یک بوسه که از باغ تو چینند به چند است؟
پروانه ی تاراج کلت بند به چند است؟
خال شدم از خویش و به خالت نرسیدم
آخر مگر این دانه ی اسپند به چند است؟
یک نامه به نامم ننوشتی مگر آخر
کاغذ به سمرقند تو ای قند به چند است؟
مثل فرشته ها رو سر می گن هالۀ نور داری
فقط شما برای عرش مجوّز عبور داری
می گن که تا پا می ذاری توش شهرا و تو کوچه ها
از آسمون هی می ریزه ساندیسا و کولوچه ها!
می گن صدای ناز تو مردُمو حیرون می کنه
کهریزک چشای تو ما رو تو زندون می کنه
جرا توهین میکنی
پس اهل کلپچ هم هستی
ولی من بیشتر مخ دوست دارم
دوست دارم با مشت بزنم تو سر ادمای پررو مثل ....
از چشم هم خوشم میاد داری یا بدم خدمتتون
میبینی روزگارو.............خیلی سخته نه؟