یادت هست مادر؟
اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، کشتی؛ تا یک لقمه
بیشتر بخورم یادت هست؟
شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران
میگفتی بخور تا بزرگ بشی
آقا شیره بشی... خانوم طلا بشی
و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته
باشم قورت بدهم حتی بغض های نترکیده ام را...
خوشم میاد داری 4هفته نبودت رو یکروزه جبران میکنی!!!
اس.ام.اس رو خوندی؟!
فایل های صوتی که محمد خواسته بود رو ازش پرسیدی؟؟؟
فکر کنم عجله داشته باشه هاااا!!!
اگه نپرسیدی همین الان باهاش هماهنگ کن.