سلام ممنون بابت درخواست امیدوارم دوستای خوبی باشیم...
"زهرا"
- عضویت
ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره
-
سلام عزیزم، خوبی؟
گرچه....آلوده ی دنیای غریبم اما....دل من عاطفه رامی فهمدوچقدرخوشحالم باکسی... سبزتراز "عشق"رفاقت دارم
دو خط چایی
یک فنجان خاطره
کمی هم انتظار ...
بوسه ای نزدیک.
خاطره که سرازیر شد
زندگی،
خلاصه می شود،
کوچک می شود
با همان دوخط ،
میرود تا به فراموشیِ فصل ها بپیوندد...
خدا را شكر
[IMG]
سلاممممممممممممممممممممممممممممممممممم زهرا جان
خوبي
سلام.ممنون بابت عکس زیباتون
سلام
ممنون خوشگله
ولی عینک خودم ازهمه خوشجل ترهههههههه
سلام عزیزم ممنون از درخواستت
عزیزم خوشحال شدم که بودی، فعلا بای.
تنها نرو
تنها نرو این راه رفتن نیست
دنیای تو چیزی به جز من نیست
از خودت چیزی نمی دونی
تنها نرو تنها نمی تونی
من حال این روزاتو می دونم
چیزی نگو چشمات و می خونم
این جاده تا وقتی نفس داره
چشماشو از دور بر نمی داره
می ری که با فکر تو تنها شم
می ری که همدرد خودم باشم
تو آخر راه و نمی دونی
تنها نرو تنها نمی تونی
من حال این روزاتو می دونم
چیزی نگو چشمات و می خونم
دستام و با احساس تو بستم
من بی نهایت با تو همدستم
تا جاده می ره سمت بی راهه
گم کن منو این آخرین راهه
........
انتظار...
که چیز بدی نیست،
روزنه امیدی ست در نا امیدی مطلق.
من انتظار را از خبر بد،بیشتر دوست دارم...
عباس معروفی
ب چ رشته ی دانشگاهی فکر میکنی؟
دوست داری دو سال بعد روبروی رشته تحصیلیت تو باشگاه چی بنویسی؟
بارون
ببار بارون...
ببار بارون که اینجا شکل زندونه.. ببار بارون...
ببار بارون دل بی طاقتم خونه... ببار بارون...
ببار بارون ، یکی عشقش رو گم کرده
ببار بارون قرار گریه برگرده
از این بهتر نمیشه فکر من باشی
تو هم انگار قرار دیگه تنها شی
نمیدونم چرا بد شد ، چرا از خوبیام رد شد
شاید بازم بیاد خونه، بگه بی من نمیتونه
اونو یادم میاری تو.. .باید بازم بباری تو
ببار بارون تو با آواز منو یاد چشاش بنداز.. .ببار بارون...
ببار بارون...من اینجا گیج و داغونم... ببار بارون.. .
ببار بارون ...که بی عشقش نمیتونم ... ببار بارون...
ببار بارون...
مگه سوم دبیرستان نیستی؟
عه نشد دیگه باید ب اول شدن فکر کنی تا بیشتر از دوم نشی...
سومی دیگه آره؟
قشنگ بود مرسی
مرسی عزیزم، خداروشکر بد نیستم
درسا چطور پیش میره؟ شاگرد اولی دیگه؟
سلام عزیزم، خوبی؟
گم شده ام!........دردو راهی بین ستاره ها.....در آن معرکه نور...
حس می کنم میان بوته های چشمک زنشان نبض هایم را جا گذاشته ام.......
چه به رخ می کشند باهم بودنشان را....
نفس کم می آورم.....خستگی، وزن می اندازد روی پلکهایم.....
اما هنوز .....در بدرم چرا نمی یابم؟؟؟؟
شب سیاه می شود و سیاهی آوار....و من امشب مهمان این تاریکی....
قلموی نگاهم مستانه کشیده می شود بر این بوم تیره........از این سو به آن سو!
کدام کوی سیاه؟؟؟....کدام کوچه شب؟؟.........کجاست آن کم سو ترین ستاره من؟؟؟؟
کجائی ستاره رویاهایم؟؟؟؟...ای سایه سار دلتنگی هایم!!!!...
رخ بنما که سخت دلتنگم.....چهره بگشا.........
آمده ام خداحافظی... . -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
