-
نه بابا....ما خودمونم زیادی هستیم.....کسی رو دعوت نمی کنیم...
اگه مامان بزرگت باشه ....شایدم به خاطر تو اومدهکجاش منطقی بود ..؟
اول موسم رو متوقف کرد .....بعد کوکیهام رو حذف میکرد .بعد نمیذاشت برم تو ایمیلم .آخر کارم فولدر درست میکرد تو هر درایوی میرفتم
حالا نمیدونم داره چیکار میکنه
آقا احسان آجنت بهم گفت فلان پستی رو برم دانلود کنم . دانلو.دش کردم
مثلی که ویروسه ترسیده
البته نود 32 هنوز پیداش میکنه
آره بابائی....دیدمشون
یَحتمل روحمه......
شایدم مادر بزرگت باشه......:دی
آهان......خوشت اومد.....:دی
چه کنیم دیگه ....نمیخوام به دست نوه کشته بشم
یه مترسک شکسته ٫عمری لباش و بسته
شده همدست کلاغها ٫شاهد غارت باغها
می بینه اما نمی خواد ٫کلاغها تنهاش بذارن
ببرن هر چی که می خوان ٫هر کی رو می خوان بیارن
اخه تو امید باغی ٫نه مترسک شکسته
آخ مگه ندیدی وحشت رو تن گلها نشسته
تو یه رخت باغبونی ٫تو چرا نامهربونی
واسه دلخوشی گلها تو از انتظار می خونی
انتظار و چشم به راهی عادت چشمای خسته
دلخوشی های خیالی بغض گلهای شکسته
سلام خوشحالمون کردی جه عجب یلد ما بودی ؟
من هستم
تو نيستي
همين
[IMG]
شوخی کردم...فقط یه دونه نوه دارم...اونم خود...خودتی...یه گل کوچولو و با معرفت..
تر منکرش لعنت....اما گفتم برا دست گرمی یه کارائی کنی دیگه....
فکر کنم اون یکی سایتی که عضو شدین باید یه کارایی انجام میدادین خانم اسپمر
بهله....اینو میگن نوه....بش بگو بابا بزرگ نمیخواد
تو هم برو درس بخون....بلکه یه ابر کامپیوتری ...چیزی... میزی....درست کنی دیگه
نه دخی...گفتم بیخیال ولخرجی های معرفت
عوضش با خیال هرچی درس ومشق
حریفت که زمونه باشه...خود به خود کشتی گیر میشی....آره بدو برم بگو....بچه فضول...»دی
کشته منو این شکلکهای به موقت...
بیخیال باش.....به درس هات برس...
منم باروزگار کشتی میگیرم و درس زندگی وبندگیش رو مشق میکنم
ایشالا خوب و سلامت بگذره..
آره .....همینه........زیاد که معرفت خرج کنی....یه کم که کم بزاری.....طبلت رو روی دایره شهر میکوبن...بزار بزنن...تو به کارهای مهمترت برس
سلام گل خانم
عالیم ...تو چطوری بابا.......طبل بی معرفتی برات میکوبن.....!!!!!!!!
یعنی بعضیاهمیشه هستن وبه تاپیک سرنمیزنن مثل دایی.آجی وسطی.و...
.....
سلام بی معرفت
من همونم
من همونم که همیشه غم و غصّش بیشماره
اونیکه تنهاترین حتی سایه هم نداره
این منم که خوبیامو کسی هرگز نشناخته
اونکه در راه رفاقت همه ی هستی شو باخته
هر رفیقِ راهی با من دو سه روزی همسفر بود
ادعای هر رفاقت واسه من چه زود گذر بود
هر کی با زمزمه ی عشق دو سه روزی عاشقم شد
عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد
اون که عاشق بود عمری از جدا شدن می ترسید
همه ی تراس و ترسش به دروغش نمی ارزید
چه اثر از این صداقت چه ثمر از این نجابت
وقتی قد ِ سر ِ سوزن به وفا نکردیم عادت
bi maarefati
bia tapic
وای وای وای وای
دختری که دیگه مامانشو دوس نداره
وااااااااااااااااااا چرا؟؟؟؟؟؟ -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
