بخاطر همین رنج مشترک واحساس ودرک ان در اشعارتان نزدیکی روحی زیادی با شما حس می کنم.مرا بیاد جوانی پر رنجم میاندازی.ولی دلم نمی خواهد چون من 40 سال این رنج تنهایی را بخصوص وقتی که در جمع هستی وبه سخنان شلوغ انان که از داشتن : ماشینی-شلوار جینی و قبولی در جایی و یا خوشحالی از جلو افتادن از انسان دیگر در کسب در امدی-و....اینکه با فلان هنرپیشه وخواننده عکسی بیادگار گرفته اندو....به هیجان امده اند -فرو ببری ودر درون بریزی-واز تنگنای چنین دنیایی وسیع که فضایش برعکس قاعده وسیع هرچه بالا می روی تنگتر وخفه تر می شود - احساس نفس تنگی ورنج نکنی .