پنهان به نیزار آسمان
گلی دمیده غایب چشمانمان
همین که گنجشکان
امان بریده اند از سبزینه
همین که فراموش کرده سدر بزرگ
سکون درختیش را
و مضطرب شده ناگاه کشف دل آدمی وارش را در پیش گنجشکان
همین که من
دور از تو در کنار تو هستم پیش از سپیده دم
و گل های شب گشا پارس می کنند به سمت ماه
پنهان به نیزار خدا
گل دمیده غایب چشمانم ما