*نيروانا*
پسندها
1,020

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • حالا بعد از آن همه سال، آن همه دوری، آن همه صبوری

    من دیدم از همان سر صبح آسوده هی بوی بال کبوتر و

    نای تازهُ نعنای نو رسیده می آید

    پس بگو قرار بود تو بیایی و من نمی دانستم

    ای دردت به جان بی قرار پر گریه ام

    پس این همه سال و ماه ساکت من کجا بوده ای؟

    حالا که آمدی

    حرف ما بسیار، وقت ما اندک، آسمان هم که بارانیست!

    سيدعلي صالحي
    این روزها جور زمستان را من می کشم ..

    نمی بارد من می بارم ..


    “هواشناس من” نگاه ام کن ؛


    بارش پراکنده با غبار محلی ام !

    نمی دانم چه کسی نماز باران خوانده برایم .. ..


    نمی دانم !
    با صد هزار مردم تنهایی بی صد هزار مردم تنهایی
    رودکی
    با عرض سلام مجدد:)
    بابت همه تصاویر و شعرهای زیبا ممنونم..
    اگه خدا بخواد ایشالا فردا میایم پابوس آفتاب....البته یک شنبه میرسیم
    تو این شبها ما را به رسم رفاقت دعا کنید..
    نیمه شبتان نقره آبی
    سلامی به گرمی آفتاب......به رنگ نقره فام مهتاب .... :)

    ببخشید تقصیرات این بنده شرمسار
    حال واحوال خوبه ایشالا؟

    یه مدته که حسابی سرم شلوغه و همه کارا با هم ریخته سرم.اینترنت م هم سرعتش به صفر رسیده.
    به همین خاطر نتونستم بیام باشگاه.اما همیشه تو وقت دعا د روزهای خوب یاد تو ن بودم .
    ایشالا سلامت و خوش باشی:)
    راستی دق الباب کردم....اما نتم قطع شد و دیگه وارد نشد:(
    خانه ابری بود روزی، خانه خونین است اینک:
    آن چنان بود، این چنین شد، حال ما این است اینک!
    مرده‌واری، طیلسان بر دوش و خون آشام و شبرو.
    تشنه ی خون با دو دندان چو زوبین است اینک
    می‌کشد در خون پلنگ پیر آهوی جوان را
    وحشت قانون جنگل، تهمت دین است اینک...
    چشم شوخ گزمگان تا ننگرد دوشیزگان را،
    پرده‌ساز چهره‌ها گیسوی پرچین است اینک.
    نوعروسان بلوراندام بازو مرمری را
    حجله‌گه گور است و خاک تیره‌ بالین است اینک
    گوهر ناسفته را گر شرع می‌گوید که مشکن،
    سفتن و آنگه شکستن؟ تا چه آئین است اینک!
    تیغه ی فریاد غم بشکست چون فولاد خنجر:
    پرده ی گوش ستم دیوار رویین‌است اینک
    نه! که کارستان ظالم همچو خاکستر بریزد:
    حاصل کبریت نفرت شعله ی کین است اینک
    خانه ابری بود روزی، گرچه خونین شد، ولیکن
    پشت ظلمت، وز پی خون، صبح سیمین است اینک
    روباه گفت:خدا نگهدار!...اما رازی که گفتم خیلی ساده ست.جز با چشم دل هیچی رو اون طوری که بایدنمیشه دید.نهادو گوهر رو چشم سر نمی بینه.

    شازده کوچولو برای اونکه یادش بمونه تکرار کرد:نهادو گوهر رو چشم سر نمی بینه.

    _ارزش گل تو به قدر عمریه که به پاش صرف کردی.
    شازده کوچولو برای اون که یادش بمونه تکرار کرد:....به قدر عمریه که به پاش صرف کردم.
    روباه گفت آدمها این حقیقت رو فراموش کردن اما تو نباید فراموشش کنی.تو تا زنده ای نسبت به اونی که اهلی کردی مسئولی.تو مسئول گلتی.....
    شازده کوچولو برای اینکه یادش بمونه تکرار کرد:من مسئول گلمم!!!

    شازده کوچولو-اگزوپری


    Bu aləmin qəmü ənduhi aləm aləm oleydi
    Nə bu məhərrəm oleydi,nə zeynəbə qəm oleydi
    Nə hur oleydi nə qılman,nə xıld oleydi nə kovsər
    Nə kərbəladə hüseynin cəlali bərhəm oleydi
    نه راحت در قفس دیدم نه در پرواز آرامش
    همین آرام در کنج قفس باشد اگر باشد
    اگر باشد
    اگر باشد
    اگر باشد...!
    سلام همشهری عزیز
    ممنون بابت درخواستت
    آفرین به امضای عالی
    برخیز و ببین جوشش فیض ازلی را
    بر ختم رسل مر حمت لم یزلی را
    میخواست نبی دست خدا را بفشارد
    بر دست نبی داد خدا دست علی را

    عید غدیر مبارک باد:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا