سهراب:اهل كاشانم.
م.م:اهل غمهایم من
سهراب:روزگارم بد نيست.
م.م:بد نمي دانم چيست
سهراب:تكه ناني دارم ،
م.م: نان برفتست و ايمان زپي اش مست و خرام،
سهراب:خرده هوشي ،
م.م:هوش امروز شدست عقل معاش،من نميخواهم،نه
سهراب:سر سوزن ذوقي .
م.م:ذوق امروز سكوتست ،سكوت
سهراب:مادري دارم ، بهتر از برگ درخت .
م.م:مادرم ميگويد"من مريضم ،نه چون برگ درخت"
سهراب:دوستاني ، بهتر از آب روان .
م.م:خانه دوست كجاست؟