لی لی جون
پسندها
111

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    خوبین ؟
    پست یا تاپیک‌؟ احتمال میدم منظورتون تاپیک باشه، چون شما بیش از 70 پست زدین تا الان

    در بخش مربوطه که میخواین تاپیک بزنین، اون بالا نوشته شده new thread
    از این گزینه استفاده کنید تاپیک زده میشه :w11:
    عاشق شدن که یه چی دیگس . ولی تو زندگی ما کسایی هستند که کاملند ولی ما عاشقشون نیستیم هیچ ازشون بدمونم میاد
    (( ولی واقعیت اینه که اونا کاملند ))
    سلام عزیزم. نوشته خودم نبود اسم نویسندش رو نمیدونستم که ننوشتم...

    من کرج هستم فیزیک کاربردی خوندم و بیکار :دی

    :heart::gol:
    خدایا !
    مرا بیاموز
    دعا نم ، عمل کنم ، شجاع باشم.
    مرا بیاموز
    راه دشواری را بپیمایم
    که سرانجام به نوری بی پایان منتهی می شود.
    آنجا که "من" ناپدید می گردد ،
    و فقط "تو" بر جای می مانی.


    silenta
    این صفحه 75 بازدید داشته است

    این عدد بزودی نجومی میشه ... ( از پیشگویی های امیر بزرگ:w18:)

    چطوری ؟ خوبی ؟ آمدم یه سر بزنم گفتم یه پیشگویی هم برا تو کنم برم:whistle:


    ...وقتی بزرگ میشی ، قدت کوتاه میشه ، آسمون بالا می ره و تو دیگه دستت به ابرها نمی رسه و برات مهم نیست که توی کوچه پس کوچه های پشت ابرها ستاره ها چی بازی می کنند .اونا اونقدر دورند که تو حتی لبخندشونم نمی بینی و ماه - همبازی قدیم تو - اونقدر کمرنگ میشه که اگه تموم شب رو هم دنبالش بگردی پیداش نمی کنی ...

    وقتی بزرگ میشی ، دور قلبت سیم خاردار می کشی و در مراسم تدفین درختها شرکت می کنی و فاتحۀ تموم آوازها و پرنده ها رو می خونی و یه روز یادت می افته که تو سالهاست چشمهات رو گم کردی و دستات رو در کوچه های کودکی جا گذاشتی. اون روز دیگه خیلی دیر شده ...

    فردای اون روز تو رو به خاک می دهند و می گویند : " خیلی بزرگ بود " ...

    .

    .

    .

    ولی تو هنوز جا داری تا خیلی بزرگ بشی ، پس بیا و خجالت نکش و نترس ...!


    وقتی بزرگ میشی ، دیگه خجالت می کشی به گربه ها سلام کنی و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای می خونند دست تکون بدی ...

    وقتی بزرگ میشی ، خجالت می کشی دلت برای جوجه قمری هایی که مادرشون برنگشته شور بزنه. فکر می کنی آبروت میره اگه یه روز مردم - همونهایی که خیلی بزرگ شده اند - دلشوره های قلبت رو ببینند و به تو بخندند ...

    وقتی بزرگ میشی ، دیگه خجالت می کشی پروانه های مرده ات رو خاک کنی براشون مراسم بگیری و برای پرپر شدن گلت گریه کنی ...

    وقتی بزرگ میشی، خجالت می کشی به دیگران بگی که صدای قلب انار کوچولو رو میشنوی و عروسی سیب قرمز و زرد رو دیدی و تازه کلی براشون رقصیده ای ...

    وقتی بزرگ میشی ، دیگه نمی ترسی که نکنه فردا صبح خورشید نیاد ، حتی دلت نمی خواد پشت کوهها سرک بکشی و خونه خورشید رو از نزدیک ببینی ...

    دیگه دعا نمی کنی برای آسمون که دلش گرفته، حتی آرزو نمی کنی کاش قدت می رسید و اشکای آسمون رو پاک می کردی ...
    سلام لي لي جون ضمن خوش آمد گويي و تشكر از حضور گرمتون در تالار ادبيات خصوصا سرزمين روياها...خواستم مطلبي رو خدمتتون عرض كنم و اون اينكه اين جستار يعني همين سرزمين روياها محلي براي درج روياهاي شماست ..يعني روياهايي كه در ذهن داريد...شما ميتونيد با قلم شيوايتان ...و انديشه هاي زيبايتان ..دست بكار شويد ..و از درون و بطن روياهاتون مطالبي رو براي دوستان به قلم خودتون بنويسيد...
    ضمنا مطلب درج شده را به داستانهاي كوتاه منتقل كردم عزيزم...اميدوارم كه ما رو از همراهي خودتون محروم نفرماييد.بي صبرانه منتظر نوشته هاي خواندني شما هستم.عزيز
    سلام لي لي جون
    من تمايل دارم در بحث هاي دوست داشتني شما شركت كنم لطفاً موارد خواستني تون رو برام بفرستيد
    سلام ليلي جون
    موضوع بحث خودتون مي توني برام بفرستي من دوست دارم با هاتون بحث هاي خوبي داشته باشم لطفاً بزنگ
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا