصور عمومی وجود دارد که افراد زیبا دارای ویژگیهای مثبت دیگر نیز هستند. یعنی مثلاً چنین تصور میشود که این افراد باهوش تر، جالب تر، معاشرتی تر و مستقل تر نیز هستند. از همین رو افراد زیبا در مصاحبهها یا ارزیابیهای شغلی همیشه نمره بالاتری میگیرند. بنابراین میتوان گفت که جذابیت جسمانی برای دارندگان آن یک موهبت است ولی برای کسانی که در معرض آن قرار میگیرند ممکن است ارزیابی واقع بینانه شرایط را با دشواری روبرو کند. ناگفته نماند که در عشق و عاشقی مردها بیشتر تحت تاثیر جذابیت فیزیکی ( ظاهری ) و جسمی زنها قرار میگیرند یعنی مردان زنهایی را ترجیح میدهند که از لحاظ فیزیکی زیبا و جوان باشند و موقعیت اجتماعی یا درآمد آنها اهمیت چندانی برایشان ندارد. حال آن که برای زنان موقعیت اجتماعی و توانایی کسب درآمد مردان بر جذابیت فیزیکی آنان ارجحیت دارد.
جالب است که پژوهشها نشان میدهند که در دوران اولیه آشنایی یا نامزدی مردها در توانایی کسب درآمد و موقعیت اجتماعی خود مبالغه میکنند یا به عبارت بهتر خود را پولدارتر و مهمتر جلوه میدهند حال آن که زنان به نحوی مبالغه آمیز بر زیبایی و جوانی خود تاکید میورزند و به عبارت ساده تر جلوه فروشی میکنند اما پس از گذشت زمان و تثبیت رابطه و ازدواج هر دو گروه به سطوح عادی و واقعی باز میگردند و دیگر از مبالغه و ظاهرسازی خبری نیست و اینجاست که اصطلاحاتی مانند طبل توخالی یا تو زرد در آمدن مصداق پیدا میکند.
در باب چگونگی جذابیت جسمانی باید گفت اکثر افراد چه زن، چه مرد ترکیبی از ویژگیهای کودکانه با مشخصات بزرگسالانه در صورت را بیشتر میپسندند و دوست دارند. مثلاً ترکیب چشمهای درشت با بینی کوچک و گونهای استخوانی و برجسته بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. همچنین مشخصات متمایز مانند لبخند بزرگ از مقبولیت بیشتری برخوردار است.
از سوی دیگر برخلاف تصور عموم مشخصههای مقبول جسمانی خیلی غیر معمول و استثنایی نیستند و به ارزشهای متوسط یک جامعه نزدیکتر هستند. مثلاً در مورد بلندی قد برخلاف تصور رایج اکثر زنان از مردان خیلی قد بلند خوششان نمیآید و قد متوسط بیشتر مورد نظر آنان است. وقتی از جذبه و کشش سخن میرانیم، در حقیقت از دوست داشتن (و نه عاشقی) صحبت میکنیم.
حال باید دید که این دوست داشتن که میتواند تبدیل به عشق شود چه تفاوتی با عشق دارد. به نظر میرسد که تفاوت میان این دو حالت جنبه کمی و کیفی دارد. اما در عین حال میتوان این دو حالت را روی یک طیف تجسم کرد که در درجات پایین تر (دوست داشتن) نسبت به درجات بالاتر (عشق) منطق و عقلانیت بیشتری وجود دارد. در این زمینه پژوهشهایی صورت گرفته و حتی آزمونهایی بر مبنای مقیاسهای متفاوت این دو به وجود آمده است. مثلاً در مقیاسهای مربوط به دوست داشتن مشخصههایی مانند مسئولیت پذیری و توانایی کسب احترام مطرح است ولی در مقیاسهای مربوط به عشق دلبستگی ( اگر با او نباشم غمگین و تیره روزم)، توجه عمیق (اگر او احساس بدی داشته باشد باید او را شاد کنم) و صمیمیت حتی تا حد احساس تملک وجود دارد.
دکتر غلامحسین معتمدی ـ روانپزشک
کلمات کليدی: عشق،عاشق،عاشقی،عشقولانه
عوامل بروز عشق و عاشقی و تفاوت آن با دوست داشتن ...

اغلب عشق حالتی انفعالی در نظر گرفته میشود که عارض میگردد یا از دنیایی ناشناخته فرا میرسد و بر آدمی مستولی میشود. امّا عشق هم مانند بسیاری از پدیدهها نیاز به وجود عوامل و شرایط خاصی دارد تا به وجود آید.مثلاً برای بروز عشق یا عاشق شدن وجود آمادگی قبلی ضرورت دارد. یک فرد در هر شرایط و هر زمانی آمادگی عاشق شدن را ندارد.
در حقیقت برای عاشقی سه شرط عمده باید وجود داشته باشد.
1-برانگیختگی احساس یا عاطفی: (emotional arousal)
فرد باید در یک حالت برانگیختگی احساسی باشد یا عاملی این برانگیختگی را به وجود بیاورد تا بتواند عاشق شود. این برانگیختگی باید از شدت بالا برخوردار باشد. همه ما از دیدن یک منظره زیبا به هیجان میآییم اما تنها یک نقاش است که براثر تماشای آن منظره ممکن است چنان دچار برانگیختگی احساسی شود که تاثیر آن را به صورت یک شاهکار نقاشی منعکس کند. اصولاً شدت یک تجربه احساسی بستگی به میزان برانگیختگی فیزیولوژیک آن دارد.
هر اندازه برانگیختگی بالاتر باشد شدت آن تجربه احساسی بیشتر است. البته تعبیر این تجربه هم جای خود را دارد. یک تجربه واحد میتواند باتعبیرهای متفاوت احساسات گوناگونی را برانگیزد. مثلاً اگر یک سگ وارد اطاق انتظار یک پزشک شود. یک نفر ممکن است غش کند. دیگری ممکن است اصلاً توجهی به او نکند و به روزنامه خواندن ادامه دهد. سومی امکان دارد بگوید چه سگ خوشگلی است و او را نوازش کند. تجربه یکی است ولی تعبیر افراد متفاوت است، لذا واکنشهای احساسی گوناگون به چشم میخورد. تعبیر یک تجربه هم بستگی به عوامل دیگری دارد. مثلاً برخورد با زنی که از نظر یک نفر جذاب در نظر گرفته میشود موجب برانگیختگی احساسی او میشود. اما اطلاق زیبا به آن زن بستگی به ملاکهای فرد برای زیبایی و ارزشهای فرهنگی جامعهای که در آن زندگی میکند و تجربههای قبلی او دارد. از سوی دیگر انواع گوناگون برانگیختگی احساسی قابل تبدیل به یک دیگرند و احساسات رمانتیک را تحت تاثیر قرار میدهند. در رم باستان از این امر آگاه بودند و مردان جوان معشوق خود را به مسابقات گلادیاتورها میبردند. زیرا معشوق تهییج و برانگیختگی احساسی ناشی از هیجان مسابقه را به حساب جذابیت فیزیکی مرد میگذاشت و به حضور او نسبت میداد. هنگامی که والدین یک زوج جوان که عاشق یک دیگرند مانع از وصال یا ازدواج آن دو میشوند این ناکامی موجب بروز خشم در عاشق و معشوق میشود که به نوبه خود برانگیختگی احساسی اولیه عشق را افزایش میدهد. شدت عشق در بسیاری از داستانهای عاشقانه مانند رومئو و ژولیت یا لیلی و مجنون با این موضوع بستگی دارد.
2-شرط دوم بروز عشق وجود فردی است که در فرهنگ فرد عاشق سوژه و موضوع یا هدف مناسبی برای احساسات عاشقانه باشد. یعنی وجود موضوع عاشقی یا عشق (love object) یکی از شرایط اولیه ایجاد عشق است.
بدیهی است که عشق بدون وجود معشوق نمیتواند وجود داشته باشد. اما تعریف و تصویر این معشوق در فرهنگهای مختلف و نزد افراد گوناگون متفاوت است. معشوق باید مشخصاتی داشته باشد تا سوژه عشق قرار گیرد. این مشخصات در مورد زنان میتواند جذابیت فیزیکی و در مردان موقعیت اجتماعی باشد یا هر عامل دیگری که در یک فرهنگ مشخصی یا نزد یک فرد خاص ارزش عاشق شدن را داشته باشد.
3-شرط سوم بروز عشق آن است که مفهوم عشق رمانتیک به معنای امروزی آن در فرهنگ و زمینه فرهنگی فرد وجود داشته باشد. یعنی شخص در فرهنگی مثل فرهنگ اکثر کشورهای امروزی بار آمده باشد که مفهوم عشق رمانتیک از راههای مختلف مانند رمان، سینما، تئاتر، موسیقی، تلویزیون و غیره در آن تبلیغ شود. این امر بخصوص در نسل جوان اهمیت دارد زیرا از یک سو عشق به دوران جوانی تعلق دارد و از سوی دیگر مخاطب این رسانهها بیشتر جوانان هستند و جوانان نیز به موضوعاتی که دارای چاشنی عشق رمانتیک است توجه بیشتری نشان میدهند.
باید کمی هم از جذابیت (attraction) بگوییم زیرا جذابیت است که در بافت شرایط ذکرشده و درهمراهی با آنها زمینه ی لازم برای بروز عشق را مهّیا میکند. جذابیت یا کشش و جاذبه منعکس کننده میزانی است که ما دیگران را دوست داریم. که فقدان آن با دوست نداشتن همراه خواهد بود.
عواملی که در ایجاد کشش و جاذبه موثرند از این قرار است:
1-همجواری یا نزدیکی فیزیکی: صرف نظر از برخورد یا ملاقات اولیه همجواری یا مجاورت است که باعث بروز عشق و یا شدت یافتن و تداوم آن میشود و تصور عشق بدون این همجواری دشوار است. به هرحال این همجواری است که باعث میشود مثلاً دو همکار یا دانشجوی همدرس کم کم احساس کشش نسبت به یک دیگر کنند و در صورت تداوم این همجواری و وجود سایر عوامل آشنایی اولیه آنان تبدیل به عشق شود.
2-معامله به مثل: ما کسانی را دوست خواهیم داشت که ما را دوست دارند. بیهوده نیست که از دیر باز گفتهاند عشق، عشق میآورد. نشان دادن احساسات مثبت باعث میشود که دیگران ما را دوست بدارند و این امری دوجانبه است و داستان عشق به خصوص در اوایل آن سرشار از فرازهایی است که احساسات دوستانه متقابل از طرف عاشق و معشوق ابراز میشود که خود منجر به افزایش شدت احساسات عاشقانه میشود.
3-جذابیت جسمانی: جذابیت جسمانی از دیر باز، در فرهنگهای گوناگون امری مورد ستایش بوده است. این ستایش در حوزههای گوناگون هنر مانند ادبیات، نقاشی، موسیقی و پیکر تراشی منعکس شده است. زنان و مردان زیبا به دفعات موضوع و سوژه آثار هنری قرار داشتهاند و حتی در تاریخ نیز نقش بارزی ایفا کردهاند. معیارهای زیبایی یا جذابیت جسمانی در طول قرنها تغییر کردهاند. روزگاری چاقی از آن رو که نشان دهنده رفاه و ثروت بود معیار زیبایی افراد محسوب میشد. امروزه برعکس لاغری و تناسب اندام تصاویر ایده آلی جامعه معاصر را تشکیل میدهند و تاکید بر زیبایی جسمانی و معیارهای روز آن مانند لاغری و اندام ورزشکارانه حتی تبدیل به یک وسواس عمومی شده است. معیارهای زیبایی در زن و مرد متفاوت است و دستخوش تغییر نیز میشود. به هرحال واقعیت آن است که افراد زیبا چه زن و چه مرد بیشتر دوست داشته میشوند و موضوع عشق قرار میگیرند. مطالعات نیز این یافته را تایید میکنند.
در مورد زیبایان باید گفت اولاً کسانی که زیباترند محبوب ترند و بیشتر به عنوان شریک عشقی برگزیده میشوند. ثانیاً این تصور عمومی وجود دارد که افراد زیبا دارای ویژگیهای مثبت دیگر نیز هستند. یعنی مثلاً چنین تصور میشود که این افراد باهوش تر، جالب تر، معاشرتی تر و مستقل تر نیز هستند. از همین رو افراد زیبا در مصاحبهها یا ارزیابیهای شغلی همیشه نمره بالاتری میگیرند. بنابراین میتوان گفت که جذابیت جسمانی برای دارندگان آن یک موهبت است ولی برای کسانی که در معرض آن قرار میگیرند ممکن است ارزیابی واقع بینانه شرایط را با دشواری روبرو کند. ناگفته نماند که در عشق و عاشقی مردها بیشتر تحت تاثیر جذابیت فیزیکی ( ظاهری ) و جسمی زنها قرار میگیرند یعنی مردان زنهایی را ترجیح میدهند که از لحاظ فیزیکی زیبا و جوان باشند و موقعیت اجتماعی یا درآمد آنها اهمیت چندانی برایشان ندارد. حال آن که برای زنان موقعیت اجتماعی و توانایی کسب درآمد مردان بر جذابیت فیزیکی آنان ارجحیت دارد.
جالب است که پژوهشها نشان میدهند که در دوران اولیه آشنایی یا نامزدی مردها در توانایی کسب درآمد و موقعیت اجتماعی خود مبالغه میکنند یا به عبارت بهتر خود را پولدارتر و مهمتر جلوه میدهند حال آن که زنان به نحوی مبالغه آمیز بر زیبایی و جوانی خود تاکید میورزند و به عبارت ساده تر جلوه فروشی میکنند اما پس از گذشت زمان و تثبیت رابطه و ازدواج هر دو گروه به سطوح عادی و واقعی باز میگردند و دیگر از مبالغه و ظاهرسازی خبری نیست و اینجاست که اصطلاحاتی مانند طبل توخالی یا تو زرد در آمدن مصداق پیدا میکند.
در باب چگونگی جذابیت جسمانی باید گفت اکثر افراد چه زن، چه مرد ترکیبی از ویژگیهای کودکانه با مشخصات بزرگسالانه در صورت را بیشتر میپسندند و دوست دارند. مثلاً ترکیب چشمهای درشت با بینی کوچک و گونهای استخوانی و برجسته بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. همچنین مشخصات متمایز مانند لبخند بزرگ از مقبولیت بیشتری برخوردار است.
از سوی دیگر برخلاف تصور عموم مشخصههای مقبول جسمانی خیلی غیر معمول و استثنایی نیستند و به ارزشهای متوسط یک جامعه نزدیکتر هستند. مثلاً در مورد بلندی قد برخلاف تصور رایج اکثر زنان از مردان خیلی قد بلند خوششان نمیآید و قد متوسط بیشتر مورد نظر آنان است. وقتی از جذبه و کشش سخن میرانیم، در حقیقت از دوست داشتن (و نه عاشقی) صحبت میکنیم.
حال باید دید که این دوست داشتن که میتواند تبدیل به عشق شود چه تفاوتی با عشق دارد. به نظر میرسد که تفاوت میان این دو حالت جنبه کمی و کیفی دارد. اما در عین حال میتوان این دو حالت را روی یک طیف تجسم کرد که در درجات پایین تر (دوست داشتن) نسبت به درجات بالاتر (عشق) منطق و عقلانیت بیشتری وجود دارد. در این زمینه پژوهشهایی صورت گرفته و حتی آزمونهایی بر مبنای مقیاسهای متفاوت این دو به وجود آمده است. مثلاً در مقیاسهای مربوط به دوست داشتن مشخصههایی مانند مسئولیت پذیری و توانایی کسب احترام مطرح است ولی در مقیاسهای مربوط به عشق دلبستگی ( اگر با او نباشم غمگین و تیره روزم)، توجه عمیق (اگر او احساس بدی داشته باشد باید او را شاد کنم) و صمیمیت حتی تا حد احساس تملک وجود دارد.
دکتر غلامحسین معتمدی ـ روانپزشک
کلمات کليدی: عشق،عاشق،عاشقی،عشقولانه