با صدای در و دیوار بهم میریزم
شعرمینوشم وبسیار بهم میریزم
دایره دایره گیجم من ازخودشده چون
گاه با یک نخ سیگار بهم میریزم
بی سبب با وزش اندک بادی دربید
مثل اعصاب توصدبار بهم میریزم
ازعزیزت غزل تازه بخواهی خوب است
با غزل دربغل یاربهم میریزم
کوه صبرم ولی ازبس که بهم میریزی
من هم از اینهمه آزار بهم میریزم
تو به من تکیه نکن درگسل زلزله ام
ناگهان میشوم آوار بهم میریزم
در ره عشق نمیترسم اگرکشته شوم
چه کسی گفته سردار بهم میریزم؟