چه احساسیت از عمق طبیعت جان ستاندن ....و در اغوش صخره ها جان سپردن به اب های ترنم
نواز عشق ..که زندگی را بخود تشبیه میکنند ...
احساسی از ارامش ......
احساس نگاهی بسته درنگاه پرواز ....پرواز با پرندگان از شاخه های منتظر به باد .......
من محوم ...من ...محو به تماشای قطره های عشقی که مرا را از نو حیات میبخشند ....
چه احساسیت .....رود مرا به تصویری از جنس میکشد .....صخره ها مرا به تن عریان میکنند ...
و من عریان با هستی لا یزال در یک کالبد یکی میشوم ..پرورش می یابم و ارامشی بی وصف
هدیه میگیرم ........
دوست دارم ....شنیدن ترنم بازگشت به رویایی که حکم به زیستن با عشقی به گل های ارغوانی عاشق را
دوست دارم بهاری شوم ....به مانند شکوفه هایی که زندگی را ازوجودخود به دنیای اطرافشان
موهبت میبخشند ..
.دوست دارم ....این زیستن از جنس عشق همراه طبیعتی عاشق را ...
من ...رهایم ....رها از خودم ........از دنیا .....
من ارارمم .....ارام به احساسی ناب در رویایی از باد ...
مانی