خود کشی در نور
چراغ رو بزار و برو، خاموش نباشه بهتره
خونه تاریک یه جور حوصله مو سر می بره
دلم خوشه تو این سکوت ، یه اینه ، به مهتابی
به پرده بدون طرح ، پنجره کم افتابی
اکه می خوای بخاری را بزار روی شمعک نمی خوام
با گرمای تقلبی اش دل بسوزونه باز برام
اتاق تاریک مث دنیاس که هنوز کشف نشده
تموم اتفاقاتش بدون شک خود بخوده ! س
چراغا رو بزار برو اتاق من جن نداره
جن پیش این شب زده ی عاصی هنوز کم میاره
ساعت وبا خودت ببر، در و ببند پشت سرت
ازم نپرس که چی می کشی با شعرای در به درت!
وقتی میری چراغا رو همین جوری روشن بزار
صبح با خودت فقط یه ملافه ی سفید بیار!
اتاق تاریک مث دنیاس که هنوز کشف نشده
تموم اتفاقاتش بدون شک خود بخوده !
شعر خودمه چطوره