D I S A
پسندها
212

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • گاهی باید رد شد
    باید گذشت
    باید در اوج نیاز نخواست
    گاهی باید کویر شد
    با همه تشنگی ،منت هیچ ابری رو نکشید
    گاهی برای بودن ،باید محو شد
    باید نیست شد
    گاهی برای بودن باید نبود
    گاهی باید چترت رو برداری
    و رهسپار کوچه های برفی بشی
    که خیلی وقته رهگذری ازش عبود نکرده
    گاهی باید نباشی !!
    خستم ...
    سفر می خواهم
    نه برای رسیدن به جایی
    فقط برایِ رفتن..........
    باران می خواهم
    آنقدر شدید
    که من و حالم را با خودش بشوید، ببرد!!
    wooooow!
    این عکس ِ اولی بدجوری آدمو مسحور میکنه . فقط اگر ردّ ِ تکنولوژی رو توش نمیدیدم ،قطعا این عکس کشته میداد :دی
    آخری هم همینطور .
    ممنون صدیق جان ، عالی بودن رفیق ؛ مثل همیشه . :gol:
    .
    .
    نتیجه گیری : من پیرمرد شدم فکر کنم ؛همه ش چیزای قدیمی خوشحالم میکنه ؛خاطرات ِ جوانی؛ پرسه زدن تو کوچه باغ ها. دنیایی بدون ِ حضور تکنولوژی و فناوری های نوین :دی




    تقاطع غیر همسطح معالی آباد
    [IMG]

    [IMG]

    بلوار چمران
    [IMG]


    [IMG]
    تالار معماری برگزار می کند ...

    عکاسی موضوعی معماری شماره 6 - ریتم و تکرار در معمــــــاری

    [IMG]


    منتظر حضور گرم شما هستیم . . .:gol:
    هاع ایشون مشکوک میزنن با احتیاط بیا عخشم

    عاشختم نفزم:heart:
    اگه بد آموزی داره نیام اینجا زهرا؟!
    سنجاق میکنمت به دلم:heart:
    من شنیدم چی میگفت

    خو عخشم این تریپ لاو ترکوندن و ایناس...من و تجربه نداریم ایشون تجربه شون بیشتره[IMG]

    خا خا...داد نزن میترسم خو:cry:


    مث اینکه داره در گوش عاغاهه یچی درگوشی میگه[IMG]
    مردم خینگن ها:دی چتر دستشه گذاشته کنار خیس شه:دی چه کاریه خو:دی این قرطی بازیا چیه:D


    نخیر زهرا:razz:
    برای همیشه ماندن باید رفت . . .

    هاع منم همینو میگم همیشه...عبور باید کرد:w05:
    شعر : زمستان است ...
    شاعر : مهدی اخوان ثالث
    خواننده : استاد شجریان
    -
    -
    -
    سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
    سرها در گریبان است.
    کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
    نگه جز پیش پا را دید نتواند
    که ره تاریک و لغزان است
    وگر دست محبت سوی کس یازی
    به اکراه آورد دست از بغل بیرون
    که سرما سخت سوزان است
    نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
    چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
    نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
    زچشم دوستان دور یا نزدیک
    مسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین
    هوا بس ناحوانمردانه سرد است...آی...
    دمت گرم و سرت خوش باد
    سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!
    منم من میهمان هر شبت لولی وش مغموم
    منم من سنگ تیپا خورده رنجور
    منم دشنام پست آفرینش نغمه ناجور
    نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگ بیرنگم
    بیا بگشای در بگشای دلتنگم
    ادامه :
    .
    .
    .
    .
    .

    حریفا میزبانا میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
    تگرگی نیست مرگی نیست
    صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است
    من امشب آمدستم وام بگذارم
    حسابت را کنار جام بگذارم
    چه می گویی که بیگه شد سحر شد بامداد آمد
    فریبت می دهد برآسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
    حریفا! گوش سرما برده است این یادگار سیلی سرد زمستان است
    و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده
    به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است
    حریفا! رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است
    سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
    هوا دلگیر درها بسته سرها در گریبان دستها پنهان
    نفس ها ابر دل ها خسته و غمگین
    درختان اسکلت های بلور آجین
    زمین دلمرده سقف آسمان کوتاه
    غبار آلوده مهروماه
    .
    .
    زمستان است......
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا