سوگل 2
پسندها
75

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام سارا جون.خدا پدرت رو بیامرزه. می دونم چه حالی داری.5، 6 سال پیش که این مشکل واسه منم به وجود اومد تا یکی دوسالی بدجوری حالم بد بود. هنوزم که هنوزه یه اتفاق کوچیک یه جرقه میشه تو ذهنم که باز همه چیز رو به یاد بیارم.بابام تو خونه و جلو چشمای خودم جون داد. به گمونم پدر تو هم همین جوری شده. سکته ی قلبی.
    اما میدونی چیه؟ اگه این اتفاق نمی افتاد من هیچ وقت نمی فهمیدم که مرگ این قدر نزدیکه. همش فکر می کردم مرگ مال آدمای پیره. نمی فهمیدم لذت زندگی کردن ، نعمتیه که خدا بهمون داده. نمی فهمیدم که همون طور که داده ، می تونه پس بگیره.نمی فهمیدم که باید برای زندگیم دنبال معنی و مفهوم و هدف بگردم. میدونی؟ دونستن یه چیزیه. باور داشتن یه چیز دیگه. خیلی خوبه که آدم از لحظه لحظه ی عمرش استفاده کنه شاید دو دقیقه ی دیگه نباشه.ما آدما خیلی کوچیکیم. باید خودمون رو به اون منبع قدرت همیشگی و همیشه زنده متصل کنیم.باید ازش بخواهیم که بهمون صبر و تحمل بده و نذاره عمرمون رو به بطالت بگذرونیم.
    خدا رحمتشون کنه.
    عیدی منم دو رکعت نماز زیارت حضرت معصومه به نیت آمرزش رفتگان شما مخصوصا" پدر بزرگوارتون و همچنین سلامتی شما و خانواده ی محترمتون باشه.
    هر چند کار کوچکی هست ولی امیدوارم مورد قبول خدا و رضایت شما باشه.
    آبجی انقدر دپرس نباش. چندبار بگم به زیبایی های دنیا تمرکز کن. دنیا می تونه خوب و زیبا باشه اگه خودت بخوای.
    امیدوارم بهار 89 بهار زندگی شما هم باشه و از سردی و جمود زمستون بیرون بیاید.
    سلام به خواهر خوبم.
    خوبی ؟ خوشی ؟ سلامتی؟
    خوشحالم که دوباره به باشگاه سر زدی.
    امیدوارم سال نو سال شادی و موفقیت و سلامتی برای خودت و خانواده ی محترمت باشه.

    .

    .

    .

    یادت باشد زندگی کوتاهست! پس ببخش ... مهربان باش ... دوست بدار & همیشه بخند ...!

    [IMG]
    .

    .

    .

    پیشاپیش سال نو مبارک عزیزم ...

    امیدوارم سال جدید برای خودت و خانوادت سالی باشه پر ار قشنگی ها & روزهای خوب ...


    عید را، با زیبایی‌هایش
    با بهاری که شاید بهار همگان نباشد
    بهاری که تنها بهار زمین بود، و دیگر زمین سبز نیست ....
    عید را
    تلخ و شادی‌هایش را
    بگذریم از عید
    یک سال گذشت ....
    سال جدید را، برایت آرزوی شادی ها دارم
    پرشور، پر انرژی و سرشار از موفقیت باشی

    [IMG]

    برای لحظه‌ لحظه‌های زندگیت، آرزوی خوشبختی دارم
    قلبی سفید، پاک، و آرام :gol:


    [IMG]


    آنقدر زمین خورده ام که بدانم

    برای برخاستن

    نه دستی از برون

    که همتی از درون

    لازم است !

    حالا اما ...

    نمی خواهم برخیزم

    در سیاهی این شب بی ماه

    می خواهم اندکی بیاسایم ...

    فردا

    فردا

    برمی خیزم

    وقتی که فهمیده باشم چرا

    زمین خورده ام ...!


    " فریبا عرب نیا "
    باز هم سلام
    و بازهم دعوتی به کلبه ای فقیرانه ی من
    با سوالات تازه به پذیرائی شما آمده ایم
    امیدوارم با حضور سبزت کلبه ی ما را با نور دلت روشن کنی
    یا علی


    انتظار را به انتظار منشین ... زندگی را زندگی کن ...روزهای خاطره تو را صدا می زند ... انتظار را به انتظار صدایی که تو را نمی خواند گام مزن... رها کن... رها کن پرنده ای را که خود نمی داند به کدامین آشیانه مامنی ست ؟!... رها کن ...

    برو ....برو آنجا که آرامش را هدیه می دهند...برو آنجا که زندگیرا زندگی کرده اند ...آنجا که محبت را می فهمند ... برو آنجا که کسی فریاد را نمی داند .. هیچ کس تو را برای نمی دانم هایت زیر سوال نمی برد .....

    برو .... برو آنجا که آن پرنده را تاب رفتن نیست ...... آنجا که دست هیچ فرشته ایی به تو نخواهد رسید..... برو .... خاطره شو لا به لای این همه بودن.... برو زمان را زمین را تمام زندگی را از آن خود کن

    برو آنجا که در باغش همیشه سبز است و ثانیه ها به انتظار مردن زمان زندگی نمی کنند
    برو به خاطره ها .... به سبزترین واژه ها ...... برو به آنجا که صدایی ترا بخواند و تو نشنوی ... باز نشنوی صدایم را .... بودنم را .... ماندنم را ....
    هر که در این درگه مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند
    به خدا توکل کن آبجی...
    همه چیز درست میشه...سختی ها جاشون رو به آسایش و آرامش میدن. انشالله
    توضیح دادم.
    ولی روحیاتم یه کم تفاوت کرده! فک کنم بزرگ دارم میشم کم کم!!!
    فقط خدا می تونه کمک کنه.....
    بعضی ها وقتی عزیزی از دست میدن از خدا شکایت می کنن و ازش فاصله میگیرن...
    خوشحالم که شما به خدا تکیه کردید....خودش آرومتون می کنه انشالله
    خواهرم به عزیزانی که کنارتون هستن فکر کنید......اگه بخواید تا آخر عمر حسرت بخورید فرصت محبت دیگر عزیزان رو از دست می دید...
    این بلا سر هممون میاد. سر گذشته هامون اومده سر آیندگانمون هم میاد.....مگه چقدر تو این دنیا هستیم؟!
    زندگی واقعی جای دیگست. شما که بهتر می دونید....
    خیلی سخته....میخواستم بگم می دونم ولی حقیقتا" نمی تونم درک کنم...اما همین اندازه مطمئن هستم که هیچ پدری نمی خواد غصه خوردن دخترش رو ببینه. خود خواه نباشید...هر قدر شما موفق تر باشید و شاداب تر مطئنا" باعث رضایت پدر مرحومتون خواهید شد....
    این چیزی نیست که پدرتون می خواد......
    گفتم اصلا" صحیح نیست نصیحت و موعظه کنم. فقط یه کم یاد صحبتای خودتون به نسیم وصل بیفتید...
    بله...خیلی ناراحت کننده بود.
    ولی به خدا این راهش نیست.....البته می دونم چون این درد رو نکشیدم نصیحت کردنم ابلهانست ولی ...
    ایشون چند وقته فوت کردن؟
    وای!
    خواهر چند روز گذشته؟! تا کی میخواید اون خاطرات تلخ جلوی چشتون باشه؟!
    مشکلی برای زانوم پیش اومد مجبور شدم عمل کنم. الحمدلله الآن خوبم و تا 4هفته ی دیگه گچ رو باز می کنم. راستی شما نمی دونید مرخصی پزشکی چجور باید بگیرم؟
    شرمنده نمی خواستم داغتون رو تازه کنم. ولی وظیفه دونستم خدمتتون عرض تسلیت داشته باشم.
    امیدوارم هممون از عزیزانی که هنوز بینمون هستم غافل نشیم و لحظه لحظه بهشون محبت کنیم.
    -------------------------------------------
    من راستش ترم قبلی اکثرا" تهران می موندم برای همین دسترسی به اینترنت نداشتم! درسا هم کم کم داره تخصصی میشه و سخت! (آخه مکانیک مثل معماری نیست که نقاشی باشه! آی کیو میبره!!!!)
    الانم که پام رو عمل کردم و در بسترم!
    به! سلاااااااااااااااااام! آبجی!
    چه خبرا؟ خوبید ؟ سلامتید؟
    درگیر زندگی بودم ! ولی گاهی کافی نتی پیدا میکردم میرفتم یه سر به کانون و اینجا میزدم. راستی یه تسلیت به شما بدهکارم. خیلی ناراحت شدم. امیدوارم روح پدر بزرگوارتون قرین رحمت الهی باشه.
    خودتون انشالله خوبید؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا