هر نیمه شب
کلماتت
در پاشویه چشمان من
آب تنی می کنند :
کاش هنوز هم تابستان
شمع دانی های همسایه بود که
رنگ به رنگ می شدند
از عاشقانه های ساده امان
و ما که
تمام آسمان را
...پرستو می پوشیدیم …
حالا تو نیستی
و کنار بال پروانه ها بهار من
روبان سیاه زده است
تو نیستی و من
همیشه بهاری تمام شده ام
برای باغچه کوچک دلم ...