بازم معنی نفس عمل رو نفهمیدم
اون جملتون باز هم میشه عقوبت ولی فقط دنیویست!!
زشتی دزدی بر بیشتر انسانهایی که انسانیت خود را زیر پا نگذاشته باشند حضوریست ولی عمل به آن نه!
چهار حالت وجود داره
1-سود ما در ضرر دیگران باشه یعنی چاره ای جز ضرر اون نباشه
2-ضرر به دیگران برای ما سودی هم نداشته باشه
3-رساندن سود به دیگران برای ما ضرر داشته باشه
4-رساندن سود به دیگران برای ما سود داشته باشه
مورد دوم و چهارم رو شاید یک بی خدا هم لحاظ کنه ولی یه فرقی با معتقد و مومن به دین داره اونم اینکه معتقد سعیش بر این میشه که تا میتونه از مورد دوم پرهیز و مورد چهارم رو انجام بده البته بازم یه فرقی هست بی خدا تنها سود دنیوی براش مهمه اما مومن کامل فقط رضایت خدا مومن درجه بعد رضایت خدا و پاداش مومن درجه پایینتر رضایت خدا و پاداش و سود دنیوی یعنی یه معتقد اگر واقعا همیشه معتقد باشه التزام بیشتری برای خودش تو رعایت کردن این دو مورد قائل میشه
مورد اول و سوم برای یک بی خدا هیچ التزامی نداره چون دلیلی نمیبینه تو این دنیا رنج ببینه!!
ولی یک مومن کامل از مورد اول پرهیز میکنه مورد سوم رو هم ممکنه بیشتر اوقات رعایت کنه اون به خاطر رضای خدا اینم یادتون نره اینکه اون شخص نفس عمل بدی که انجام نمیده رو مطمئنا بد میدونه چون هم فطرت پاکش میگه هم رضای خدا تو اون نیست
مومن درجه پایینتر هم فرقش اینه زشتی اون عمل همیشه براش حضوری نیست و عوامل زیادی میتونه باعث انجام عمل زشت از سوی اون بشه
ضمنا یادتون نره من از کلمه مومن استفاده کردم پس تعمیم ندین چون ابن ملجم ملعون هم مسلمان بود مثلا !!
بحث سر این نیست که دلیل یک معتقد برای انجام ندادن عمل زشت یا انجام دادن کارخوب درسته یا غلط یا از نظر شما ارزشمنده یا نه بحث سر اینه که اون شخص اخلاق مدارتر میتونه باشه ولو به هر دلیل
خواهشا روی مثالهای غیر مرتبط بحثی نیارید چون توضیحات من واضحه و اگه میخواید ردش کن با منطق رد کنید نه آمارها از جامعه ای که دینش به گوشه طاقچه رفته است
دوست عزیز مشکل من با شما این است که شما یکی دو جمله را می گیرید و جواب می دهید و چشم خود را روی جملات قبل و بعدش می بندید انگار پست من فقط شامل دو جمله بوده.شما باید همه جملات مرا در کنار یکدیگر بخوانید تا منظور مرا از نوشته ام درک کنید. جملات من مکمل یکدیگر هستند و باید با هم خوانده شوند و اگر کسی به آن جواب می دهد باید به همه آن جواب دهد.وقتی در مقابل جمله ای پاسخی دریافت نمی کنم به این معناست که یا جمله من را نفهمیده اید یا جوابی برایش ندارید.
مجبور می شوم وقت بگذارم و یک پست دیگر بزنم و بیشتر توضیح دهم اما افسوس که باز هم شما بی توجه به آن، یکی دو جمله اش را می گیرید و قرمز می کنید که مثلا دارید به پست من پاسخ می دهید اما در حقیقت دارید بی توجه به من،حرفهای خودتان را تکرار می کنید.
گوش اگر گوش شما ،ناله اگر ناله ماست
آنچه البته به جائی نرسد فریاد است
شما یک تفکر کلیشه ای و نخ نما از یک بیخدا دارید.از دید شما یک بیخدا کسی است که فقط و فقط به فکر خودش است و خالی از احساس و وجدان و حس همنوع دوستی است.یعنی حتما انسان باید برای رضایت یک شخص نامریی تلاش کند و رضایت شخصی و عقلانیت اهمیتی ندارد.
اگر هم از فساد دینداران بگویم می گویی آن ها مسلمان هستند نه مومن! و شروع به سخن گفتن در مورد این صفت وهم برانگیز می کنی.وقتی شاهد از دنیای انسان ها می آورم مرا حواله می دهی به دنیای خیالی که مومنان زندگی می کنند.
من بارها گفته ام نباید بحث های مذهبی و اصطلاحات مدهبی همانند فلان و بهمان را وارد این بحث کرد چون جهت بحث کاملا عوض می شود.
آن تعریف ایدئولوژیکی که شما دارید و واژه مومن را علم کرده اید و صحبت از رضایت خدا می کنید مجهول و دوپهلو است.من هر صفت خوبی بگویم در مومن شما پیدا می شود!
آن چه خوبان همه دارند تو یکجا داری!
اگر شما نام چنین شخص مطهر و پاکیزه و اطو کشیده ای را مومن می گذارید من هم نامش را رمیده از دین می گذارم.
گمان نمی کنم خدا با شما صحبت کرده باشد و از رضایتمندی اش حرفی زده باشد.این ملایان و مدعیان پیامبری هستند که از زبان او حرف زده اند و افکار مذهبی انسان ها با یکدیگر متناقض است.هر ملایی مدعی است که خودش به حق است.این همه کتاب دینی و اینهمه تفسیر و زبان عربی هم که جون می ده برای بازی با کلمات.
هر کسی ممکن است رضایتمندی خدا را یک چیز تفسیر کند و این بسیار خطرناک است و همین در نظر گرفتن رضایتمندی خدا موجب کشته شدن و آوارگی میلیون ها نفر در طول تاریخ شده چرا که کسانی که رضایتمندی اش را تفسیر می کنند به خاطر متناقض بودن و چند پهلو بودن منابع دینی با یکدیگر اتفاق نظر ندارند و در ضمن خود انسان هستند و انسان هم می تواند اشتباه کند.
خدا مستقیما با کسی صحبت نکرده.پیام هایی هم که دلالان و مدعیان نقل سخنش آوردند معمولا تفسیر واحد و روشنی ندارد.حتی نمی توان در یک دین به اتفاق نظر رسید و ده ها فرقه ریز و درشت در اسلام وجود دارد.هر کدام هم دیگری را انگ و برچسبی می زنند.هر ملایی سخنی به قلبش الهام می شود و فردا بالای منبر سخنان قلبی و عروقی و معده ای اش را ایراد می کند.
دیگری هم از جایی بهش الهام می شود و تخیلات مشمئز کننده ای را در کتابی مشتمل بر ده ها جلد با عنوان دریاهای نور!( بحار الانوار) منتشر می کند.کتابی که خود علمای مذهب هم آن را صرفا کتابی می دانند که هر روایت بی سروتهی شنیده طرف نقل کرده.
توحه دارید که این اندیشه متحد کردن دین مردم یک پندار سرابین بیش نیست.تقریبا همه پیروان سفت به آموزه های کودکی اش می چسبند و سایر مذاهب هم به نظر آنقدر جذاب نمی رسند که منجر به تغییر دین شوند.اگر هم موجب تغییر دین بشود،این تغییری دوسویه خواهد بود.
در نظر گرفتن رضایتمندی کسی که به اندازه انسان های روی زمین، از او برداشت های مختلف وجود دارد و بزرگان یک دین هم نمی توانند سر اینکه سخنش چه بوده به توافق برسند بسیار خطرناک است و می تواند منجر به اعمالی بشود که امروزه شاهد آن هستیم.یعنی اعمالی بدور از وجدان و انسانیت و توحش و جنایت و ترور به اسم رضایت خدا و عمل به سخن او.عده ای نایبش هستند و به خود اجازه می دهند دست به هر جنایتی برای حفظ جایگاه خود بزنند.خود را در لباس حق قرار داده اند و مخالفین هم در مقابل حق قرار گرفته اند.
عمل به رضایتمندی خدا یک جمله مبهم و فاقد ارزش و در بهترین جالت همانند یک شمشیر دو لبه عمل می کند.اگر به خودمان این پروانه را می دهیم براساس رضایتمندی خدا عمل کنیم باید به دیگران هم با افکار و ایدئولوژی متفاوت این پروانه را بدهیم.چون در نظر گرفتن رضایت او در الویت است و اگر رضایتمندش اش با وجدان و عقلانیت و انسانیت در تضاد باشد،رضایتمندی حدا در الویت خواهد بود.
عمل به رضایتمندی خدا یعنی عمل به رضایتمندی هزاران شخص متفاوت.
استيون واينبرگ می نویسد:
بدون باورهای دينی،انسان های خوب کارهای نيک و انسان های بد کارهای بد انجام می دهند. ولی آن چيزیکه انسان های خوب را وادار به کارهای بد می کند، باور های دينی است.
اگر من بخواهم با دیدی خوشبینانه تر از واینبرگ نگاه کنم می توان گفت یک باور دینی همان اندازه که ممکن است منجر به کار خوب شود می تواند منجر به کار بد هم بشود.یعنی نقش یک شمشیر دو لبه را دارد.
حالا شما بیا و از مکتب به حق تشیع دفاع کن و بگو این مشکل مردم است که حق را در نمی یابند و سخن خدا را که تصادفا انطباق کاملی با قرمایشات مراجع معظم قم دارد را در نمی یابند و اگر تشنه حقیقت بودند به مکتب راستین تشیع گرویده بودند.
بهتر است افکار خود را منطبق بر جهانی که انسان ها با همه کم و کاستی های هایشان در آن زندگی می کنند بکنید تا راه حلی موثر و جهان شمول و عملی ارایه کنید وگرنه همان بهتر که منتظر ظهور آقا بمانید چون افکار ایده آل گرایانه افسار گسیخته فقط با دنیای کن فیکون شده پس از ظهور انطباق دارد.
خردورز و واقع بین باشید.