کجایی سهراب ...؟
آب را گل کردند ...
چشم ها را بستند ...و چه با " دل " کردند ...
وای سهراب کجایی آخر ...
زخم ها بر دل عاشق کردند ..
.خون به چشمان شقایق کردند ...
تو کجایی سهراب ...؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند ..
همه جا سایه ی دیوار زدند ...
صبرکن سهراب!!!
گفته بودی قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به اب دور خواهم شد از این خاک غریب
قایقت جا دارد؟؟؟
من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم