حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند***محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید***هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب***فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست***بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر***تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو***نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
ای گدایان خرابات خدا یار شماست***چشم انعام مدارید ز انعامی چند
پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش***که مگو حال دل سوخته با خامی چند
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت***کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند